مسد


تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ

بریده باد هر دودست ابو لهب وهلاک باد.


مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ

مال وثروتش وآنچه را به دست آورده بود به او سودی نبخشید.


سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ

بزودی به آتش شعله ور در خواهد آمد.


وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ

و(نیز) همسرش (ام جمیل, آن) هیزم کش (وارد آتش می شود).


فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۭ

در گردنش طنابی از لیف خرماست.



الصفحة التالية
Icon