ﮞ
surah.translation
.
من تأليف:
مركز تفسير للدراسات القرآنية
.
ﰡ
ستایش با صفات کمال و جلال، و با نعمتهای آشکار و نهان، فقط از آنِ الله است که قرآن را بر بنده و رسولش محمد صلی الله علیه وسلم فرو فرستاد، و هیچ کجی و انحرافی از حق برای این قرآن قرار نداد.
بلکه آن را مستقیم و بدون تنافض و اختلاف قرار داد؛ تا کافران را از عذابی سخت از جانب الله که در انتظارشان است بترساند، و به مؤمنانی که اعمال صالح انجام میدهند مژده دهد که پاداشی نیکو و بیهمتا برایشان است.
که همیشه در این پاداش میمانند، و هرگز از آنها جدا نمیشود.
و به این هدف که یهود و نصاری و برخی مشرکان را که گفتند: الله فرزندی گرفته است، بترساند.
نه خودِ این افترا زنندگان هیچ دانش یا دلیلی برای نسبت دادن فرزند به الله که ادعا میکنند دارند، و نه پدرانشان که از آنها تقلید کردند در این مورد هیچ دانشی داشتند، این کلمه که بدون تفکر از دهانهایشان خارج میشود بسیار زشت است، و جز سخن دروغی که هیچ اساس و مستندی ندارد نمیگویند.
و - ای رسول- شاید از اندوه و افسوس اینکه به این قرآن ایمان نیاورند خودت را نابود کنی، پس چنین نکن، زیرا هدایت آنها بر عهدۀ تو نیست، و وظیفۀ تو فقط ابلاغ است.
بهراستیکه ما مخلوقات روی زمین را مایۀ زیبایی آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامیک از آنها نیکوترین عملی که الله را راضی میسازد، و کدامیک از آنها بدترین عمل را انجام میدهد، تا هر یک را به آنچه که سزاوارش است جزا دهیم.
و در حقیقت ما مخلوقاتی را که بر روی زمین است به خاکی بدون گیاه تبدیل خواهیم نمود، این امر پس از پایان زندگی مخلوقات روی زمین صورت میگیرد، پس باید از آن عبرت بگیرند.
- ای رسول- گمان مکن که قصۀ اصحاب کهف، و لوح آنها که نامهایشان در آن نوشته شده است از آیات شگفت ما هستند، بلکه سایر آیاتِ ما مانند آفرینش آسمانها و زمین شگفتتر هستند.
- ای رسول- به یاد آور آنگاه که جوانان مؤمن در حال فرار به خاطر دینشان پناه جستند، و در دعایشان به پروردگار خویش گفتند: پروردگارا، از جانب خود رحمتی به ما عطا کن، یعنی گناهانمان را بیامرز، و ما را از دشمنانمان نجات بده، و از هجرت از کفار و ایمان، هدایتی به راه حق و راستی برایمان قرار بده.
بعد از حرکت و پناهآوردن آنها به غار بر گوشهایشان پردهای از شنیدن صداها زدیم، و سالهای زیادی خواب را بر آنها افکندیم.
سپس بعد از خواب طولانیشان آنها را بیدار ساختیم تا - آشکارا- بدانند کدامیک از دو گروه متنازع درباره مدت ماندنشان در غار، به مقدار آن مدت آگاهتر است.
- ای رسول- ما تو را بر سرگذشت آنها با سخن راستی که هیچ تردیدی به همراه ندارد آگاه میسازیم، آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و به طاعت او تعالی عمل کردند، و بر هدایت و استواری آنها بر حق افزودیم.
و دلهایشان را با ایمان و ثبات بر آن، و شکیبایی بر هجرت وطن، تقویت کردیم آنگاه که در مقابل پادشاه کافر ایستادند و ایمانشان را به یگانگیِ الله اعلام کردند، و به او گفتند: پروردگار ما که به او ایمان آوردیم و او را عبادت میکنیم همان پروردگار آسمانها و زمین است، و هرگز غیر او معبودهای ادعایی دروغین را عبادت نخواهیم کرد، که - اگر غیر او را عبادت کنیم- به تحقیق که سخنی ستمکارانه و دور از حق گفتهایم.
سپس به یکدیگر روی آوردند و گفتند: این قوم ما به جای الله معبودهایی گرفتهاند که آنها را عبادت میکنند، درحالیکه بر عبادتشان برهان آشکاری ندارند، پس هیچکس ستمکارتر از کسی نیست که با نسبت دادن شریک به الله بر او تعالی دروغ بندد.
و چون از قومتان کناره گرفتید، و آنچه را که به جای الله عبادت میکنند رها کردید، جز اللهِ یگانه را عبادت نکنید، پس برای فرار به خاطر دینتان به غار پناه برید تا پروردگارتان از رحمت خویش بر شما بگستراند که شما را از دشمنانتان محافظت و حمایت کند، و در عوض زندگی میان قومتان، در کارهای تان سهولت و گشایشی فراهم آورد که برایتان مفید و سودمند باشد.
پس آنچه را به آن فرمان یافته بودند اجرا کردند، و الله آنها را به خواب بُرد، و آنها را از دشمنشان محافظت کرد، و - ای بیننده- خورشید را میبینی که وقتی از محل طلوع خویش برمیآید از سمت راست داخل غارشان مایل است، و چون هنگام غروبش فرود آید از سمت چپ آن عقب مینشیند یعنی به آن اصابت نمیکند، در نتیجه آنها در سایهای همیشگی هستند که گرمای خورشید آنها را اذیت نمیکند، و در محل فراخی از غار قرار دارند که هوای مورد نیاز به آنها میرسد، این پناهبردنشان به غار، و افکندن خواب بر آنها، و انحراف خورشید از آنها، و فراخی مکانشان و نجاتیافتن آنها از قومشان که برایشان حاصل شد: از شگفتیهای کار الله است که بر قدرت او تعالی دلالت دارد، هرکس را که الله به راه هدایت توفیق دهد هدایتیافتۀ واقعی است، و هرکس را که الله از راه هدایت محروم گرداند و او را گمراه سازد هرگز برای او یاوری نخواهی یافت تا او را به هدایت توفیق دهد، و به آن راهنمایی کند؛ زیرا هدایت به دست الله است، و به دست شخص نیست.
- ای بیننده- به خاطر بازبودن چشمانشان گمان میکنی که بیدار هستند، اما در واقع در خوابند، و آنها را در خواب گاهی به راست و گاهی به چپ میگردانیم تا زمین بدنهایشان را نخورد، و سگشان که همراهشان است دو دستش را در آستانۀ غار گشوده است، اگر بر آنها اطلاع مییافتی و آنها را مشاهده میکردی بهطور قطع از ترس در حال فرار از آنها پشت میکردی، و نفست از وحشت از آنها لبریز میشد.
و به مانند آنچه از عجایب قدرتمان که بر آنها انجام دادیم و بیان کردیم پس از مدتی طولانی آنها را بیدار کردیم تا در مورد مدتیکه در غار در حال خواب ماندند از یکدیگر بپرسند، آنگاه یکی از آنها پاسخ داد: یک روز یا بخشی از یک روز را در حال خواب ماندهایم، و یکی از آنها که مدت ماندنشان در حال خواب برایش آشکار نشده بود پاسخ داد: پروردگارتان به مدت ماندنتان در حال خواب آگاهتر است، پس علم آن را به او واگذارید، و به سَر و سامانتان مشغول شوید، یعنی یکی از میان خودتان را با پولهای نقرهایتان به شهر شناختهشدهتان بفرستید، تا بنگرد کدامیک از ساکنانش غذا و محل کسب پاکیزهتری دارد، و در ورود و خروج و هنگام معامله دقت به خرج دهد، و هوشیار باشد، و مراقب باشد که هیچکس از مکان شما آگاه نشود؛ زیرا این کار زیان بزرگی در پی دارد.
زیرا اگر قومتان بر شما اطلاع یابند و مکانتان را بدانند با سنگسار شما را میکشند، یا شما را به آیین منحرفشان که قبل از اینکه الله با هدایت به دین حق بر شما منت نهد بر آن بودید بازمیگردانند، و اگر به آن بازگردید هرگز رستگار نخواهید شد، نه در زندگی دنیا و نه در آخرت؛ بلکه بهسبب اینکه دین حق را که الله شما را به آن هدایت کرد ترک کنید، و به آن آیین منحرف بازگردید، در دنیا و آخرت زیان بزرگی خواهید کرد.
و همانگونه که این کارهای شگفت دلالتکننده بر قدرتمان، یعنی به خواب فروبردن آنها در سالهایی طولانی، و بیدارکردنشان پس از خواب طولانی را با آنها انجام دادیم، ساکنان شهرشان را از حالشان آگاه کردیم تا بدانند وعدۀ الله به پیروزی مؤمنان و رستاخیز حقیقت است، و قیامت بدون تردید آمدنی است، پس آنگاه که کار اصحاب کهف بر آنها آشکار شد و اصحاب کهف مُردند کسانیکه از حالشان آگاهی یافته بودند گفتند: در مورد آنها چه کاری انجام دهند؟ گروهی از آنها گفتند: بر آستانۀ غارشان دیواری بنا کنید تا آنها را بپوشاند و محافظت کند، پروردگارشان به حال آنها آگاهتر است؛ زیرا حال و سرگذشت آنها اقتضا میکند که خصوصیتی نزد او تعالی داشته باشند. و افراد بانفوذی که هیچ دانش و دعوت صحیحی نداشتند گفتند: بهطور قطع برای گرامی داشتن آنها و یادآوری جایگاهشان بر این مکان مسجدی برای عبادت خواهیم ساخت.
به زودی برخی از کسانیکه درباره قصۀ اصحاب کهف به گفتگو میپردازند در مورد تعداد آنها خواهند گفت: سه تن بودند و چهارمی آنها سگشان بود، و برخی میگویند: پنج تن بودند که ششمی آنها سگشان بود، و هرچه هر دو گروه گفتهاند فقط به پیروی از گمان و بدون دلیل است، و برخی از آنها میگویند: هفت تن بودند که هشتمی آنها سگشان بود، - ای رسول- بگو: پروردگارم به تعداد آنها آگاهتر است، شمارشان را جز اندکی از کسانیکه الله آنها را از آن آگاه کرده است نمیداند، پس نه در مورد تعدادشان و نه در مورد سایر احوالشان با اهل کتاب و غیر آنها جز به جدالی ظاهری و بدون عمق نپرداز. یعنی به آنچه در مورد آنها بر تو وحی شده است اکتفا کن، و در مورد جزئیات کارشان از هیچیک از آنها نپرس، زیرا به این امر آگاه نیستند.
و - ای پیامبر- هرگز برای چیزیکه میخواهی فردا انجام دهی نگو: من این کار را فردا انجام میدهم؛ زیرا نمیدانی که آن را انجام میدهی یا اینکه بین تو و بین آن کار حایل ایجاد میشود؟ این راهنمایی برای همه مسلمانان است.
مگر انجام کار آن را بر ارادۀ الله معلق کنی به این نحو که بگویی: - انشاءالله- فردا آن را انجام خواهم داد، و اینگونه پروردگارت را یاد کن: انشاءالله- اگر فراموش کردی که این عبارت را بگویی- بگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به کاری که از این کار به هدایت و توفیق نزدیکتر است راهنمایی کند.
و اصحاب کهف سیصد و نه سال در غارشان ماندند.
- ای رسول- بگو: الله به آنچه در غارشان ماندند آگاهتر است، و ما را از مدت ماندنشان در آن باخبر ساخته است، پس برای هیچکس پس از قول او سبحانه قولی نمیماند، آفرینش و علم آنچه در آسمانها و آنچه در زمین نهان است فقط از آنِ او سبحانه است، چه بیناست او سبحانه! که همه چیز را میبیند، و چه شنواست! که هر چیزی را میشنود، غیر از او هیچ دوستی ندارند که کارشان را برعهده بگیرد، و هیچکس را در حکم خویش شریک نمیگرداند، زیرا فقط او در حکمکردن یگانه است.
و - ای رسول- آنچه را الله از قرآن برایت وحی کرده است بخوان و به آن عمل کن، که کلماتش را تغییردهندهای نیست؛ زیرا تمام آن راست، و تمام آن عدل است، و غیر از او سبحانه هیچ پناهگاهی نمییابی که به آن پناه ببری، و غیر از او هیچ موضع مستحکمی نیست که به آن روی آوری.
همنشینی با کسانیکه پروردگارشان را در آغاز و پایان روز مخلصانه به عبادت و مسألت میخوانند بر خودت لازم گردان، و دیدگانت را از آنها نگردان، که همنشینی با ثروتمندان و اشراف را بخواهی، و از کسیکه قلبش را مُهر زدهایم و از یادمان غافل گردانیدهایم، که تو را به راندن فقرا از مجلست امر میکند، و پیروی از هوای نفسش را بر طاعت پروردگارش مُقَدَّم میکند، و اعمالش تباه شده است اطاعت نکن.
و - ای رسول- به این غافلان از یاد الله بگو: آنچه برایتان آوردهام حق، و از جانب الله است نه از جانب خودم، و من اجابتکنندۀ درخواستتان نیستم که مؤمنان را برانم، پس هر یک از شما که ایمان به این حق را بخواهد به آن ایمان آوَرَد، و بهزودی به پاداش آن شاد خواهد شد، و هر یک از شما که کفر به آن را بخواهد کفر ورزد، و بهزودی به کیفری که در انتظارش است رنجیده خواهد شد، بهراستی برای کسانیکه با انتخاب کفر، بر خودشان ستم کردهاند آتشی بزرگ آماده کردهایم که شعلههایش مانند دیواری آنها را احاطه میکند، پس نمیتوانند از آن فرار کنند، و اگر از شدت عطشی که با آن روبرو میشوند آب بخواهند با آبی مانند روغن چرکی و سوزان یاری میشوند، که از شدت گرما صورتهایشان را بریان میکند، چه نوشیدنی بدی است این نوشیدنی که به آن یاری میجویند، چون نه تنها از عطش بینیاز نمیسازد بلکه بر آن میافزاید، و شعلهای را که پوستهایشان را میسوزاند خاموش نمیسازد، و جهنم منزلگاه بدی است که در آن، منزل میگزینند، و جایگاه بدی است که در آن اقامت میکنند.
همانا کسانیکه به الله ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند و عملشان را نیکو کردهاند پاداش بزرگی دارند، به تحقیق که ما پاداش کسی را که کار نیکویی انجام داده است تباه نمیکنیم، بلکه مزدهایشان را به صورت کامل و بدون کاستی به آنها میدهیم.
اینها که به ایمان و انجام اعمال صالح توصیف شدهاند، برای اقامت بهشتهایی دارند که برای همیشه در آن میمانند، و رودهای گوارای بهشت از زیر منازلشان جاری است، و با دستبندهایی طلایی در آنجا آراسته میشوند، و لباسی سبز از ابریشم نازک و کلفت میپوشند. بر تختهایی آراسته با پردههایی زیبا تکیه میزنند. پاداش آنها چه پاداش نیکویی است، و بهشت چه منزل و مقام نیکویی است که در آن اقامت میکنند.
و - ای رسول- دو مرد را مثال بزن: یکی کافر و دیگری مؤمن، که برای کافر دو باغ قرار دادیم، و این دو باغ را با درخت خرما احاطه کردیم، و در فضای خالی این دو باغ کشتزارهایی رویانیدیم.
هر یک از این دو باغ میوهاش شامل خرما و انگور و کشت را کافی و کامل میداد، و چیزی از آن نمیکاست، و میان این دو باغ رودی جاری ساختیم تا به آسانی آبیاری شوند.
و صاحب دو باغ اموال و میوههای دیگری نیز داشت، پس به همنشین مؤمن خویش درحالیکه با غرور او را مورد خطاب قرار میداد تا در او تاثیر گذارد گفت: من از تو اموال بیشتر، و حامیان نیرومندتر، و قبیلۀ قویتری دارم.
و کافر همراه مؤمن وارد باغش شد تا آن را به او نشان دهد درحالیکه با کفر و خودپسندی به خودش ستم میکرد. کافر گفت: گمان نمیکنم که این باغی که مشاهده میکنی نابود شود؛ چون اسباب بقا را برایش بهکار گرفتهام.
و گمان نمیکنم که قیامت برپا شود، بلکه فقط زندگیای مستمر است، و به فرضِ وقوعِ قیامت، وقتی برانگیخته شوم و بهسوی پروردگارم بازگردم بهطور قطع آنچه پس از رستاخیز به آن بازمیگردم بهتر از این باغم است، چون ثروتمندی من در دنیا میطلبد که پس از رستاخیز نیز ثروتمند باشم.
دوست مؤمنش در پاسخ سخن او گفت: آیا به ذاتیکه پدرت آدم علیه السلام را از خاک، سپس تو را از منی آفرید، سپس تو را مردی گرداند، و اعضایت را برابر ساخت و تو را کامل کرد کفر ورزیدی، پس ذاتیکه بر تمام این امور تواناست بر دوباره زنده ساختن تو نیز قطعاً توانایی دارد.
اما من مانند این سخن تو نمیگویم، بلکه فقط میگویم: او الله سبحانه پروردگار من است که با نعمتهایش بر ما لطف کرده است، و هیچکس را در عبادت شریک او نمیگردانم.
چرا وقتی وارد باغت شدی نگفتی: ماشاءالله، هیچ قدرتی برای هیچکس جز از ناحیه الله نیست؛ زیرا او ذاتی است که آنچه بخواهد انجام میدهد و او تواناست، پس اگر میبینی من از تو فقیرتر و دارای فرزندان کمتری هستم.
انتظار دارم الله بهتر از باغت به من عطا کند، و عذابی از آسمان بر باغت فرو فرستد، آنگاه آن را به زمینی بدون گیاه و لغزنده تبدیل کند.
یا آبش را در زمین فرو بَرَد آنگاه نتوانی با هیچ وسیلهای به آن دست یابی، و اگر آبش از بین برود دیگر بقایی ندارد.
و آنچه را مؤمن انتظار میکشید واقع شد. چنانکه نابودی، میوههای باغ کافر را فراگرفت. آنگاه کافر از شدت حسرت و پشیمانی بر اموالی که در آبادانی و اصلاح باغ هزینه کرده بود دستانش را بر هم میزد، درحالیکه باغ بر ستونهایش که شاخههای درختان انگور بر آن گسترده شده بود فرو ریخته بود، و میگفت: کاش به یگانگی پروردگارم ایمان آورده بودم، و هیچکس را در عبادت با او شریک قرار نداده بودم.
و این کافر گروهی نداشت تا کیفری را که به او رسیده بود از او بازدارد، درحالیکه به گروهش افتخار میکرد، و خودش نیز نمیتوانست نابودی باغش توسط الله را از خود بازدارد.
و در این موقعیت، یاری فقط از آنِ الله است، او سبحانه بهترین پاداش برای دوستان مؤمنش است، زیرا پاداش را برایشان دوچندان میکند، و بهترین سرانجام برایشان است.
و - ای رسول- برای فریبخوردگان به دنیا مثالی بزن، مثال آن از نظر زوال و سپریشدن سریع، مانند آب بارانی است که از آسمان فرو فرستیم، آنگاه با این آب گیاه زمین بروید و برسد، آنگاه این گیاه خشک و شکسته شود، و باد اجزایش را به نواحی دیگر ببَرَد، و زمین به همان صورت قبلی بازگردد، و الله بر هر چیزی تواناست، و هیچچیز او را ناتوان نمیسازد، پس آنچه بخواهد زنده میگردانَد، و آنچه بخواهد از بین میبَرَد.
مال و فرزندان از جمله زینتهای زندگی دنیا هستند، مال در آخرت هیچ نفعی ندارد مگر اینکه در راهی انفاق شود که الله را راضی میسازد، و اعمال و سخنان پسندیده نزد الله از تمام زیورهای دنیایی پاداش بهتری دارند، و بهترین چیزی است که انسان آرزو میکند؛ زیرا زینت دنیا فانی و پاداش اعمال و سخنان پسندیده، نزد الله جاویدان است.
و به یاد آور روزیکه کوهها را از جای خودشان محو و نابود میکنیم، و زمین را به خاطر از بینرفتن کوهها و درختان و بناهایش آشکار میبینی، و تمام مخلوقات را گرد میآوریم، به گونهای که هیچیک از آنها را جا نمیگذاریم مگر اینکه او را دوباره زنده میکنیم.
و مردم در صفهایی بر پروردگارت عرضه میشوند آنگاه آنها را مورد محاسبه قرار میدهد، و به آنها گفته میشود: به راستی همانگونه که برای بار نخست شما را آفریدیم یکی پس از دیگری و پابرهنه و لخت و ختنهنشده نزد ما آمدید، بلکه پنداشتید که هرگز دوباره زنده نخواهید شد و ما زمان و مکانی برایتان قرار نخواهیم داد تا شما را در قبال اعمالتان در آن زمان و مکان جزا دهیم.
و نامۀ اعمال فراهم آورده میشود، آنگاه برخی نامهشان را به دست راست، و برخی آن را به دست چپشان میگیرند، و - ای انسان- کافران را میبینی که از آنچه در در نامۀ اعمالشان وجود دارد بیمناک هستند؛ زیرا از کفر و گناهانی که در آن پیش فرستادهاند آگاهند، و میگویند: وای که نابود و بدبخت شدیم! این چه کتابی است که هیچ کوچک و بزرگی از اعمال ما را جا نگذاشته مگر اینکه آن را حفظ کرده و برشمرده است، و گناهانی را که در زندگی دنیایی مرتکب شدهاند نوشتهشده و ثبتشده مییابند، و - ای رسول- پروردگارت بر هیچکس ستم روا نمیدارد، یعنی هیچکس را بیگناه مجازات نمیکند، و ذرهای از مزد طاعت فرمانبردار نمیکاهد.
و - ای رسول- به یاد آور آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای احترام در برابر آدم سجده کنید. آنگاه همگی برای اجرای فرمان پروردگارشان به سجده افتادند مگر ابلیس که از جن بود و از فرشتگان نبود، پس خودداری کرد و از سجده سر باز زد، و از طاعت پروردگارش خارج شد، - ای مردم- آیا او و فرزندانش را دوستانی انتخاب میکنید که آنها را به جای من دوست میدارید درحالیکه آنها دشمنان شما هستند، پس چگونه دشمنانتان را دوستان خود میگیرید؟! چه بد و زشت است کار ستمکارانی که به جای دوستی با الله تعالی شیطان را دوستی برای خویش قرار دادهاند.
اینها که شما آنها را دوستانی به جای من گرفتهاید بندگانی مثل خودتان هستند، که من آنها را نه در آفرینش آسمانها و نه در آفرینش زمین آنگاه که این دو را آفریدم حاضر نکردهام، بلکه اساساً موجود نبودند، و برخی از آنها را در آفرینش برخی دیگر نیز حاضر نکردهام، زیرا من در آفرینش و تدبیر یگانه هستم، و بر آن نیستم که شیاطین گمراه انس و جن را یاورانی برای خودم قرار دهم، زیرا من از یاوران بینیازم.
و - ای رسول- روز قیامت را برایشان یاد کن آنگاه که الله برای کسانیکه در دنیا به او شرک ورزیدهاند میگوید: شریکانم را که ادعا میکردید شریکان من هستند فراخوانید تا به شما یاری رسانند، پس آنها را بخوانند اما به دعایشان پاسخ ندهند و به آنها یاری نرسانند، و میان عبادتگزاران و معبودها نابودکنندهای قرار دهیم که در آن مشترک هستند، و آن آتش جهنم است.
و مشرکان جهنم را ببینند، آنگاه کاملا یقین پیدا کنند که در آن میافتند، و برای فرار از آن، مکانی نیابند که بهسوی آن بگریزند.
و بسیاری از مثالهای گوناگون را در این قرآن نازلشده بر محمد صلی الله علیه وسلم توضیح دادهایم تا عبرت و پند بگیرند، اما از انسان - بهخصوص کافر- بیش از هر چیزی، مجادلۀ به ناحَق آشکار میگردد.
و میان کافران ستیزهجو و ایمان به آنچه محمد صلی الله علیه وسلم از جانب پروردگارش آورد، و میان آنها و میان طلب آمرزش از الله به خاطر گناهانشان، نقصِ بیان مانع نشد، زیرا مثالها در قرآن برایشان بیان شده است، و دلایل آشکار نزدشان آمده است، بلکه فقط این امر مانع آنها از این امر شد که - با طعنهزدن- خواستند عذاب امتهای پیشین بر آنها واقع شود، و عذابی را که به آنها وعده داده شده بود ببینند.
و رسولانمان را جز مژدهدهنده به اهل ایمان و طاعت، و هشداردهنده به اهل کفر و گناه نمیفرستیم، و آنها تسلطی بر دلها ندارند که آنها را بر هدایت وادارند، و کسانیکه به الله کفر ورزیدند با وجود آشکاربودن دلیل بر آنها با رسولان مجادله میکنند؛ تا با باطل خویش حقیقتِ نازلشده بر محمد صلی الله علیه وسلم را از بین ببرند، و قرآن و آنچه را که با آن ترسانده شدهاند اسباب خنده و استهزا قرار دهند.
و هیچکس ستمکارتر از آن کسی نیست که به آیات پروردگارش پند داده شود، اما به تهدید با عذابی که در آن است اهمیتی ندهد، و از پندگیری به آن روی گردانَد، و کفر و گناهانی را که در زندگی دنیایی خویش مرتکب شده فراموش کند و از آنها توبه نکند، بهراستی ما بر دلهای کسانیکه دارای این صفت هستند پوششهایی نهادهایم که آنها را از فهم قرآن بازمیدارد، و در گوشهایشان کریای از فهم قرآن قرار دادهایم، که آنگونه که قبول افتد آن را نمیشنوند، و تا زمانیکه بر این حالت هستند اگر آنها را به ایمان فراخوانی هرگز نخواهند پذیرفت.
و به این هدف که پیامبر صلی الله علیه وسلم به تعجیل در عذاب کسانیکه او را تکذیب میکردند چشم نداشته باشد، الله به او فرمود: و - ای رسول- پروردگارت گناهان بندگان توبهکارش را میآمرزد، و دارای رحمتی است که همهچیز را فراگرفته است، و از جمله مظاهر رحمت او این است که به گناهکاران مهلت میدهد تا بهسوی او توبه کنند، پس اگر الله تعالی این رویگردانان را مجازات کند بهطور قطع عذابشان در زندگی دنیا به تعجیل خواهد افتاد، اما او تعالی بردبار و مهربان است، و عذابشان را به تأخیر میاندازد تا توبه کنند، بلکه مکان و زمانی مشخص برایشان است که اگر توبه نکنند در آن زمان و مکان در قبال کفر و رویگردانی مجازات میشوند، و جز او هیچ پناهگاهی نخواهند یافت که به آن پناه برند.
و این شهرهای کافر نزدیک به شما مانند شهرهای قوم هود و صالح و شعیب را آنگاه که با کفر و گناهان بر خودشان ستم روا داشتند نابود کردیم، و زمان مشخصی برای نابودیشان قرار دادیم.
و - ای رسول- به یاد آور آنگاه که موسی علیه السلام به خادم خویش یوشع بن نون گفت: پیوسته حرکت میکنم تا به محل تلاقی دو دریا برسم، یا زمانی طولانی حرکت میکنم تا با بندۀ صالح دیدار کنم، و از او علم بیاموزم.
پس آن دو به راه افتادند، و وقتی به محل تلاقی دو دریا رسیدند ماهیشان را که برای توشۀ خویش برداشته بودند فراموش کردند، آنگاه الله ماهی را زنده گرداند، و ماهی در دریا راه خود را در پيش گرفت و رفت.
پس وقتی از آن مکان گذشتند، موسی علیه السلام به خادمش گفت: صبحانهمان را بیاور، بهراستیکه از این سفر بسیار رنج دیدهایم.
آن جوان گفت: دیدی وقتی به آن صخره پناه بردیم چه اتفاقی افتاد؟! همانا من فراموش کردم که موضوع ماهی را به تو بگویم، و جز شیطان کسی از یادم نبرد که آن را برایت بگویم، که ماهی زنده شد، و راهی شگفت در دریا در پیش گرفت.
موسی علیه السلام به خادمش گفت: این همان چیزی است که در پیِ آنیم، چون نشانۀ مکانِ بندۀ صالح است، پس با پیگیری آثار گامهایشان بازگشتند؛ تا از راه منحرف نشوند تا اینکه به صخره، و از آنجا به ورودی ماهی برسند.
وقتی به مکان ناپدید شدن ماهی رسیدند در آنجا بندهای از بندگان صالح ما (یعنی خَضِر علیه السلام ) را دیدند، که رحمتی از جانب خویش به او عطا کرده بودیم، و از جانب خویش علمی را که مردم از آن آگاهی ندارند به او آموخته بودیم، یعنی علمی که این قصه آن را دربردارد.
موسی علیه السلام با تواضع و فروتنی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط اینکه از دانشی که الله به تو آموخته و بهسوی حق راهنمایی میکند، به من بیاموزی؟
خَضِر علیه السلام گفت: تو در برابر آنچه از علم من ببینی نمیتوانی صبر کنی؛ زیرا با علمی که نزد توست تفاوت دارد.
و چگونه میتوانی در برابر دیدن اعمالیکه دلیل درستی آنها را نمیدانی صبر کنی؛ زیرا تو بر اساس دانش خودت حکم میکنی؟!
موسی گفت: انشاءالله مرا در برابر افعالی که از تو میبینم شکیبا، و پایبند به فرمانبرداری از خویش خواهی یافت، و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد.
خَضِر به موسی گفت: اگر از من پیروی کردی، پس از چیزیکه میبینی انجام میدهم سوال نکن تا من خودم دلیل آن را برایت بازگو کنم.
وقتی بر این امر توافق کردند بهسوی ساحل دریا به راه افتادند تا با یک کشتی روبهرو شدند، آنگاه به احترام خَضِر بدون اجرت در آن سوار شدند، پس خَضِر آن کشتی را با در آوردن یکی از الواحش سوراخ کرد، آنگاه موسی به او گفت: آیا کشتی را که ساکنانش ما را بدون اجرت در آن سوار کردند سوراخ کردی تا ساکنانش را غرق کنی؟! به تحقیق که کار بسیار بدی انجام دادی.
خَضِر به موسی گفت: آیا به تو نگفتم: هرگز نمیتوانی همراه من در برابر آنچه که از من میبینی صبر کنی؟!
موسی به خَضِر گفت: مرا بهسبب اینکه از روی فراموشی پیمان خویش با تو را شکستم مؤاخذه نکن، و در همراهی با خودت بر من تنگ و سخت نگیر.
آنگاه پس از پایین آمدن از کشتی درحالیکه بر ساحل راه میرفتند به راه افتادند، تا اینکه پسرکی را که به سن بلوغ نرسیده بود دیدند که با پسرکان بازی میکرد، پس خَضِر علیه السلام او را کشت، آنگاه موسی علیه السلام به او گفت: آیا کسی را که هنوز به سن بلوغ نرسیده است بدون هیچ گناهی کشتی؟! به تحقیق که کار بسیار ناپسندی انجام دادی!
خَضِر علیه السلام به موسی علیه السلام گفت: من به تو گفته بودم که: - ای موسی- تو هرگز نمیتوانی در قبال کاری که من انجام میدهم صبر کنی.
موسی علیه السلام گفت: اگر پس از این بار در مورد چیزی از تو سوال کردم از من جدا شو، به تحقیق که به نهایتی که در آن بر ترک همراهی با من معذور هستی رسیدهای؛ زیرا در آن صورت، من سه مرتبه با تو مخالفت کردهام.
پس به راه افتادند تا اینکه نزد ساکنان شهری رسیدند و از ساکنانش غذا طلب کردند، اما ساکنان شهر از دادن غذا به آنها خودداری کردند، سپس در آن شهر دیواری کج دیدند که نزدیک بود فرو ریزد و ویران شود، خَضِر علیه السلام آن دیوار را تعمیر کرد تا اینکه راست گردید، آنگاه موسی علیه السلام به خَضِر علیه السلام گفت: اگر میخواستی میتوانستی در برابر تعمیر دیوار از آنها مزدی بگیری؛ چون پس از اینکه از مهمان کردن ما خودداری کردند، به آن نیازمندیم.
خَضِر علیه السلام به موسی علیه السلام گفت: این اعتراض بر نگرفتن مزدی توسط من در برابر تعمیر دیوار، محل جدایی من و توست، بهزودی تو را از تأویل کارهایی که از من مشاهده کردی و نتوانستی در برابر آنها صبر کنی باخبر خواهم ساخت.
اما کشتی که به خاطر سوراخ کردن آن بر من اعتراض کردی؛ از ضعیفانی بود که در دریا بر آن کار میکردند و توان دفاع از آن را نداشتند، پس با کاری که با آن انجام دادم خواستم آن را معیوب کنم؛ تا پادشاهی که در برابر آنها قرار داشت و هر کشتی درستی را به زور از صاحبانش میگرفت و هر کشتی معیوبی را رها میکرد بر آن مسلط نشود.
اما پسرکی که به خاطر قتلش بر من اعتراض کردی پدر و مادرش مؤمن بودند، و او در علم الله کافر بود، پس ترسیدیم که اگر بالغ شود آن دو را بهسبب محبت زیاد آنها به او یا بهسبب نیاز شدید آنها به او بر کفر به الله و طغیان بکشاند.
پس خواستیم که الله به جای او، فرزندی دیندارتر و صالحتر و پاکتر از گناهان، و مهربانتر به پدر و مادرش بدهد.
اما دیواری که آن را تعمیر کردم و تو به خاطر تعمیر آن بر من اعتراض کردی برای دو بچه در شهری که ما به آنجا رفتیم بود که پدرشان فوت کرده بود، و زیر آن دیوار مالی برایشان دفن شده بود، و پدر این دو صغیر صالح بود، پس - ای موسی- پروردگارت خواست تا آن دو به سن رشد برسند و بزرگ شوند، و مال دفن شدۀ خویش را از زیر آن دیوار درآورند؛ زیرا اگر اکنون دیوار فرو میریخت مالشان آشکار میشد و در معرض نابودی قرار میگرفت، و این تدبیر، رحمتی از جانب پروردگارت به آن دو بود، و آن را به اجتهاد خودم انجام ندادم؛ این بود توضیح آنچه که نتوانستی بر آن صبر کنی.
و - ای رسول- مشرکان و یهود به هدف امتحان در مورد قصۀ ذوالقرنین از تو میپرسند، بگو: بهزودی بخشی از قصۀ او را که به آن عبرت و پند میگیرید برایتان میخوانم.
به تحقیق که ما در زمین بر او قدرت بخشیدیم، و از هر چیزیکه خواستهاش به آن بستگی داشت راهی که با آن به مرادش میرسید برایش عطا کردیم.
ﭜﭝ
ﱔ
پس وسایل و راههایی را که برای رسیدن به مطلوبش به او عطا کردیم به کار گرفت، آنگاه به جانب غرب رفت.
و در زمین حرکت کرد تا اینکه به پایان زمین از سمت غروبگاه خورشید رسید که آن را دید گویی در چشمهای داغ و دارای گل سیاه غروب میکند، و نزدیک غروبگاه خورشید مردمی کافر را دید، آنگاه به او اختیار دادیم و گفتیم: ای ذوالقرنین، یا اینها را با قتل یا غیر آن عذاب میکنی، یا به آنها نیکی میکنی.
ذوالقرنین گفت: اما کسیکه پس از اینکه او را بهسوی عبادت الله دعوت کردیم به الله شرک ورزد و بر این کار پافشاری کند بهزودی او را با قتل در دنیا مجازات خواهیم کرد، سپس در روز قیامت بهسوی پروردگارش بازمیگردد که در آنجا به عذابی سهمگین او را عذاب میکند.
اما هرکس از آنها که به الله ایمان آوَرَد و عمل صالح انجام دهد به پاس ایمان و عمل صالح او بهشت از جانب پروردگارش برای اوست؛ و بهزودی فرمانی نرم و آسان در حق او صادر خواهیم کرد.
سپس راهی غیر از راه اول بهسوی محل برآمدن خورشید در پیش گرفت.
و رفت تا اینکه به محلی که خورشید از آنجا برمیآید رسید، و در آنجا خورشید را دید که بر اقوامی طلوع میکند که برایشان خانهها و سایههای درختان را قرار نداده بودیم که آنها را در برابر خورشید بپوشاند.
کار ذوالقرنین چنین بود، و بهطور قطع علم ما به جزئیات توان و قدرت او احاطه داشت.
سپس راهی غیر از دو راه اول و مخالف مشرق و مغرب پیمود.
و رفت تا اینکه به درهای میان دو کوه رسید و در برابر آن دو مردمی را دید که هیچ زبانی غیر از زبان خودشان را نمیفهمیدند.
گفتند: ای ذوالقرنین، بهراستیکه یأجوج و مأجوج (منظورشان دو امت بزرگ از بنیآدم بود) با قتل و سایر کارهایی که انجام میدهند در زمین فساد برپا میکنند، پس آیا مالی برایت بدهیم تا میان ما و آنها مانعی ایجاد کنی؟
ذوالقرنین گفت: فرمانروایی و قدرتی که پروردگارم بر من ارزانی داشته است از مالی که شما به من میدهید برایم بهتر است، پس با مردان و ابزار به من یاری رسانید تا میان شما و آنها مانعی قرار دهم.
قطعات آهن را بیاورید، پس آنها را آوردند آنگاه شروع به ساختن مانع میان آن دو کوه کرد، تا اینکه بنایش را برابر با دو کوه کرد. به کارگران گفت: آتش بر این قطعات بدمید، تا اینکه قطعات آهن سرخ شد گفت: مس بیاورید تا روی آن بریزم.
پس یأجوج و مأجوج نتوانستند به خاطر ارتفاع مانع از آن بالا روند، و به خاطر سختی آن نتوانستند آن را از پایین سوراخ کنند.
ذوالقرنین گفت: این سد رحمتی از جانب پروردگارم است که میان یأجوج و مأجوج و فساد نمودن در روی زمین مانع میشود و آنها را از این کار بازمیدارد، پس هرگاه زمانیکه الله برای خروج آنها قبل از برپایی قیامت مشخص کرده است فرا رسد آن را با زمین یکسان میگرداند، و وعدۀ الله به یکسان کردن آن با زمین و خروج یأجوج و مأجوج ثابت است و هیچ خلافی در آن نیست.
و در آخر الزمان مخلوقات را رها میکنیم تا با یکدیگر زد و خورد کنند و درآمیزند، و در صور دمیده شود آنگاه تمام مخلوقات را برای حسابرسی و جزا گرد خواهیم آوریم.
و جهنم را برای کافران بدون هیچ ابهامی نشان خواهیم داد تا آشکارا آن را مشاهده کنند.
آن را برای کافران که در دنیا از یاد الله کور بودند آشکار کنیم؛ چون پوششی بر چشمانشان بود که مانع از این کار میشد، و آیات الله را آنگونه که قبول کنند نمیتوانستند بشنوند.
آیا کسانیکه به الله کفر ورزیدهاند پنداشتهاند که بندگانم از فرشتگان و رسولان و شیاطین را معبودانی به جای من بگیرند؟! بهراستیکه ما جهنم را منزلی برای اقامت کافران آماده کردهایم.
- ای رسول- بگو: - ای مردم- آیا شما را از زیانکارترین مردم باخبر سازم؟
همان کسانیکه روز قیامت میبینند تلاش آنها که در دنیا آن را به خرج میدادند تباه شده است، درحالیکه گمان میکردند تلاش نیکی انجام میدهند و بهزودی از اعمالشان نفع خواهند برد؛ اما واقعیت، برخلاف آن بود.
اینها همان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان که بر توحیدش دلالت میکنند کفر ورزیدهاند، و به دیدار او کافر شدهاند، پس به خاطر این کفرشان، اعمالشان تباه شده است، و در روز قیامت ارزشی نزد الله ندارند.
این مجازات آماده شده برای آنها همان جهنم است؛ بهسبب اینکه به الله کفر ورزیدند، و آیات نازل شده و رسولانم را به ریشخند گرفتند.
همانا برای گرامی داشتن کسانیکه به الله ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، بالاترین مراتب بهشت جایگاهشان است.
که برای همیشه در آنها میمانند، و هرگز درخواست انتقال از آنجا را نمیکنند؛ چون هیچ پاداشی با آن برابری نمیکند.
- ای رسول- بگو: همانا کلمات پروردگارم بسیار است، چنانکه اگر دریا برای نوشتن آن جوهر شود بهطور قطع قبل از اینکه کلمات او سبحانه پایان یابد آب دریا پایان خواهد یافت، و حتی اگر دریاهای دیگری نیز بیاوریم بهطور قطع پایان خواهند یافت.
- ای رسول- بگو: من فقط انسانی مثل خودتان هستم، که به من وحی میشود. معبود برحق شما معبودی یگانه است که هیچ شریکی ندارد، و همان الله است، پس هرکس از دیدار پروردگارش میترسد باید عملی موافق با شریعت او تعالی را خالصانه برای پروردگارش انجام دهد، و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نگرداند.