قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا
(فرشته) گفت :«این گونه است، پروردگارت فرموده است: این (کار) بر من آسان است، و او را برای مردم نشانه ای قرار می دهیم، و (نیز) رحمتی از سوی ماست، و این امری است انجام یافته».
۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَكَانٗا قَصِيّٗا
پس (مریم) به او بار دار شد، آنگاه با اوبه جایی دور دستی (رفت و از مردم) کناره گرفت.
فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ يَٰلَيۡتَنِي مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسۡيٗا مَّنسِيّٗا
پس درد زایمان او را به سوی تنه ی (درخت) خرمایی کشاند، گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلی از یادها رفته (و فراموش شده) بودم ».
فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِي قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِيّٗا
نا گهان از (سمت) پایینش (فرشته یا عیسی) او را صدا زد که: «غمگین مباش، به راستی پروردگارت زیر (پای) توچشمه ای (جاری) قرار داده است.
وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا
و (این) تنه ی (درخت) خرما رابه طرف خود تکان بده، (که) رطب تازه ای بر تو فرو می ریزد.
فَكُلِي وَٱشۡرَبِي وَقَرِّي عَيۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِيٓ إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُكَلِّمَ ٱلۡيَوۡمَ إِنسِيّٗا
پس (از آن) بخور و (از آب چشمه) بنوش، و دیدگان را(به این مولود) روشن دار، پس اگر کسی از انسانها را دیدی (با اشاره) بگو :«همانا من برای (خدای) رحمان روزه (سکوت) نذر کرده ام، لذا امروز با هیچ بشری سخن نمی گویم ».