ﰡ
علق
(ای پیامبر) بخوان به نام پروردگارت که (هستی را) آفرید.
(همان خدایی که) انسان را از خون بسته آفرید.
بخوان, وپروردگارت (از همه) بزرگوار تراست.
(همان) کسی که بوسیلۀ قلم (نوشتن) آموخت.
به انسان آنچه را که نمی دانست آموخت.
حقا که انسان طغیان (وسرکشی) می کند.
چون خون را بی نیاز ببیند.
یقیناً بازگشت (همه) به سوی پروردگارتو ست.
(ای پیامبر) آیا دیده ای آن کسی که باز می دارد,
بنده ای را هنگامی که نماز می خواند؟
به من خبر بده اگر این (بنده) بر (راه) هدایت باشد.
یا (مردم را) به پر هیزگاری فرمان دهد (سزای کسی که اورا آزاد دهد جیست؟).
به من خبر ده اگر این (شخص سرکش, حق را) تکذیب کرد, و رویگردان شد (آیا سزا اور عذاب نیست؟).
آیا نمی داند که مسلماً, خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟!
چنین نیست (که او گمان می کند) اگر باز نیاید (دوست از شرارت بر ندارد) محققاً ناصیه اش = (موی یشانی اش) را خواهیم گرفت وکشید.
(همان) پیشانی در وغگوی خطا کار را,
پس باید اهل مجلسش (وهمدمانش) را بخواند.
ما (نیز) بزودی ماموران آتش را فرا می خوانیم.
چنین نیست (که او می پندارد) هرگز اورا اطاعت نکن, وسجد کن و (به خداوند) تقرب جوی.