ﮠ
                    surah.translation
            .
            
    
                                    من تأليف: 
                                            فريق عمل اللغة الفارسية بموقع دار الإسلام
                                                            .
                                                
            ﰡ
                                                                                                                
                                    ﭵ
                                    ﰀ
                                                                        
                    طه [= طا. ها].
                                                                        [ای پیامبر، ما] قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در رنج بیفتی.
                                                                        [آن را نفرستادیم] مگر آنکه پندی باشد برای هر کس که [از عذاب الهی] میترسد.
                                                                        [این قرآن،] فروفرستادهای است از جانب آن ذاتی که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است.
                                                                        [پروردگار] رحمان [آن گونه كه شايسته جلال و مقام اوست] بر عرش قرار گرفت.
                                                                        آنچه در آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست و آنچه زیر خاک [پنهان] است [همگی] از آنِ اوست.
                                                                        و اگر سخن آشکار بگویی [یا آن را پنهان داری،] یقیناً او [راز] نهان و [حتی] نهانتر [از آن] را نیز میداند.
                                                                        الله است که هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست [و] نیکوترین نامها از آنِ اوست.
                                                                        [ای پیامبر،] آیا خبر موسی به تو رسیده است؟
                                                                        آنگاه که آتشی را [از دور] دید و به خانوادهاش گفت: «[لحظهای] درنگ کنید [که] من آتشی دیدهام. شاید شعلهای از آن برایتان بیاورم یا کنار آن آتش راهنمایی بیابم».
                                                                        وقتی نزد آن [آتش] آمد، نِدا داده شد که: «ای موسی،
                                                                        به راستی، من پروردگارت هستم؛ پس [برای مناجات با پروردگار] کفشهایت را درآور [که] در حقیقت، تو در سرزمین مقدس «طُوی» هستی.
                                                                        و من تو را [به پیامبری] برگزیدم؛ پس به آنچه وحی میشود گوش فرا دار:
                                                                        بیتردید، منم «الله» که هیچ معبودی [بهحق] جز من نیست؛ پس مرا عبادت کن و برای یاد من نماز برپا دار.
                                                                        یقیناً قیامت آمدنی است؛ [ولی] میخواهم [وقت] آن را پنهان دارم تا به هر کسی در برابر [کار و] تلاشی که میکند پاداش داده شود.
                                                                        پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهایش پیروی میکند، تو را از [نیکوکاری و آمادگی برای] آن بازدارد که هلاک میشوی.
                                                                        و ای موسی، آن چیست به [دست] راستت؟»
                                                                        او گفت: «این عصای من است؛ بر آن تکیه میکنم و با آن برای گوسفندانم [برگ درختان را] فرومیریزم و کارهای دیگری [نیز] با آن دارم [که برآورده میکنم].
                                                                        [الله] فرمود: «ای موسی، آن را بیفکن».
                                                                        [موسی] آن را [بر زمین] افکند و ناگهان [تبدیل به] ماری شد که به سرعت میخزید.
                                                                        [الله] فرمود: «آن را بگیر و نترس. به زودی آن را به شکل اولش بازمیگردانیم.
                                                                        و دستت را در بغل كن تا بدون هیچ گزندى [به عنوان] معجزهاى دیگر، سفید [و درخشان] بیرون آید.
                                                                        [هدف از ارایه این دو معجزه، این بود] که برخی از نشانههای بزرگ خویش را به تو نشان دهیم.
                                                                        [اینک] به سوی فرعون برو [که] بیتردید، [کفر ورزیده و] سرکشی کرده است».
                                                                        [موسی] گفت: «پروردگارا، بر [حوصله و] شکیباییام بیفزای
                                                                        و کارم را برایم آسان گردان
                                                                        و گره از زبانم باز کن
                                                                        
                                                                                                                
                                    ﯦﯧ
                                    ﰛ
                                                                        
                    تا سخنم را دریابند.
                                                                        و یاوری از [افراد] خاندانم برای من قرار بده؛
                                                                        
                                                                                                                
                                    ﯯﯰ
                                    ﰝ
                                                                        
                    هارون، برادرم را.
                                                                        پشتم را با او محکم کن؛
                                                                        و او را در کار [رسالت] من شریک کن
                                                                        تا تو را بسیار به پاكى بستاییم
                                                                        
                                                                                                                
                                    ﯾﯿ
                                    ﰡ
                                                                        
                    و بسیار یادت کنیم.
                                                                        بیتردید، تو به [حال] ما بینایی».
                                                                        [الله] فرمود: «ای موسی، خواستهات به تو داده شد.
                                                                        در حقیقت، ما [پیشتر] یک بار دیگر [نیز] بر تو منت نهاده بودیم.
                                                                        آنگاه كه آنچه را كه [باید دربارۀ حفاظت از تو] الهام مىشد به مادرت الهام كردیم:
                                                                        که: «او را در صندوقی بگذار و آن [صندوق] را به دریا [= رود نیل] بینداز تا دریا او را به ساحل بیفکنَد [و] دشمن من و دشمن او آن را [از آب] بگیرد»؛ و از جانب خویش مهرى [در دلها] بر تو افكندم و [تو را حمایت کردم] تا تحت نظرم پرورش یابى.
                                                                        آنگاه که خواهرت [در پی صندوقِ تو] راه میرفت و [به کسانی که تو را از آب گرفتند] گفت: «میخواهید شخصی را به شما نشان دهم که سرپرستیِ او را به عهده بگیرد؟» پس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش [به دیدارت] روشن گردد و اندوهگین نباشد؛ و [بعدها] تو شخصی [قِبطی] را کُشتی و ما از اندوه [و مجازاتِ قتل] نجاتت دادیم و تو را بارها آزمودیم. پس [از آن،] چند سال بین مردم مَدیَن به سر بردی؛ آنگاه ای موسی، بر [طبق] تقدیر [الهی و در زمان مقرر به اینجا] آمدی.
                                                                        
                                                                                                                
                                    ﮖﮗ
                                    ﰨ
                                                                        
                    و تو را برای خودم برگزیدم [تا پیامم را به مردم برسانی].
                                                                        [اینک] تو و برادرت با نشانههای [قدرت و یگانگیِ] من روانه شوید و در [دعوت حق و] یاد کردنِ من سستی نورزید.
                                                                        به سوی فرعون بروید که او [کفر ورزیده و] سرکشی کرده است.
                                                                        پس به نرمی با او سخن بگویید؛ باشد که پند گیرد یا [از عذاب الهی] بترسد [و توبه کند].
                                                                        [موسی و هارون] گفتند: «پروردگارا، ما بیمناکیم که بر ما پیشدستی نماید [و پیش از پایان دعوت، مجازاتمان کند] یا [در برابر سخن حق] سرکشی کند».
                                                                        [الله] فرمود: «نترسید [که] یقیناً من همراهتان هستم [و همه چیز را] میشنوم و میبینم.
                                                                        پس به سوی او بروید و بگویید: «ما رسولان پروردگارت هستیم. بنیاسرائیل را همراه ما بفرست و آنان را [تحقیر و] آزار نکن. به راستی که ما نشانههای روشنی از جانب پروردگارت برای تو آوردهایم؛ و سلامتی [از عذاب الهی] بر کسی است که از هدایت پیروی کند.
                                                                        در حقیقت، به ما وحی شده است که عذاب [دوزخ] بر کسی است که [آیات و معجزات را] تکذیب کند و [از دعوت پیامبرش] روی گرداند».
                                                                        [فرعون] گفت: «ای موسی، پروردگار شما کیست؟»
                                                                        [موسی] گفت: «پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینشِ [= ظاهر و ویژگیهای مناسب] او را بخشیده و سپس [آن را] هدایت نموده است».
                                                                        [فرعون] گفت: «پس حال [و سرنوشت] نسلهای گذشته [که کافر بودهاند] چیست؟»
                                                                        [موسی] گفت: «دانشِ آن در کتابی [= لوح محفوظ] نزد پروردگار من [ثبت] است. پروردگارم نه اشتباه میکند و نه فراموش مینماید.
                                                                        آن [معبودی] که زمین را برایتان [همچون] گهوارهای [محل آسایش] قرار داد و راههایی در آن ایجاد کرد و از آسمان آبی فروفرستاد و به وسیلۀ آن، انواع گوناگون گیاهان را [از زمین] بیرون آوردیم.
                                                                        [هم خود از آن] بخورید و [هم] چهارپایانتان را بچرانید. بیتردید، در این [امور،] نشانههایی [از قدرت الهی] برای خردمندان است.
                                                                        شما را از آن [خاک] آفریدیم و به آن بازمیگردانیم و بار دیگر [در قیامت] از آن بیرون میآوریم.
                                                                        و به راستی [ما] همۀ نشانههای [قدرت] خود را به او نشان دادیم؛ ولی [همه را] دروغ پنداشت و [دعوت حق را] نپذیرفت.
                                                                        [آنگاه] گفت: «ای موسی، آیا نزد ما آمدهای که با جادویَت ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟
                                                                        یقیناً ما نیز جادویی مانند آن برایت میآوریم؛ پس در مکانی که [فاصلهاش از هر دو طرف] یکسان باشد، وعدهگاهی میان ما و خود تعیین کن که نه ما از آن خلاف کنیم و نه تو.
                                                                        [موسی] گفت: «وعدهگاه شما روز عید باشد که [همۀ] مردم پیش از ظهر جمع میشوند».
                                                                        آنگاه فرعون بازگشت و [تمام] نیرنگ و حیلۀ خویش را جمع کرد و [همراه جادوگرانش به محل مورد نظر] آمد.
                                                                        موسی به آنان گفت: «وای بر شما! بر الله دروغ نبندید که با عذابی [سخت] نابودتان میسازد؛ و یقیناً هر کس [با فریبدادنِ مردم بر الله] دروغ بست، زیانکار گشت».
                                                                        [جادوگران پس از هشدار موسی] در کارشان میان خود اختلاف کردند و پنهانی گفتگو کردند.
                                                                        [برخی از آنان] گفتند: «این دو [نفر] قطعاً جادوگرند [و] با جادوی خویش میخواهند شما را از سرزمینتان بیرون کنند و آیین [و راه و رسمِ] برتر شما را از میان بردارند.
                                                                        پس [همۀ] نیرنگ خویش را فراهم کنید [و به کار بندید]؛ سپس در یک صف [برای مبارزه] به پیش آیید. بیتردید، هرکس امروز [بر دشمن] چیره شود، پیروز [و کامیاب] گشته است.
                                                                        [جادوگران] گفتند: «اى موسى، آیا تو [آنچه را با خود داری] مىافكنى یا [ما] نخستین كسی باشیم كه مىافکنَد؟»
                                                                        [موسی] گفت: «[نه،] بلکه، شما بیفکنید». ناگاه ریسمانها و چوبدستیهای آنان از جادویشان چنان به نظرش رسید كه گویی به شتاب مىخزند.
                                                                        پس موسى در دلش ترسی احساس كرد.
                                                                        گفتیم: «نترس [که] تو قطعاً [پیروز و] برتری.
                                                                        و آنچه را که در دست راست خود داری بیفکن تا [تمام] آنچه را که ساختهاند ببلعد. بیتردید، آنچه آنان ساختهاند، فقط نیرنگِ جادوگر است و جادوگر هر جا که باشد [و هر چه کند]، پیروز نمیگردد».
                                                                        [هنگامیکه موسی عصایش را بر زمین انداخت، به مار بزرگی تبدیل شد و ساختههای آنان را بلعید] آنگاه جادوگران به سجده افتادند [و] گفتند: «به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».
                                                                        [فرعون] گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ قطعاً او بزرگِ شماست كه به شما جادوگری آموخته است. پس قطعاً دست و پاى شما را بر عكس یكدیگر [از چپ و راست] قطع مىكنم و همگیتان را از تنههاى نخل به دار مىآویزم و آنگاه خوب خواهید دانست که عذاب [و شکنجۀ] کدام یک از ما سختتر و پایندهتر است؛ [من یا پروردگارِ موسی]».
                                                                        [جادوگران] گفتند: «هرگز [پیروی از] تو را بر این دلایل روشنی که برایمان آمده است و [همچنین] بر آن که ما را آفریده است ترجیح نمیدهیم؛ پس به هر حکمی که میخواهی، حکم کن. تو فقط میتوانی در زندگیِ این دنیا حکم کنی.
                                                                        بیتردید، ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از جادوگری بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و الله بهتر و پایندهتر است».
                                                                        هرکس در پیشگاهِ پروردگارش، گناهکار حاضر شود، یقیناً آتش دوزخ برای اوست؛ در آنجا نه میمیرد [که رهایی یابد] و نه [به خوشى] زندگى كند.
                                                                        و هرکس مؤمن نزد او تعالی بیاید در حالی که کارهای شایسته انجام داده باشد، اینان درجات عالی دارند.
                                                                        باغهای جاودان [بهشت] که جویبارها زیر [درختان] آن جاری است. همیشه در آن خواهند بود؛ و این است پاداش کسی که خود را [از آلودگیهای شرک و گناه] پاک کرده است.
                                                                        و به راستی [ما] به موسی وحی کردیم که: «بندگانم را شبانه [از مصر بیرون] ببر، سپس در دریا راهی خشک برایشان بگشا، که نه از تعقیب [دشمنان] خواهی ترسید و نه [از غرق شدن در دریا] بیم داری.
                                                                        آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد و آب دریا آنان را فروپوشاند؛ چنان پوشاندنی [که حقیقتش را کسی جز الله نمیداند].
                                                                        و [بدینسان] فرعون قوم خود را گمراه نمود و هدایت نکرد.
                                                                        ای بنیاسرائیل، به راستی [ما] شما را از [چنگ] دشمنانتان نجات دادیم و در سمت راست [کوه] طور با شما وعده گذاشتیم [تا تورات را نازل کنیم] و بر شما تَرَنجَبین و بلدرچین فروفرستادیم.
                                                                        از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید و در آن زیادهروی نکنید که خشم من بر شما فرود میآید؛ و هرکس که خشم من بر او فرود آید، قطعاً هلاک میگردد.
                                                                        و یقیناً من آمرزندۀ كسى هستم كه توبه كند و ایمان آورد و كاری شایسته کند و آنگاه بر هدایت [خود باقى] بماند.
                                                                        ای موسی، چه چیز موجب شد که جلوتر از قومت [به سوی وعدهگاهِ طور] بشتابى؟
                                                                        [موسی] گفت: «پروردگارا، آنان به دنبالم میآیند و من به سویت شتافتم تا [از من] راضی گردی».
                                                                        [الله] فرمود: «پس [بدان که] ما قومت را پس از [رفتنِ] تو آزمودیم و سامری گمراهشان کرد».
                                                                        آنگاه موسی خشمگین [و] اندوهناک به سوی قومش بازگشت [و] گفت: «ای قوم من، مگر پروردگارتان [دربارۀ نزول تورات] وعدۀ نیکو به شما نداده بود؟ آیا بر پیمان شما [با الله] زمانی طولانی گذشت [و همه را از یاد بردید] یا خواستید خشمی از [سوی] پروردگارتان بر شما فرود آید که وعدۀ مرا خلاف کردید؟»
                                                                        آنان گفتند: «[ما] به اختیار خود پیمان تو را نشکستیم؛ ولی بارهای سنگینی از زر و زیورهای قوم [فرعون] را که بر ما نهاده بودند [در آتش] انداختیم و سامری نیز [آنچه را که ادعا میکرد خاکِ سُمِ اسب جبرئیل است، در آتش] انداخت».
                                                                        سپس مجسمۀ گوسالهای برایشان ساخت که صدایی [همچون صدای گوساله] داشت. [سامری و پیروانش به مردم] گفتند: «این معبود شما و معبود موسی است که آن را فراموش [و اینجا رها] کرده است».
                                                                        آیا نمیدیدند که [این گوساله] هیچ پاسخی به آنها نمیدهد و هیچ زیان و سودی برایشان ندارد؟
                                                                        و در حقیقت، پیش از آن [که موسی بازگردد،] هارون نیز به آنها گفته بود: «اى قوم من، جز این نیست كه شما با این گوساله امتحان شدهاید و بىتردید، پروردگار [حقیقىِ] شما [الله] رحمان است؛ پس پیرو من باشید و از فرمانم اطاعت كنید».
                                                                        [آنان] گفتند: «ما پیوسته بر این [عبادت گوساله] مىمانیم تا موسى نزدمان بازگردد».
                                                                        [وقتی موسی بازآمد] گفت: «ای هارون، هنگامی که دیدی آنان گمراه شدهاند، چه چیزی تو را بازداشت
                                                                        از پیرویِ من [و چرا آنان را ترک نکردی]؟ آیا از فرمانم سرپیچی کردی؟»
                                                                        [هارون] گفت: «ای پسر مادرم، ریش و [موی] سرم را نگیر. در حقیقت، ترسیدم که بگویی میان بنیاسرائیل تفرقه انداختی و سخن [و سفارش] مرا به کار نبستی».
                                                                        [موسی] گفت: «ای سامری، این چه کاری است که کردی؟»
                                                                        او گفت: «من چیزی را دیدم که آنان ندیدند و مُشتی از خاک پای [اسبِ] فرستاده [= جبرئیل] را برداشتم و [در پیكر گوساله] انداختم و [هوای] نفسم [این کار را] اینچنین برایم آراست».
                                                                        [موسی] گفت: «پس برو. بیتردید، بهرۀ تو در زندگى این است كه [چنان مطرود شوی که به مردم] بگویى: "[به من] دست نزنید"؛ و وعدهگاهی [برای عذاب] خواهی داشت كه هرگز از آن تخلف نخواهد شد؛ و [اکنون] به آن معبودی كه پیوسته در عبادتش بودی بنگر؛ آن را مىسوزانیم، آنگاه [که کاملاً خاكستر شد،] در دریا پراکندهاش میسازیم».
                                                                        [ای مردم،] معبود شما الله است که هیچ معبودی [بهحق] جز او نیست و علمش همه چیز را فراگرفته است.
                                                                        [ای پیامبر،] این گونه از اخبار [و داستانهای پیامبران] گذشته بر تو حکایت میکنیم؛ و به راستی که [ما] از جانب خویش به تو قرآنی [پندآموز] دادهایم.
                                                                        هرکس از آن رویگردان شود، یقیناً روز قیامت بارِ سنگینی [از گناه] بر دوش خواهد کشید.
                                                                        جاودانه در آن [عذاب] خواهند ماند؛ و چه بد است باری که [کافران] در قیامت خواهند کشید!
                                                                        روزی که در «صور» دمیده میشود و در آن روز، مجرمان را [که بسیار ترسیدهاند، با چشم و بدنِ] کبود جمع میکنیم.
                                                                        بین خود آهسته سخن میگویند: «[شما] بیش از ده روز [در دنیا] به سر نبردهاید».
                                                                        ما به آنچه آنان میگویند داناتریم؛ آنگاه که خردمندترینشان میگوید: «[شما] تنها یک روز به سر بردهاید».
                                                                        و [ای پیامبر،] از تو دربارۀ کوهها [در قیامت] میپرسند؛ بگو: «پروردگارم آنان را سخت متلاشی [و پراکنده] میکند؛
                                                                        و آنها را صاف و هموار خواهد نمود؛
                                                                        [همچون زمینی] که در آن هیچ پستی و بلندیای نمیبینی».
                                                                        در آن روز، [همۀ مردم] بدون هیچ مخالفتی از دعوتکنندۀ [الهى] پیروی میکنند و صداها در مقابل [الله] رحمان به خاموشی میگراید و جز صدایی آهسته [و زیر لب، چیزى] نمىشنوى.
                                                                        در آن روز، شفاعت [هیچ کس] سودی ندارد، مگر کسی که [الله] رحمان به او اجازه دهد و سخنش را بپسندد.
                                                                        [الله] آنچه را که انسانها [در آخرت] در پیش دارند و آنچه را که [در دنیا] پشت سر گذاشتهاند [همه را] مىداند؛ ولی دانش آنان او را فرانمیگیرد.
                                                                        و چهرهها در برابر [پروردگارِ] زندۀ پایدار، خوار میگردد و هرکس [بارِ] ستم برداشت، زیان دید.
                                                                        و کسی که از كارهاى شایسته انجام دهد، و مؤمن باشد، نه از هیچ ستمى مىهراسد و نه از كاستن [پاداشش].
                                                                        و اینچنین آن را قرآنی [به زبان] عربی نازل کردیم و هشدارهای گوناگون در آن بیان نمودیم؛ باشد که [از عذاب الهی] بپرهیزند یا [این کتاب] برایشان پندی پدید آورَد.
                                                                        پس بلندمرتبه است الله که فرمانروای حق است. و در [خواندنِ] قرآن ـ پیش از آنكه وحىِ آن بر تو پایان یابد ـ شتاب مكن؛ و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بیفزاى».
                                                                        به راستی، پیش از این با آدم پیمان بستیم [که از میوۀ درخت ممنوعه نخورَد]؛ ولی [پیمانش را] فراموش کرد و عزمی [استوار] در او نیافتیم.
                                                                        و [یاد کن از] هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید»؛ پس [همگی] سجده کردند، مگر ابلیس که سرپیچی نمود.
                                                                        گفتیم: «ای آدم، این [ابلیس] دشمنی برای تو و همسرت است؛ مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به سختی میافتی.
                                                                        در حقیقت، تو این [نعمت را در بهشت] داری که نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی.
                                                                        و اینكه در آنجا نه تشنه مىشوى و نه آفتابزده.
                                                                        اما شیطان او را وسوسه کرد [و] گفت: «ای آدم، آیا [میخواهی] درخت جاودانگی و فرمانرواییِ فناناپذیر را به تو نشان دهم؟»
                                                                        آنگاه از آن [درخت ممنوعه] خوردند و شرمگاهشان بر آنان نمایان شد و به قراردادن برگ [درختان] بهشت بر خود شروع کردند [تا عورتشان را بپوشانند]؛ و [اینچنین بود که] آدم از پروردگارش سرپیچی كرد و به بیراهه رفت.
                                                                        سپس پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و هدایتش کرد.
                                                                        فرمود: «[شما دو تن همراه ابلیس] همگی از بهشت فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگرید. اگر از [جانب] من رهنمودی برایتان رسید، [بدانید] هرکس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه میشود و نه [از عذابِ دوزخ] به رنج میافتد.
                                                                        و کسی که از یاد من رویگردان شود، یقیناً زندگی سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا برمیانگیزیم.
                                                                        وی میگوید: «پروردگارا، چرا مرا نابینا برانگیختی؛ حال آنکه [در دنیا] بینا بودم؟»
                                                                        [الله] میفرماید: «همان طور كه آیات ما بر تو آمد و آنها را به فراموشى سپردى، امروز تو [نیز] به همان صورت فراموش مىشوى».
                                                                        و کسی را که [در گمراهی و گناه] زیادهروی کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، این گونه کیفر میدهیم؛ و قطعاً عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.
                                                                        آیا براى هدایتشان كافى نیست كه [بدانند] چه نسلهایی را پیش از آنان نابود كردیم كه [اکنون این مشرکان] در خانههای آنان [= نسلهای گذشته] راه مىروند؟ به راستى در این [نکته،] نشانههایى [عبرتانگیز] برای خردمندان است.
                                                                        و اگر از سوی پروردگارت سخنى [دربارۀ اتمام حجت با مردم] نگذشته بود و سررسیدى معین در كار نبود، قطعاً [عذاب الهی در همین دنیا بر آنان] لازم مىشد.
                                                                        پس [ای پیامبر،] بر آنچه میگویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از طلوع آفتاب [در نماز صبح] و پیش از غروب [در نماز عصر] به پاکی ستایش کن و ساعاتی از شب [در نماز عشاء] و کنارههای روز [در نماز ظهر و مغرب نیز به نیایش بپرداز]؛ باشد که [از پاداش الهی] راضی شوی.
                                                                        و هرگز به [نعمتهای دنیوی و] آنچه که گروههایی از آنان [= مشرکان] را از آنها بهرهمند ساختهایم چشم ندوز. اینها زینتِ زندگی دنیاست تا آنان را به آن بیازماییم؛ و روزیِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
                                                                        و خانوادهات را به نماز فرمان بده و [خود] بر [انجام] آن شکیبا باش. [ما] از تو روزی نمیخواهیم، [بلکه] خود به تو روزی میدهیم؛ و سرانجامِ نیک، برای [اهل] پرهیز است.
                                                                        [مشرکان] گفتند: «چرا [محمد] معجزهای از جانب پروردگارش برای ما نمیآورد؟» بگو: «آیا [قرآن به عنوان] دلیل روشن [و تصدیقکننده] آنچه در کتابهای پیشین است برایشان نیامده است؟»
                                                                        اگر ما آنان را پیش از آن [که پیامبر و کتاب آسمانی بیاید] با عذابی هلاک میکردیم، قطعاً [روز قیامت مشرکان] میگفتند: «پروردگارا، چرا پیامبری به سویمان نفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم از آیات تو پیروی کنیم؟»
                                                                        [ای پیامبر، به آنان] بگو: «همه منتظرند؛ پس شما [نیز] منتظر باشید. به زودی خواهید دانست که رهروانِ راه راست چه کسانی هستند و هدایتیافته کیست».