وَٱتَّخَذَ قَوۡمُ مُوسَىٰ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِنۡ حُلِيِّهِمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٌۚ أَلَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّهُۥ لَا يُكَلِّمُهُمۡ وَلَا يَهۡدِيهِمۡ سَبِيلًاۘ ٱتَّخَذُوهُ وَكَانُواْ ظَٰلِمِينَ

وقوم موسی بعد از (رفتن) او (به میعادگاه) از زیورهایشان گوساله ای ساختند, جسد بی جانی که صدای گوساله داشت, آیا نمی دیدند که با آنها سخن نمی گوید, و به راهی هدایتشان نمی کند؟! آن را (به خدایی) گرفتند وستمکار بودند.


وَلَمَّا سُقِطَ فِيٓ أَيۡدِيهِمۡ وَرَأَوۡاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ يَرۡحَمۡنَا رَبُّنَا وَيَغۡفِرۡ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ

وچون پشیمان شدند, ودیدند که به راستی گمراه شده اند, گفتند: «اگر پروردگارمان به رحم نکند و ما را نیامرزد, مسلّماً از زیانکاران خواهیم بود».


وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ بِئۡسَمَا خَلَفۡتُمُونِي مِنۢ بَعۡدِيٓۖ أَعَجِلۡتُمۡ أَمۡرَ رَبِّكُمۡۖ وَأَلۡقَى ٱلۡأَلۡوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيۡهِۚ قَالَ ٱبۡنَ أُمَّ إِنَّ ٱلۡقَوۡمَ ٱسۡتَضۡعَفُونِي وَكَادُواْ يَقۡتُلُونَنِي فَلَا تُشۡمِتۡ بِيَ ٱلۡأَعۡدَآءَ وَلَا تَجۡعَلۡنِي مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ

وچون موسی خشمگین واندوه ناک به سوی قومش بازگشت, گفت: « پس از من, چه بد جانشینانی برایم بودید, آیا از حکم پروردگارتان پیشی گرفتید؟!». ولوح ها را انداخت, وسر برادر خود را گرفت وبه سوی خود كشید, (هارون) گفت: «ای پسر مادرم! به راستی این قوم مرا (در تنگا قرار دادند و) ناتوان کردند, ونزدیک بود مرا بکشند, پس با (اهانت) من (کاری نکن که) دشمنان مرا شماتت کنند, ومرا با گروه ستمکاران قرار مده».



الصفحة التالية
Icon