پس آنگاه که شب بر او تاریکی انداخت، ستارهای دید، آنگاه گفت: این پروردگار من است، اما هنگامیکه ستاره ناپدید شد گفت: کسی را که پنهان میشود دوست ندارم؛ زیرا معبود حقیقی، حاضری است که پنهان نمیشود.
پس آنگاه که شب بر او تاریکی انداخت، ستارهای دید، آنگاه گفت: این پروردگار من است، اما هنگامیکه ستاره ناپدید شد گفت: کسی را که پنهان میشود دوست ندارم؛ زیرا معبود حقیقی، حاضری است که پنهان نمیشود.