أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ
آيا تعجب کرده ايد که پندی از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از خود شما, برای شما برسد تا شما را بيم دهد وتا پر هيزگاری پيشه کنيد وباشد که مشمول رحمت گرديد؟!».
فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِـَٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمًا عَمِينَ
پس او را تکذيب کردند, آنگاه ما او وکسانی را که با وی در کشتی بودند, نجات داديم, وکسانی که آيات ما را تکذيب کردند, غرق کرديم, براستی آنها گروهی نابينا (وکوردل) بودند.
۞وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ
وبه (سوی قوم) عاد, برادرشان هود را (فرستاديم) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنيد که جز او معبودی (راستين) برای شما نيست, آيا پر هيزگاری پيشه نمی کنيد؟!».
قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ
اشراف (وبزرگان) قوم او که کافر بودند گفتند: «بی گمان ما تو را در سفاهت (ونادانی) می بينيم, وما مسلماً تو را از دروغگويان می پنداريم».
قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي سَفَاهَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ
گفت: «ای قوم من! هيچ گونه سفاهت (ونادانی) در من نيست, بلکه من فرستاده ای از (جانب) پروردگار جهانيان هستم,