ﮰ
                    surah.translation
            .
            
    
                                    من تأليف: 
                                            فريق عمل اللغة الفارسية بموقع دار الإسلام
                                                            .
                                                
            ﰡ
                                                                                                                
                                    ﭬ
                                    ﰀ
                                                                        
                    یس [= یا. سین]
                                                                        
                                                                                                                
                                    ﭮﭯ
                                    ﰁ
                                                                        
                    سوگند به قرآن حکیم!
                                                                        بیتردید، تو از پیامبران [ما] هستی
                                                                        [و] بر راه راست [اسلام قرار داری]
[این قرآن] فروفرستادۀ [پروردگار] شکستناپذیر مهربان است
                                                                        تا مردمی را [دربارۀ عذاب قیامت] بیم دهى كه پدرانشان هشدار نیافتهاند و [به این سبب] آنها نیز غافلند.
                                                                        یقیناً فرمان [عذاب الهی] بر بیشتر آنان تحقق یافته است؛ پس [لجاجت میکنند و] ایمان نمیآورند.
                                                                        [مثال گمراهیِ کافران، چنان است که گویی] ما زنجیرهایی بر گردنهایشان نهادهایم که تا زیر چانههایشان [پیچیده شده] است، چنان كه سرهایشان بالا مانده است [و از انجام هر خیری عاجزند و راه هدایت را نمییابند].
                                                                        و از پیش رویشان دیواری و از پشت سرشان نیز دیواری نهادهایم و چشمانشان را با پردهای پوشاندهایم؛ از این روست که [حقیقت را] نمیبینند.
                                                                        [ای پیامبر،] برایشان یکسان است که آنان را بیم دهی یا ندهی؛ [در هر حال،] ایمان نمیآورند.
                                                                        جز این نیست که تو به كسى بیم میدهى [و این کار برای کسی سود دارد] كه پیرو قرآن باشد و در نهان از [پروردگار] رحمان بترسد؛ پس او را [که چنین است] به آمرزش و پاداشى ارجمند بشارت بده.
                                                                        یقیناً ماییم که مردگان را زنده میکنیم و آنچه را که از پیش فرستادهاند و آثار [به جایمانده از] آنان را مینویسیم؛ و همه چیز را در کتابی روشن [= لوح محفوظ] به شمار آوردهایم.
                                                                        [ای پیامبر، ماجرای] مردم آن شهر را برایشان مثال بزن، آنگاه که پیامبران نزدشان رفتند.
                                                                        وقتی دو نفر از پیامبران را به سویشان فرستادیم؛ اما [مردم] آنان را تکذیب کردند؛ سپس آن دو را با فرستادن پیامبر سوم، [تأیید و] تقویت کردیم. آنان [به اهالی شهر] میگفتند: «ما رسولان [الهی] به سوی شما هستیم».
                                                                        [اهالی شهر در پاسخ] گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید و [پروردگار] رحمان، چیزی [از وحی] نازل نکرده است. شما جز دروغ نمیگویید».
                                                                        [پیامبران] گفتند: «پروردگارمان میداند که قطعاً به سوی شما فرستاده شدهایم.
                                                                        و ما وظیفهای جز رساندن آشکار [وحی] نداریم».
                                                                        [مردم] گفتند: «ما شما را به شگون بد گرفتهايم. اگر [از تبلیغ] دست برندارید، حتماً سنگسارتان مىكنیم و بیتردید، عذابی دردناک از [جانب] ما به شما خواهد رسید».
                                                                        [پیامبران] گفتند: «شومیِ شما با خودتان [و ناشی از کفر و گناه] است. آیا اگر پندتان دهند [آن را شوم میپندارید؟] بلکه [حقیقت این است که شما در ارتکاب گناه،] مردمی اسرافکارید».
                                                                        و مردی از دورترین نقطۀ شهر شتابان آمد [و] گفت: «ای قوم من، از این پیامبران پیروی کنید.
                                                                        پیرو کسانی باشید که از شما پاداشی نمیخواهند و خود هدایتیافتهاند.
                                                                        و چرا معبودی را عبادت نکنم که مرا آفریده است و [شما نیز] به سویش بازگردانده میشوید؟
                                                                        آیا به جاى او معبودانى برگزینم كه اگر [پروردگار] رحمان بخواهد گزندی به من برساند، نه شفاعتشان برایم سودی دارد و نه مىتوانند مرا [از عذاب الهی] نجات دهند؟
                                                                        در آن صورت، یقیناً در گمراهی آشکاری خواهم بود.
                                                                        من به پروردگارتان ایمان آوردهام [و از مرگ هراسی ندارم؛] پس سخنانم را بشنوید.
                                                                        [پس از اینکه آن مرد به دست قومش به شهادت رسید،] به وی گفته شد: «وارد بهشت شو». او گفت: «ای کاش قوم من میدانستند
                                                                        که پروردگارم مرا آمرزیده و گرامی داشته است».
                                                                        پس از [شهادت] او، هیچ سپاهى از آسمان بر قومش نفرستادیم و [پیش از این نیز] فروفرستنده نبودیم.
                                                                        [کیفرشان] جز یک بانگ مرگبار نبود؛ بهناگاههمگی [مرده و] خاموش گشتند.
                                                                        ای افسوس بر این بندگان! هیچ پیامبری به سویشان نیامد، مگر آنکه او را مسخره میکردند.
                                                                        آیا ندیدهاند [و نمىدانند] كه قبل از آنان چه بسیار نسلها را هلاک كردهایم كه دیگر نزد اینها [به دنیا] بازنمىگردند؟
                                                                        و [روز قیامت] هیچ کس نیست، مگر آنکه همگی نزد ما احضار میشوند.
                                                                        برای آنان [که قیامت را باور ندارند،] زمین خشک نشانهای [عبرتآموز] است: ما آن [زمین] را زنده کردیم و از [خاک] آن دانههایی رویاندیم که [مخلوقات الهی] از آن میخورند.
                                                                        و در آن [زمین] باغهایی از نخل و انگور پدید آوردیم و چشمهها در آن جاری ساختیم.
                                                                        تا مردم از میوهاش بخورند در حالی که این [محصولات، حاصل تلاش آنها نیست و آنها] را با دستان خود عمل نیاوردهاند. پس آیا شکر به جای نمیآورند؟
                                                                        پاک و منزه است آن [پروردگاری] که همۀ گونهها را آفریده است؛ از آنچه زمین میرویانَد [= گیاهان و درختان] و از خودشان [=انسانها] و از آنچه نمیدانند.
                                                                        و شب نشانهای [دیگر از قدرت الهی] برایشان است [كه] روز را از آن بركنار مىكنیم و ناگهان [همه] در تاریكى فرومىروند.
                                                                        و خورشید [نیز پیوسته] به سوی قرارگاهش در حرکت است. این تقدیرِ [پروردگارِ] شکستناپذیرِ داناست.
                                                                        و براى ماه [نیز] منزلگاههایی مقرر نمودهایم تا [سرانجام از قرص كامل به هلال و] به شکل شاخۀ خشک خرما بازگردد.
                                                                        نه خورشید را سزاوار است که [در سیر خود] به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی میگیرد؛ و هر یک از [کُرات و سیارات] در مداری شناورند.
                                                                        نشانهاى [دیگر از قدرت پروردگار] برای آنان، این است كه پدرانشان را در كشتی انباشته [از سرنشین و بار] حمل کردیم.
                                                                        همچنین، چیزی همانند آن [كشتى] برایشان آفریدهایم که بر آن سوار شوند.
                                                                        اگر بخواهیم، غرقشان میکنیم؛ در این صورت، نه فریادرسی دارند و نه [از تقدیر الهی] رهایی مییابند؛
                                                                        مگر اینکه رحمتی از جانب ما [بینند] و بهرهمندی [از نعمتهای دنیا] تا زمانی [معیّن شامل حالشان شود].
                                                                        و چون به آنان [= مشرکان] گفته میشود: «از آنچه [عذاب و سختی دنیا و آخرت] پیش رو و پشت سر دارید، پروا كنید؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید»، [هیچ اعتنا نمیکنند].
                                                                        هیچ یک از نشانههای [قدرت و بزرگی] پروردگارشان بر آنان عرضه نمیگردد، مگر اینکه از آن روی میگردانند.
                                                                        و چون به آنان گفته میشود: «از آنچه الله روزیتان کرده است انفاق کنید»، کسانی که کفر ورزیدهاند به کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «آیا به کسی غذا بدهیم که اگر الله میخواست، [خود] به او غذا میداد؟ شما جز در گمراهی آشکار نیستید».
                                                                        و [با تمسخر به مؤمنان] میگویند: «اگر راستگویید، این وعده [قیامت] کی خواهد بود؟»
                                                                        [این منکران قیامت] جز در انتظار یک بانگ مرگبار نیستند كه ناگهان، در حالی که سرگرم جدال [در امور دنیا] هستند، آنان را فراگیرد.
                                                                        [در آن هنگام] نه میتوانند [به کسی] وصیت کنند و نه به سوی خانوادۀ خود بازگردند.
                                                                        و [هنگامی که برای دومین بار] در صور دمیده شود و ناگهان از قبرهایشان [بیرون میآیند و] به سوی پروردگارشان میشتابند.
                                                                        [و با ناباوری] میگویند: «وای بر ما! چه کسی ما را از قبرهایمان برانگیخت؟» [به آنان گفته میشود:] «این همان [روزی] است که [پروردگار] رحمان وعده داده بود؛ و پیامبران [در این باره] راست میگفتند.
                                                                        [برانگیختن مردگان از گور،] جز یک بانگ هولناک [= دومین دمیدنِ صور] نیست و ناگهان همه را نزد ما حاضر میکنند.
                                                                        [بدانید که] امروز، به هیچ کس ستمی نمیشود و جز در برابرِ آنچه [در دنیا] کردهاید، جزا نمیبینید.
                                                                        بیتردید، اهل بهشت امروز با شادمانی سرگرم [نعمتهای الهی] هستند.
                                                                        آنان و همسرانشان در سایهها[ی گستردۀ بهشتی] بر تختها تکیه زدهاند.
                                                                        در آنجا [هر گونه] میوه و هر چه بخواهند برایشان [فراهم] است.
                                                                        [برتر از این نعمتها] سلامی است که سخن پروردگار مهربان است.
                                                                        [آنگاه به مشرکان خطاب میشود:] «ای گناهکاران، امروز [از مؤمنان] جدا شوید.
                                                                        ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم [و فرمان ندادم] که شیطان را عبادت نکنید [که] قطعاً او دشمن آشکارِ شماست؟
                                                                        و اینكه [تنها] مرا عبادت کنید [كه] راه راست همین است؟
                                                                        و بیتردید، شیطان بسیاری از شما را گمراه ساخت. آیا اندیشه نمیکردید؟
                                                                        این [همان] دوزخی است که به شما وعده داده میشد.
                                                                        امروز به سزای آنکه کفر میورزیدید به آن [آتش] وارد شوید».
                                                                        امروز بر دهانهایشان مُهر مینهیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی میدهند.
                                                                        و اگر بخواهیم، بىتردید چشمانشان را محو مىكنیم، آنگاه [با چشم بسته] به سوی [پل] صراط [از یکدیگر] پیشی مىگیرند [تا به بهشت راه یابند]؛ اما مگر كجا را مىبینند؟
                                                                        و اگر بخواهیم، [ظاهرشان را تغییر میدهیم و چنان] آنان را در جای خود مسخ [و زمینگیر] میکنیم که نتوانند گامی به پیش بگذارند یا به عقب بازگردند.
                                                                        و ما به هر کس که عمر طولانی بدهیم، در آفرینش دگرگونش میکنیم [و او را به ناتوانی ذهنی و بدنیِ دوران کودکی برمیگردانیم]. پس آیا [دربارۀ قدرت پروردگار] نمیاندیشند؟
                                                                        و ما به او [= محمد] شعر نیاموختهایم و [شاعری،] شایستۀ او نیست. این [که آموختهایم، چیزی] نیست مگر اندرز و قرآنی روشن.
                                                                        تا هر کس را که زنده[دل] باشد، بیم دهد و عذاب بر کافران محقَّق گردد.
                                                                        آیا ندیدهاند که ما از آنچه دستهایمان ساخته است، چهارپایان برایشان آفریدهایم که مالک آنها هستند؟
                                                                        و آنها را در خدمتشان گماشتیم تا بر برخی سوار شوند و از [گوشت] برخی تغدیه کنند.
                                                                        و از آن [حیوانات،] بهرههای دیگر و نوشیدنیهایی [= شیر] دارند. پس آیا شکر به جای نمیآورند؟
                                                                        [با این همه نعمت، مشرکان] به جای الله معبودانی برگزیدهاند؛ به این امید که [از سوی آنها] یاری شوند.
                                                                        آن [معبودهای باطل] قادر به یاریشان نیستند و این [مشرکان نیز در قیامت] لشکری برای آنها [= معبودهای باطل] خواهند بود که [همگی به آتش دوزخ] فراخوانده میشوند.
                                                                        [ای پیامبر،] سخن آنان تو را غمگین نسازد. بیتردید، ما آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میسازند، [به خوبی] میدانیم.
                                                                        آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم؛ [آنگاه مراحل رشد را طی کرد و] سپس دشمنی آشکار شد؟
                                                                        و برای ما مثالی زد و آفرینش خویش را فراموش کرد [و] گفت: «چه کسی این استخوانها را [دوباره] زنده میکند در حالی که پوسیده است؟»
                                                                        بگو: «همان ذاتی زندهاش میکند که نخستین بار آن را پدید آورد و او به هر آفرینشی داناست.
                                                                        همان ذاتی که از درخت سبز، آتشی برایتان پدید آورد و شما [در صورت نیاز،] خود از آن [درخت] آتش میافروزید».
                                                                        آیا ذاتی که آسمانها و زمین را آفریده است، نمیتواند همانند اینها را [پس از مرگشان دوباره] بیافریند؟ آری [میتواند] و او آفرینندۀ داناست.
                                                                        فرمان او چون چیزی را اراده کند تنها این است که به آن میگوید: «موجود شو»؛ پس [بیدرنگ] موجود میشود.
                                                                        پس پاک و منزه است پروردگاری که [حاکمیت و] اختیارِ همه چیز به دست اوست و [همگی] به سوی او بازگردانده میشوید.