قیامه


لَآ أُقۡسِمُ بِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ

به روز قیامت سوگند می‌خورم.


وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ

و به نفس ملامتگر سوگند می‌خورم.


أَيَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَلَّن نَّجۡمَعَ عِظَامَهُۥ

آیا انسان می‌پندارد که (پس از مرگ) هرگز استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد؟!


بَلَىٰ قَٰدِرِينَ عَلَىٰٓ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُۥ

آری، ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتانش را یکسان و مرتب کنیم.


بَلۡ يُرِيدُ ٱلۡإِنسَٰنُ لِيَفۡجُرَ أَمَامَهُۥ

بلکه انسان می‌خواهد که (آزادانه و بدون ترس از آخرت) در گناه و بدکاری مداومت داشته باشد.


يَسۡـَٔلُ أَيَّانَ يَوۡمُ ٱلۡقِيَٰمَةِ

(از این رو) می‌پرسد: «روز قیامت کی خواهد بود؟!».


فَإِذَا بَرِقَ ٱلۡبَصَرُ

پس هنگامی که چشم خیره شود.


وَخَسَفَ ٱلۡقَمَرُ

و ماه تیره (و بی‌نور) گردد.


وَجُمِعَ ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ

و خوشرید و ماه یکجا جمع کرده شود.


يَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ يَوۡمَئِذٍ أَيۡنَ ٱلۡمَفَرُّ

آن روز انسان می‌گوید: «راه گریز کجاست؟»



الصفحة التالية
Icon