﴿الٓمٓ﴾ از جمله حروفی است که بعضی سورههای قرآن با آنها آغاز میشود. این حروف، از حروف هجائیه (الفبا) است که اگر به صورت دانه دانه (أ، ب، ت،...) بیاید به خودی خود معنایی ندارد. این حروف، حکمت و مفهومی دارند؛ زیرا چیزی بدون حکمت در قرآن یافت نمیشود. از جمله مهمترین حکمتهای این حروف، اشاره به تَحَدّی با قرآن است که از همین حروفی تشکیل یافته که مردم آنها را میشناسند و با آنها سخن میگویند؛ از این رو اغلب پس از این حروف، مانند همین سوره، از قرآن کریم سخن گفته شده است.
هیچ تردیدی در این قرآن عظیم راه ندارد؛ نه از نظر وحی و نه از نظر لفظ و معنا. این کتاب، کلام الله است که پرهیزگاران را به راه رسیدن به او تعالی راهنمایی میکند.
آن کسانیکه به غیب ایمان میآورند. غیب شامل تمام مواردی است که با حواس درک نمیشود و از نظر ما پنهان است، مانند روز قیامت که الله یا رسولش صلی الله علیه وسلم از آنها خبر دادهاند؛ و نماز را همانگونه که الله تشریع فرموده است با شروط، ارکان، واجبات و سنتهای آن برپا میدارند و از آنچه الله به آنان روزی داده است، با پرداخت حقوق واجب مانند زکات یا غیر واجب مانند صدقۀ نفلی، به امید کسب ثواب الله، انفاق میکنند؛
و آن کسانیکه به وحیی که الله بر تو- ای پیامبر- و وحیی که بر سایر پیامبران علیهم السلام قبل از تو نازل فرمود بدون تفکیک و استثناء، ایمان میآورند و به آخرت و ثواب و عقاب آن ایمان قطعی دارند.
زیرا الله بر دلهای آنها مُهر زده است و دلهایشان را بر باطل موجود در آن بسته است، و بر گوشهایشان مُهر زده است بهطوریکه حق را آنگونه که باید بپذیرند و بدان گردن نهند نمیشنوند، و بر چشمانشان پوششی قرار داده است؛ چنانکه حق را با وجود وضوحش نمیبینند و عذاب بزرگی در آخرت برایشان است.
منافقان- به گمان خودشان- با اظهار ایمان و پنهانکردن کفر، الله و مؤمنان را فریب میدهند. آنها در حقیقت فقط خودشان را میفریبند اما این را درک نمیکنند؛ زیرا الله متعال رازها و پنهانترین امور را میداند و مؤمنان را از صفات و احوال منافقان آگاه فرموده است.
سبب این امر آن است که در دلهایشان تردیدی وجود دارد و الله بر این تردیدشان افزوده است؛ زیرا جزا از جنس عمل است. بهسبب دروغگویی بر الله و بر مردم و تکذیب آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورد، عذاب دردناکی در طبقۀ زیرین جهنم برای منافقان است.
وقتی به آنها امر میشود که مانند اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم ایمان بیاورند، از روی اعتراض و استهزا چنین پاسخ میدهند: آیا ایمانی مانند سَبُکسرها بیاوریم؟! در واقع، خودشان نادان هستند اما این را نمیدانند.
هنگام ملاقات با مؤمنان، میگویند: آنچه را شما به آن ایمان دارید پذیرفتیم، این سخن را از ترس مؤمنان میگویند، و زمانی که از نزد مؤمنان برمیگردند و با رؤسای خویش خلوت میکنند، برای تأکید بر پایداری در پیروی از آنها میگویند: ما همراه شما و در راه شما قرار داریم، اما برای تمسخر مؤمنان، در ظاهر با آنها موافقت میکنیم.
الله در مقابله با منافقان که مؤمنان را مسخره میکنند، آنها را مسخره میکند تا جزایی از جنس عملشان به آنها داده باشد؛ از این رو احکام مسلمانان در دنیا را بر آنها اجرا میکند، اما در آخرت آنها را بهسبب کفر و نفاقشان مورد مجازات قرار میدهد. اینچنین به آنها مهلت میدهد به گمراهی و ستم خویش ادامه دهند تا سرگشته و مضطرب بمانند.
الله برای این منافقان، دو مثال آورد: یک مثال آتشی و یک مثال آبی. مثال آتشی آنها به این قرار است: آنها مانند کسی هستند که آتشی برمیافروزد تا از آن روشنایی برگیرد، اما وقتی نور آتش بالا میآید و گمان میکند که از روشنایی آن بهره میبرد، خاموش میشود؛ به این ترتیب، نورافشانی آتش از بین میرود و سوزاندنش باقی میماند؛ در نتیجه اصحاب آتش در تاریکیهایی که هیچ چیز نمیبینند میمانند و هیچ راهی نمییابند.
بنابراین، منافقان کرانی هستند که حق را به نیت پذیرش نمیشنوند، گنگانی هستند که حق را به زبان نمیآورند، کورانی هستند که آن را نمیبینند؛ و از گمراهی خویش بازنمیگردند.
اما مثال آبی منافقان چنین است: مثالشان مانند باران زیادی از ابری دارای تاریکیهای متراکم و رعد و برق است که بر گروهی فرو میریزد و ترس شدیدی بر آنها وارد میسازد. آنها از ترس مرگ بهسبب شدتِ صدای صاعقهها با سر انگشتان خویش گوشهایشان را میبندند، درحالیکه الله بر کافران احاطه دارد و نمیتوانند از زیر قدرت او فرار کنند.
نزدیک است که برق بهخاطر تابش و پرتوافکنی زیاد، چشمانشان را برباید. هرگاه برق، اندکی برایشان بدرخشد و روشنایی بدهد پیش میروند و هرگاه نورافشانی نکند در تاریکی میمانند و نمیتوانند حرکت کنند. بهخاطر رویگردانی آنها از حق، اگر الله بخواهد با قدرت خویش که همهچیز را دربردارد، گوشها و چشمهایشان را از بین میبرد و دیگر به آنها بازنمیگردد. بنابراین، باران، مثالی برای قرآن، صدای صاعقهها مثالی برای منعکنندههای موجود در قرآن و درخشیدن برق، مثالی برای آشکار شدن حق است که گهگاهی بر آنها میتابد. بستن گوشها از شدت صاعقهها، مثالی برای رویگردانی آنها از حقیقت و ندادن پاسخ مثبت به آن است. وجه تشابه میان منافقان و اصحاب دو مثال مذکور، بهره نبردن است؛ چنانکه در مثال آتشی، روشن کنندۀ آتش بهرهای جز تاریکی و سوختن نمیبرد و در مثال آبی، اصحاب باران جز ترسیدن و بیقراری از رعد و برق، نصیبی ندارند و به همین ترتیب، منافقان چیزی جز سختگیری و دشواری در اسلام نمییابند.
ای مردم، با امتثالِ اوامر و ترکِ نواهی پروردگارتان، تنها او را عبادت کنید؛ زیرا اوست که شما و امتهای قبل از شما را آفرید. امید است که این عبادت، سپری میان شما و عذاب او تعالی باشد.
او ذاتی است که زمین را برای شما فرشی هموار مهیا کرد و بالای آن، آسمان را بهصورت بنیانی محکم قرار داد، او با فروفرستادن باران نعمت میبخشد، بهگونهای که بر اثر باران، میوههای مختلفی از زمین میروید تا رزق و روزی باشد، پس شریکان و همانندهایی برای الله قرار ندهید، درحالیکه میدانید آفرینندهای جز الله متعال وجود ندارد.
- ای مردم- اگر نسبت به قرآنِ نازلشده بر بندۀ ما محمد صلی الله علیه وسلم تردید دارید، شما را به مبارزه میطلبیم که یک سوره همانند آن، حتی همانند کوچکترین سورۀ آن، بیاورید و برای این کار هر تعداد از یارانتان را که میتوانید فراخوانید، اگر در ادعای خویش راستگو هستید.
اگر این کار را نکردید- که هرگز قادر بر انجام آن نیستید- از آتشی بترسید که مردمِ سزاوار عذاب و انواع سنگهایی که آن را عبادت میکردند و... را میسوزاند. الله این آتش را برای کافران آماده و مهیا ساخته است.
چون تهدید قبلی برای کافران بود؛ پس- ای پیامبر- برای شادمانی مؤمنان به الله که اعمال صالح انجام میدهند بهشتهایی را بشارت بده که از زیر کاخها و درختهایشان رودها جاری است و هرگاه از میوههای پاک آنها روزی داده میشوند، به دلیل شباهت زیاد به میوههای دنیا میگویند: این میوهها، مانند میوههایی است که قبلاً به ما روزی داده شده بود، و میوههای متشابهی از نظر شکل و نام به آنها تقدیم میشود که با شناخت قبلی، به آنها روی میآورند، اما طعم و مزۀ متفاوتی دارند. همچنین در بهشت همسرانی پاک و بری از هر آنچه نفس از آن بیزار است و سرشت آن را ناپسند میداند، از آنچه که در وجود اهل دنیا متصور است، برایشان است، و آنها در نعمتهایی همیشگی و پایانناپذیر قرار دارند، برخلاف نعمتهای دنیا که موقتی و گذراست.
الله شرم نمیکند از اینکه به هر چه بخواهد مثال بزند، چنانکه به پشه، یا بالاتر از آن از نظر بزرگی یا پایینتر از آن از نظر کوچکی، مثال میزند. مردم در برابر این امثال، دو نوع هستند: مؤمنان و کافران؛ مؤمنان میپذیرند و میدانند که در ورای مثلزدن به این موارد، حکمتی نهفته است، اما کافران از روی استهزا، در مورد سبب مثال آوردن این مخلوقات کوچک مانند پشهها، مگسها، عنکبوت و... از جانب الله از یکدیگر میپرسند. الله اینگونه پاسخ میدهد: این مثالها، مایۀ هدایت و راهنمایی و آزمایش مردم هستند؛ زیرا الله با این مثالها، بسیاری از مردم را که از تدبر در آنها خودداری میکنند، گمراه میکند، و فقط کسانی را که سزاوار گمراهی هستند گمراه میسازد. آنها کسانی هستند که از او تعالی فرمانبرداری نمیکنند، مانند منافقان.
کسانیکه پیمان الله را که بر اساس آن، از آنها عهد گرفت که فقط او را عبادت کنند و از رسولش صلی الله علیه وسلم که رسولان پیش از او از آن خبر داده بودند، پیروی کنند، شکستند. اینان که پیمانهای الله را انکار میکنند، اینگونه توصیف میشوند که آنچه را الله به برقراری آن فرمان داده مانند برقراری رابطۀ خویشاوندی، قطع میکنند و با انجام گناهان، برای انتشار فساد بر روی زمین میکوشند، در نتیجه سهم ناقصی در دنیا و آخرت دارند.
- ای کافران- کارتان بسیار شگفت است! چگونه به الله کفر میورزید، درحالیکه دلایل قدرت او را در وجود خودتان مشاهده میکنید؛ چنانکه شما را از عدم، ایجاد و زنده گردانید، سپس برای بار دوم شما را میمیراند، سپس برای بار دوم زنده میگرداند، سپس شما را بهسوی خویش بازمیگرداند تا شما را بر اساس اعمالتان مورد محاسبه قرار دهد.
الله یگانه، همان ذاتی است که تمام آنچه را در زمین است و قابل شمارش نیست مانند نهرها و درختها را به تنهایی آفرید و آنها را در تسخیر شما درآورد که از آن استفاده میکنید و بهره میبرید، سپس بهسوی آسمان متوجه شد و هفت آسمان بیعیب و آراسته آفرید، و علم او تعالی بر همهچیز احاطه دارد.
الله متعال خبر میدهد که خطاب به فرشتگان فرمود: او تعالی در زمین بشری قرار خواهد داد که از پی یکدیگر خواهند آمد، تا با طاعت الله زمین را آباد کنند؛ آنگاه فرشتگان- برای کسب راهنمایی و آگاهی- در مورد حکمتِ قراردادن فرزندان آدم به عنوان جانشینان در زمین، درحالیکه در آن فساد خواهند کرد و از روی ستم، خون میریزند، اینگونه از پروردگارشان پرسیدند: ما که از تو فرمانبرداری میکنیم، با ستایش تو و بزرگداشت جلال و کمالت، تو را پاک و منزه میشماریم و هرگز از این کار سست و ناتوان نمیشویم؟ الله چنین به فرشتگان پاسخ داد: همانا من از حکمتهای شگفتآور آفرینش انسانها و اهداف بزرگ جانشین قرار دادن آنها که شما نمیدانید آگاه هستم.
برای بیان منزلت آدم، الله متعال، الفاظ و معانی نامهای تمام حیوانات و جمادات را به او آموخت؛ سپس آن نامیده شدهها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر در این گفته که میگویید شما از این مخلوق، گرامیتر و بهتر هستید، راستگو هستید، نامهای اینها را به من خبر دهید.
فرشتگان- با اعتراف به نقص خویش و بازگرداندن فضیلت به الله– گفتند: پروردگارا! تو را از اعتراض بر حُکم و شرعِ تو مُنَزَّه و بزرگ میشماریم؛ زیرا ما فقط چیزی را میدانیم که علمش را به ما روزی دادهای؛ همانا تو دانایی هستی که هیچچیز از تو پنهان نمیماند، حکیمی هستی که با تقدیر و تشریع خویش، هر امری را در جای خودش قرار میدهی.
آنگاه الله متعال خطاب به آدم فرمود: آنها را از نامهای این نامیده شدهها آگاه کن. وقتی که آدم، همانگونه که پروردگارش به او آموخته بود، فرشتگان را آگاه کرد، الله خطاب به فرشتگان فرمود: آیا به شما نگفتم که من از آنچه در آسمانها و در زمین پنهان است آگاه هستم و آنچه از احوالتان را که آشکار میکنید و آنچه را که با خویش نجوا میکنید میدانم.
الله متعال بیان میفرماید که به فرشتگان دستور داد سجدۀ تقدیر و احترام در برابر آدم بگزارند. آنها نیز برای اجرای فرمان الله، به سرعت به سجده افتادند، جز ابلیس که از جن بود، و برای اعتراض به اینکه الله او را به این سجده فرمان داد و به منظور برتر دانستن خویش بر آدم، از این کار خودداری کرد و با اینکار از کافران به الله متعال گردید.
و گفتیم: ای آدم تو و همسرت- حواء- در بهشت سکونت کن، و در همهجای آن [از نعمتهای] گوارا و فراوان، بدون هیچ ممانعت و سختیای بخورید و مبادا به این درخت که شما را از خوردن از آن نهی کردم نزدیک شوید که بهسبب سرپیچی از فرمان من از ستمگران خواهید شد.
اما شیطان پیوسته آدم و همسرش را وسوسه میکرد و این کار را برایشان میآراست؛ تا اینکه آن دو را در لغزش و گناهِ خوردن از آن درخت که الله آن دو را از خوردن از آن نهی کرده بود قرار داد؛ و جزایشان این بود که الله آنها را از بهشتی که در آن بودند اخراج کرد و خطاب به آن دو و شیطان فرمود: به زمین فرود آیید درحالیکه دشمن یکدیگر خواهید بود و در زمین برای شما، استقرار و بقا و بهره جستن از نعمتهایش است تا اینکه عمرهایتان سپری شود و قیامت برپا گردد.
آنگاه آدم کلماتی را که الله به او القا کرد فراگرفت و الله بر او الهام کرد که با آنها دعا کند. این کلمات در آیۀ 23 سورۀ اعراف آمده است: ﴿قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ [الأعراف: 23]؛ «(آن دو) گفتند: «پروردگارا! ما به خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، مسلّماً از زیانکاران خواهیم بود».». الله توبۀ آدم را پذیرفت و او را بخشید؛ زیرا او سبحانه نسبت به بندگانش بسیار توبهپذیر و مهربان است.
به آنها گفتیم: همگی از بهشت بهسوی زمین فرود آیید؛ پس اگر هدایتی توسط رسولانم علیهم السلام به شما رسید، کسانیکه از آن پیروی کنند و به فرستادگانم ایمان بیاورند، هیچ بیمی در آخرت بر آنها نیست و بر هر آنچه که از دنیا از دست بدهند غمگین نخواهند شد.
ای فرزندان پیامبر الله، یعقوب علیه السلام، نعمتهای پیاپی الله بر خودتان را به یاد آورید و شکرشان را به جای گزارید، و به پیمان من در قبال شما مبنی بر ایمان به من و رسولانم علیهم السلام و عمل به احکامم وفادار باشید، که اگر به این پیمان وفا کردید، من به پیمان خویش که زندگی پاک در دنیا و پاداش نیکو در آخرت است به نفع شما وفا میکنم. فقط از من بترسید و پیمانم را نقض نکنید.
و به قرآن که آن را بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل کردیم و در مورد توحید الله و نبوت محمد صلی الله علیه وسلم با تورات قبل از اینکه تحریف شود سازگار است، ایمان بیاورید و بپرهیزید از اینکه اولین گروهی باشید که به قرآن کفر میورزند، و آیاتم را که نازل کردم به بهای ناچیزی از مقام و ریاست مبادله نکنید و از خشم و عذاب من بترسید.
و حق را- که آن را بر رسولانم علیهم السلام نازل کردم- با اکاذیبی که میسازید درنیامیزید، و حقیقتی را که در کتابهایتان در توصیف محمد صلی الله علیه وسلم آمده است پنهان مکنید، درحالیکه نسبت به آن علم و یقین دارید.
و نماز را بهصورت کامل با ارکان و واجبات و سنتهایش ادا کنید، و زکات اموالتان را که الله آنها را در اختیار شما قرار داد بپردازید، و با امت محمد صلی الله علیه وسلم که در برابر الله خضوع میکنند، در برابر الله خضوع کنید.
بسیار ناپسند است که دیگران را به ایمان و کار نیک امر میکنید اما خودتان را فراموش کرده و از این کار روی میگردانید، درحالیکه تورات را میخوانید و از فرمان پیروی از دین الله و تصدیق رسولانش علیهم السلام آگاه هستید، پس آیا از عقل و خرد خودتان بهره نمیبرید؟!
و در تمام احوال دینی و دنیوی خویش، از شکیبایی و نماز که شما را به الله نزدیک میکند و به او میرساند، یاری بجویید تا شما را یاری و محافظت کند و آسیبهایتان را برطرف سازد، و بهراستیکه نماز دشوار و سنگین است مگر برای کسانیکه در برابر پروردگارشان خضوع میکنند.
ای فرزندانِ پیامبرِ الله، یعقوب علیه السلام، نعمتهای دینی و دنیوی مرا که بر شما بخشیدم یاد کنید و به یاد آورید که من شما را با پیامبری و پادشاهی، بر مردم زمانه و معاصرتان برتری دادم.
و با اجرای اوامر و ترک نواهی، سپری میان خود و عذاب روز قیامت قرار دهید، زیرا در آن روز، هیچکس ذرهای دیگری را بینیاز نمیسازد و در آن روز شفاعت هیچکس جهت دفع ضرر یا جلب منفعت پذیرفته نمیشود مگر به اجازه الله، و هیچ فدیهای گرفته نمیشود حتی اگر زمین از طلا پر شود، و در آن روز هیچ یاوری برایشان نیست؛ پس آنگاه که هیچ شفاعتگری نفعی نمیرساند و هیچ فدیه و یاوری وجود ندارد، گریزگاه کجاست؟!
و ای بنیاسرائیل به یاد آورید آنگاه که شما را از پیروان فرعون نجات دادیم، کسانیکه برای خوارساختن و تحقیر شما، انواع عذابها را به شما میچشاندند؛ چنانکه پسرانتان را با سربریدن میکشتند تا بقایی نداشته باشید، و دخترانتان را زنده نگه میداشتند تا هنگامیکه زن شدند به آنها خدمت کنند. در رهانیدن شما از زیر شکنجۀ فرعون و پیروانش، آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان است؛ باشد که شکرگزار باشید.
و از نعمتهای ما بر شما به یاد آورید که با شکافتن دریا برای شما، آن را راه خشکی قرار دادیم که در آن حرکت کنید و به این ترتیب، شما را نجات دادیم و دشمنتان، فرعون و پیروانش را در برابر دیدگان شما و درحالیکه به آنها نگاه میکردید غرق ساختیم.
و از جمله نعمتهای ما به یاد آورید که چهل شب با موسی علیه السلام قرار گذاشتیم تا نزول تورات به عنوان نور و هدایت در این مدت کامل شود، اما شما در این مدت فقط گوساله را عبادت کردید و با اینکارتان ستمکار بودید.
و از جملۀ این نعمتها به یاد آورید که تورات را به عنوان جداکنندۀ میان حق و باطل و وسیله تشخیص بین هدایت و گمراهی به موسی علیه السلام عطا کردیم؛ شاید با آن بهسوی حق رهنمون شوید.
و یکی دیگر از این نعمتها را به یاد آورید که الله توفیق توبه از عبادت گوساله را به شما داد، آنجا که موسی علیه السلام به شما گفت: همانا شما با گرفتن گوساله به عنوان معبودی که آن را عبادت میکنید به خودتان ستم کردید، پس توبه کنید و بهسوی خالق و آفرینندهتان بازگردید، بهگونهای که یکدیگر را بکشید؛ و این توبه، از مداومت کردن بر کفر که به جاودانگی در آتش منجر میشود، برایتان بهتر است؛ آنگاه به توفیق و یاری الله چنین توبهای کردید و او توبۀ شما را پذیرفت؛ زیرا نسبت به بندگان خویش بسیار توبهپذیر و مهربان است.
و به یاد آورید هنگامی را که پدرانتان با گستاخی خطاب به موسی علیه السلام گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر زمانیکه الله را آشکارا و بدون هیچ حایلی به ما بنمایانی، آنگاه آتش سوزاننده شما را فراگرفت و شما را کُشت، درحالیکه به یکدیگر نگاه میکردید.
از دیگر نعمتهای ما بر شما این است آنگاه که در زمین حیران بودید ابر را بر شما فرستادیم تا در برابر گرمای خورشید بر شما سایه بیفکند، و از نعمتهای خویش، شرابی شیرین مانند عسل و پرندهای کوچک با گوشتی گوارا و پاک شبیه سُمانی [مرغ بلدرچین] بر شما نازل کردیم و به شما گفتیم: از غذاهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید. آنها با انکار و ناسپاسی این نعمتها، ذرهای نقصان بر ما وارد نکردند، بلکه با کاستن از ثواب خود و قراردادن خویش در معرض عذاب، به خودشان ستم روا داشتند.
و نیز از نعمتهای الله بر خودتان به یاد آورید هنگامیکه به شما گفتیم: به بیت المقدس وارد شوید، و از غذاهای پاکیزۀ آن از هر مکانی که میخواهید، گوارا و فراوان بخورید و در لحظۀ ورود به شهر، در حال رکوع و فروتن برای الله باشید و اینگونه از الله تقاضا کنید: پرورگارا! گناهانمان را از ما بریز، تا دعایتان را اجابت کنیم، و کسانیکه اعمال نیکو انجام دادند، بر ثواب نیکوکاریشان خواهیم افزود.
اما ستمکارانشان، کاری نکردند جز اینکه عمل را تبدیل و سخن را تحریف کردند، پس درحالیکه بر نشیمنگاههایشان میخزیدند وارد شدند و برای تمسخر فرمان الهی گفتند: حَبَّةٌ فی شَعرَةٍ؛ دانهای در جویی. بنابراین، جزایشان این بود که الله بر افراد ستمکارشان، بهسبب خروجشان از حد شرع و مخالفت با فرمان، عذابی از آسمان فرو فرستاد.
و از نعمتهای الله بر خودتان به یاد آورید آنگاه که سرگشته و حیران بودید و تشنگی شدیدی شما را فراگرفت تا اینکه موسی علیه السلام به درگاه پروردگارش تضرع و زاری کرد و از او تعالی برای شما تقاضای آب کرد؛ آنگاه به او فرمان دادیم که عصایش را به سنگ بزند؛ و هنگامیکه موسی علیه السلام عصایش را به سنگ زد، به تعداد قبایلتان، دوازده چشمه از آن جوشید و آب از آنها برآمد، و مکان مخصوص نوشیدن هر قبیله را برایش مشخص کردیم تا نزاعی میانشان واقع نشود؛ و به شما گفتیم: از روزی الله که بدون هیچ تلاش و عملی از جانبتان به شما روانه کرد بخورید و بیاشامید و برای ایجاد فساد در زمین مکوشید.
همچنین به یاد آورید هنگامیکه در برابر نعمت پروردگارتان ناسپاسی کردید و از خوردن منّ و سلوی که الله برایتان نازل فرمود، احساس دلتنگی و بیزاری کردید و گفتید: هرگز بر غذای واحد و تغییرناپذیری صبر نخواهیم کرد. آنگاه از موسی علیه السلام خواستید که از الله بخواهد از گیاهان زمین، مانند محصولات کشاورزی و سبزی و قثاء [شبیه خیار اما بزرگتر از آن] و حبوبات و عدس و پیاز به عنوان غذا برایتان برویاند؛ آنگاه موسی علیه السلام - برای ناپسند نشان دادن درخواست شما که منّ و سلوی را که بهتر و گرامیتر است و بدون رنج و سختی به شما رسیده بود به آنچه که کمتر و پستتر است تبدیل کردید- گفت: از این سرزمین به هر آبادیای فرود آیید و آنچه درخواست کردید در کشتزارها و بازارهای آن خواهید یافت. و بهسبب پیروی آنها از شهوات و رویگردانیهای مکرر از آنچه الله برایشان برگزیده بود، خواری و فقر و بدبختی، همنشینشان شد و به خشمی از جانب الله بازگشتند؛ زیرا از دین الله روی گرداندند، به آیاتش کفر ورزیدند و از روی ستم و دشمنی، پیامبرانش علیهم السلام را به قتل رساندند؛ تمام این عذابها، به این سبب بود که آنها از الله نافرمانی و از حدودش تجاوز کردند.
همانا کسانی از این امت و نیز کسانی از امتهای پیشین، قبل از بعثت محمد صلی الله علیه وسلم از یهود و نصاری و صابئان- گروهی از پیروان برخی پیامبران علیهم السلام که ایمان به الله و روز آخرت در آنها تحقق یافت- که ایمان آوردند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، و نسبت به آنچه در آخرت پیش رو دارند هیچ بیمی بر آنها نیست و بر آنچه از دنیا از دست میدهند غمگین نمیشوند.
و به یاد آورید پیمان محکمی را که در مورد ایمان به الله و رسولانش از شما گرفتیم، و برای ترساندن و برحذر داشتن شما از نقض این پیمان، کوه را بر بالای سرتان برافراشتیم، درحالیکه به شما امر کردیم آنچه را در تورات نازل کردیم با جد و تلاش و بدون تنبلی و سستی برگیرید و محتوایش را حفظ کنید و در آن تدبر نمایید؛ شاید با انجام این کار، از عذاب الله متعال پرهیز کنید.
اما پس از اینکه پیمان محکم از شما گرفتیم، رویگردان شدید و نافرمانی کردید و اگر الله به فضل خویش شما را نمیبخشید و به رحمت خویش توبهتان را نمیپذیرفت، بهسبب این رویگردانی و نافرمانی، قطعا از زیانکاران بودید.
و در مورد پیشینیانتان از روی علم و بدون هیچ ابهامی باخبر شدهاید؛ آنجا که با شکار در روز شنبه که شکار در این روز بر آنها حرام شده بود تجاوز کردند، چنانکه با نصب تور قبل از روز شنبه و بیرون آوردن آن در روز یکشنبه، در اینکار حیله به کار بردند؛ بنابراین، الله برای مجازات این مکّاران به جرم حیله و مکرشان، آنها را بوزینگانی منفور و طردشده قرار داد.
به این ترتیب، ساکنان این شهر متجاوز را عبرتی برای ساکنان آبادیهای مجاور و برای کسانیکه پس از آنها میآیند قرار دادیم؛ تا مرتکب عملی مانند عمل آنها نشوند که مستحق عذاب آنها خواهند شد؛ و آن را اندرزی برای پرهیزگاران قرار دادیم، کسانیکه از عذاب و انتقام الله در برابر کسانیکه از حدودش تجاوز میکنند، میترسند.
و از اخبار پیشینیانتان به یاد آورید آنچه را که میان آنها و موسی علیه السلام جاری شد؛ آنجا که آنها را از این فرمان الله آگاه کرد که یک مادهگاو از میان گاوها قربانی کنند، اما آنها به جای اجرای سریع این امر، جهت رساندن آزار و اذیت گفتند: آیا ما را مسخره و استهزا میکنی! آنگاه موسی علیه السلام در پاسخ گفت: به الله پناه میبرم از اینکه از کسانی باشم که بر الله دروغ میبندند و مردم را مسخره میکنند.
به موسی علیه السلام گفتند: از پروردگارت بخواه تا صفت این ماده گاوی را که ما را به ذبحش فرمان داده، روشن سازد، موسی علیه السلام به آنها گفت: الله میفرماید: این مادهگاو، نه پیر است و نه خردسال، بلکه بین این دو [میانسالی] است، پس بر اجرای امر پروردگارتان مبادرت ورزید.
آنها با مداومت بر جدال و آزاررسانی، به موسی علیه السلام گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما مشخص کند این ماده گاو چه رنگی داشته باشد، موسی علیه السلام در پاسخ به آنها گفت: الله میفرماید: گاوی بسیار زردرنگ است، که هر بینندهای را به وجد میآورد.
سپس با مداومت بر آزاررسانیدن، گفتند: از پروردگارت بخواه تا صفات بیشتری از این گاو برای ما روشن سازد؛ زیرا گاوهای زیادی صفات مذکور را دارند و ما نمیتوانیم از میان آنها یکی را تعیین کنیم. درحالیکه تأکید میکردند- اگر الله بخواهد- به مادهگاوی که ذبحش مَدّ نظر است هدایت خواهند شد.
موسی علیه السلام به آنها گفت: الله میفرماید: صفت این مادهگاو، آن است که نه برای کشاورزی و نه برای آبیاری زمین رام است، بیعیب است و غیر از رنگ زرد هیچ نشانهای از رنگی دیگر در آن نیست. آنگاه گفتند: اکنون توصیف دقیقی را که گاو را به صورت کامل مشخص میکند آوردی، و آن را ذبح کردند درحالیکه نزدیک بود بهسبب جدال و آزاررسانی، آن را ذبح نکنند.
و به یاد آورید آنگاه که یکی از خودتان را کشتید و هر یک از شما اتهام قتل را از خود دفع میکرد و دیگری را به آن متهم میساخت تا اینکه با یکدیگر نزاع کردید، حال آنکه الله قتل آن بیگناه را که پنهان میکردید آشکار ساخت.
آنگاه به شما گفتیم: بخشی از آن مادهگاو را که به ذبحش امر شدید به مقتول بزنید؛ که الله او را زنده خواهد گردانید تا خبر دهد قاتل کیست! آنها نیز چنین کردند و مقتول آنها را از قاتل آگاه کرد. همانند زندهگردانیدن این میت، الله مردگان را در روز قیامت زنده میگرداند و دلایل آشکار قدرت خویش را به شما نشان میدهد تا شاید در آنها بیندیشید و به صورت واقعی به الله متعال ایمان بیاورید.
سپس، دلهایتان پس از این پندهای رسا و معجزات روشن، سخت گردید تا اینکه مثل سنگ شد، بلکه سختتر از سنگ؛ زیرا حال دلهایتان هرگز تغییر نمیکند، اما سنگها دچار تغییر و تحول میشوند؛ چنانکه از برخی سنگها جویها روان میشود و برخی از سنگها میشکافد و آب چشمههای جاری در زمین از آنها میجوشد، که انسانها و حیوانات از آن استفاده میکنند، و برخی از سنگها از ترس و خشیت الهی از بالای کوهها فرو میریزد. اما دلهایتان چنین نیست و الله از آنچه انجام میدهید غافل نیست، بلکه از اعمالتان آگاه است و شما را بر اساس اعمالتان جزا خواهد داد.
- ای مؤمنان- پس از اینکه از حقیقت حال یهود و دشمنیشان آگاه شدید، آیا باز هم امید دارید که ایمان بیاورند و به شما پاسخ مثبت دهند؟! درحالیکه گروهی از علمایشان کلام الله را که در تورات بر آنها نازل شد میشنیدند، سپس الفاظ و معانی آن را بعد از آنکه آن را میفهمیدند و میشناختند، تغییر میدادند، درحالیکه به بزرگی گناه خویش آگاه بودند.
یکی از تناقضات و مکرهای یهودیان این است که وقتی برخی از آنها با مؤمنان روبرو میشوند، به راستی و صحت رسالت پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم و اینکه تورات به او گواهی میدهد اعتراف میکنند، اما وقتی با خودشان خلوت میکنند یکدیگر را بهسبب این اعترافات سرزنش میکنند؛ زیرا مسلمانان اعتراف آنها به صدق نبوت را به عنوان دلیل علیه آنها اقامه میکنند.
یهودیان این رفتار معیوب و رسوا کننده را ادامه میدهند و گویی غافلند از اینکه الله از اقوال و افعال پنهانی و آشکار آنها آگاه است و آن را بر بندگانش آشکار خواهد کرد و آنها را رسوا میسازد.
گروهی از یهودیان هستند که از تورات چیزی جز تلاوت آن نمیدانند و مدلول آن را درک نمیکنند و چیزی جز دروغهایی که از بزرگانشان گرفتهاند ندارند و گمان میکنند که این دروغها، همان توراتی است که الله آن را نازل فرموده است.
پس نابودی و عذاب سختی در انتظار کسانی است که کتاب را با دستان خود مینویسند، سپس- به دروغ- میگویند: این از جانب الله است؛ تا حق و پیروی از هدایت را با بهای بیارزشی در دنیا مانند مال و ریاست تبدیل کنند، پس نابودی و عذاب شدیدی بر آنها است بهسبب آنچه دستهایشان نوشته و آنها را به دروغ به الله نسبت میدهند، و نابودی و عذاب شدیدی بر آنها است بهسبب مال و ریاستی که از این طریق به دست میآورند.
- به دروغ و از روی غرور- گفتند: آتش جهنم به ما نخواهد رسید و وارد آن نمیشویم مگر روزهای اندکی؛ - ای پیامبر- به آنها بگو: آیا بر این امر، وعدۀ محکمی از الله گرفتهاید؟ که اگر چنین پیمانی گرفته باشید، الله پیمانش را نقض نمیکند، یا اینکه- به دروغ و ناحق- آنچه را که نمیدانید به الله نسبت میدهید؟
امر اینگونه که آنها میپندارند نیست؛ زیرا الله هرکس را که مرتکب گناه کفر شود و گناهانش از هر طرف او را احاطه کنند، عذاب میدهد و آنها را با دخول در آتش و جاودانه بودن در آن، بهگونهای که برای همیشه در آن خواهند ماند، مجازات میکند.
کسانیکه به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، ثواب شان نزد الله، ورود به بهشت و جاودانگی در آن است، و برای همیشه در آن ماندگار خواهند ماند.
- ای بنیاسرائیل- همچنین به یاد آورید پیمان محکمی را که از شما گرفتیم مبنی بر اینکه الله را یگانه بدانید و دیگران را همراه او نپرستید، و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مساکین نیازمند نیکی کنید، و هنگام امر به معروف و نهی از منکر خشونت و شدت به کار نبرید و به نیکویی با مردم سخن بگویید، و نماز کامل را به نحوی که بدان امر شدهاید ادا کنید، و زکات را با پرداخت آن به مستحقانش که خودتان را با آن پاکیزه میگردانید بپردازید، اما پس از این پیمان، تنها کاری که کردید این بود که با خودداری از وفا به مفاد پیمانی که از شما گرفته شد، روی گردانیدید.
و به یاد آورید پیمان محکمی را که در تورات از شما گرفتیم مبنی بر تحریم اینکه خون یکدیگر را بریزید و تحریم اینکه یکدیگر را از سرزمین خود بیرون کنید، سپس به این پیمان که از شما گرفتیم اعتراف کردید و خودتان بر صحت این پیمان گواه هستید.
اما شما با این پیمان مخالفت میکنید؛ چنانکه یکدیگر را میکشید و با همکاری دشمنان، از روی ستم و تجاوز، گروهی از خودتان را از سرزمینشان بیرون میکنید. و هنگامیکه [بعضی از آنان در جنگ با همپیمانانِ عربِ شما اسیر شوند و به صورت] اسیر نزد شما بیایند، [برای اینکه آنها از بنیاسرائیل و همدینِ شما هستند، در برابرِ آزادیشان] تلاش میکنید تا با پرداخت فدیه آنها را از اسارت درآورید، حال آنکه آوارهکردن شان بر شما حرام است. چگونه به بخشی از تورات در مورد وجوب رهاسازی اسرا ایمان میآورید و به بخشی از آن در مورد صیانت خون و منع آوارهکردن یکدیگر از سرزمینشان کفر میورزید؟! بنابراین، کسیکه چنین عملی مرتکب شود، جزایی ندارد جز خواری و تحقیر در دنیا، و در آخرت نیز به شدیدترین عذاب بازگردانده میشود و الله از آنچه که انجام میدهید غافل نیست، بلکه از اعمالتان آگاه است و شما را در قبال آن مجازات خواهد کرد.
آنها کسانی هستند که با ترجیح فانی بر باقی، آخرت را با زندگی دنیا عوض کردند، پس عذابشان در آخرت تخفیف داده نمیشود و در آن روز هیچ یاوری ندارند که به آنها یاری برساند.
همانا به موسی تورات را دادیم و در پی او، رسولانی فرستادیم، و به عیسی پسر مریم آیات آشکار و روشنی مانند زندهگردانیدن مردگان و شفابخشیدن کور مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی، برای [اثباتِ] راستگوییاش عطا کردیم و او را با فرشته جبرئیل تقویت کردیم، پس- ای بنیاسرائیل- چرا هرگاه رسولی چیزی را آورد که موافق خواهشات شما نبود، بر حق تکبر ورزیدید و بر رسولان الله برتری جستید، چنانکه گروهی از آنها را تکذیب کردید و گروهی دیگر را به قتل رساندید؟!
در حقیقت، دلیل یهود بر پیروینکردن از محمد صلی الله علیه وسلم این بود که میگفتند: همانا دلهایمان در غلاف است و چیزی از سخنان تو به دلهایمان نمیرسد و آن را نمیفهمند، اما وضعیت چنین که آنها ادعا کردند نبود، بلکه بهسبب کفرشان، الله آنها را از خود راند و به همین سبب، جز به مقدار اندکی از آنچه الله نازل فرمود، ایمان نمیآورند.
قرآن کریم که در اصول عمومی صحیح، با تورات و انجیل موافق است، از جانب الله برایشان آمد. قبل از نزول آن میگفتند: هنگامیکه پیامبری مبعوث شود، بر مشرکان پیروز خواهیم شد و برایمان گشایش حاصل خواهد شد، پس به او ایمان میآوریم و از او پیروی میکنیم. اما هنگامیکه قرآن و محمد صلی الله علیه وسلم طبق صفتی که آن را میشناختند و حقیقتی که آن را میدانستند، نزدشان آمد، به آن کفر ورزیدند؛ پس لعنت الله بر کافران به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم باد.
سهم خویش از ایمان به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم را به بهای بدی عوض کردند؛ چون از روی ستم و حسادت بهسبب نزول نبوت و قرآن بر محمد صلی الله علیه وسلم، به آنچه الله نازل کرده بود کفر ورزیدند و رسولانش را تکذیب کردند، پس بهسبب کفر به محمد صلی الله علیه وسلم و تحریف تورات از قبل، به خشمی دوچندان از جانب الله متعال سزاوار شدند. و برای کافران به نبوت محمد صلی الله علیه وسلم، عذاب خفتآوری در روز قیامت وجود دارد.
و هنگامیکه به این یهودیان گفته میشود: به حق و هدایتی که الله بر رسولش صلی الله علیه وسلم نازل کرده ایمان بیاورید، میگویند: به آنچه که بر پیامبران خودمان نازل شده است ایمان میآوریم، و به غیر آن یعنی آنچه بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده است کفر میورزند، درحالیکه این قرآن، همان حقیقتی است که موافق چیزی است که از جانب الله همراه آنها است، و اگر به آنچه بر آنها نازل شده است، ایمان واقعی آورده بودند، قطعا به قرآن نیز ایمان میآوردند.- ای پیامبر- در پاسخ به آنها بگو: اگر واقعاً به حقی که برایتان آمد ایمان داشتید، پس چرا پیش از این، پیامبران الله را میکشتید؟!
و قطعا رسول شما، موسی علیه السلام، آیات آشکاری دال بر راستگویی خویش آورد، سپس، بعد از اینکه موسی علیه السلام برای دیدار با پروردگارش رفت، آن گوساله را معبود قرار دادید و عبادت کردید، و با قراردادن شریک برای الله، ستمکار شدید، درحالیکه الله، سزاوار است به یگانگی و بدون شریک عبادت شود.
و به یاد آورید هنگامیکه پیمان محکمی مبنی بر پیروی از موسی علیه السلام و پذیرش آنچه از نزد الله آورده بود از شما گرفتیم و برای ترساندن شما، کوه را بر فرازتان بالا بردیم، و به شما گفتیم: با تلاش و کوشش بسیار، آنچه را از تورات به شما دادیم برگیرید و به نیت پذیرش و فرمانبرداری بشنوید و گرنه کوه را بر سر شما فرو میریزیم، آنگاه گفتید: با گوشهایمان شنیدیم و با اعمالمان نافرمانی کردیم، و بهسبب کفرشان، عبادت گوساله در دلهایشان جای گرفت. – ای پیامبر- بگو: چه بد است کفر به الله که این ایمان، شما را به آن امر میکند اگر مؤمن هستید؛ زیرا کفر همراه ایمان واقعی وجود ندارد.
- ای پیامبر- بگو: - ای یهود- اگر بهشت در سرای آخرت فقط برای شماست و مردم دیگر در آن وارد نمیشوند؛ پس مرگ را آرزو کنید و آن را بطلبید؛ تا به سرعت به این جایگاه دست یابید و از دشواریها و غم و اندوههای زندگی دنیا راحت شوید، اگر در این ادعای خویش راستگو هستید.
اما بهسبب کفر به الله و تکذیب رسولانش علیهم السلام و تحریف کتابهایش که در زندگی خویش آنها را مرتکب شدهاند، هرگز مرگ را آرزو نخواهند کرد، و الله نسبت به ستمکارانِ یهود و غیر یهود آگاه هست و هرکس را بهسبب عملش جزا خواهد داد.
- ای پیامبر- بهطور قطع، یهود را حریصترین مردم به زندگی خواهی یافت، هر چند این زندگی پست و خوار باشد، بلکه آنها از مشرکان که به روز رستاخیز و حساب ایمان ندارند، حریصتر هستند، درحالیکه آنها اهل کتاب هستند و به روز رستاخیز و حساب ایمان دارند؛ چنانکه هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند، درحالیکه درازی عمرش به هر اندازه که برسد او را از عذاب الله دور نمیسازد و الله نسبت به اعمال آنها آگاه و بیناست و ذرهای از اعمالشان بر او پوشیده نمیماند و آنها را در قبال اعمالشان جزا خواهد داد.
- ای پیامبر- به هر یک از یهودیان که میگوید: «همانا از میان فرشتگان، جبرئیل علیه السلام دشمن ماست» بگو: هرکس دشمن جبرئیل علیه السلام است، (باید بداند که) جبرئیل علیه السلام همان کسی است که به اذن الله قرآن را بر قلبت نازل کرد، درحالیکه قرآن مؤید کتابهای پیشین الهی مانند تورات و انجیل و راهنما بهسوی خیر و بشارتدهنده برای مؤمنان است به نعمتهایی که الله برایشان مهیا فرموده است، پس هرکس دشمن کسی با این صفت و عمل باشد، از گمراهان است.
هرکس دشمن الله و فرشتگانش علیهم السلام و رسولانش علیهم السلام و دشمن دو فرشتۀ مقرب- جبرئیل علیه السلام و میکائیل علیه السلام - باشد؛ (باید بداند که) الله دشمن کافران شما و غیر شماست و هرکس که الله دشمن او باشد، قطعا به زیانِ آشکاری بازگشته است.
و- ای پیامبر- نشانههای روشنی بر راستگویی تو در نبوت و وحیی که آوردی نازل کردیم، و با وجود وضوح و آشکاربودنشان، کسی جز برگشتگان از دین الله آنها را انکار نمیکند.
یکی از صفات ناپسند یهودیان این است که هرگاه پیمانی از آنها گرفته شد- از جمله ایمان به نبوت محمد صلی الله علیه وسلم که تورات بر آن دلالت دارد- گروهی از آنها آن را شکستند، بلکه اکثر این یهودیان به آنچه الله متعال نازل فرموده است ایمان واقعی نمیآورند؛ زیرا ایمان، بر وفای به عهد حمل میشود.
و هنگامیکه محمد صلی الله علیه وسلم به عنوان رسولی از جانب الله نزدشان آمد درحالیکه موافق صفت او در تورات بود، گروهی از آنها از آنچه که تورات بر آن دلالت میکرد روی گرداندند و بدون اعتنا به تورات، آن را پشت سر خویش افکندند، همانند حال جاهلی که حق و هدایت موجود در آن سودی به او نمیرساند، پس بدان اعتنا نمیکند.
و چون دین الله را رها کردند، به جای آن، آنچه را که شیاطین به دروغ به سلطنت سلیمان علیه السلام نسبت دادند پیروی کردند، آنجا که ادعا کردند سلیمان علیه السلام پادشاهی خویش را با سحر استوار کرده است، حال آنکه سلیمان با اشتغال به سحر کفر نورزید- آنگونه که یهودیان ادعا کردند- بلکه شیاطین کفر ورزیدند که سحر را به مردم آموزش میدادند و سحری را که بر دو فرشته – هاروت و ماروت- در شهر بابل عراق برای امتحان و آزمایش مردم نازل شده بود به مردم میآموختند، و این دو فرشته، به هیچکس سحر نمیآموختند جز اینکه او را برحذر میداشتند و با این سخن امر را برایش روشن میکردند: بهراستیکه ما آزمایش و امتحانی برای مردم هستیم، پس با فراگرفتن سحر کفر نورز؛ هرکس نصیحت این دو فرشته را نمیپذیرفت، از آن دو سحر میآموخت. یک نوع از آن سحر، با ایجاد نفرت بین مرد و همسرش، میان آن دو جدایی میاندازد. هر چند آن ساحران به هیچکس آسیبی نمیرساندند مگر به اذن و ارادۀ الله؛ و چیزی میآموختند که به آنها زیان میرساند و نفعی برایشان نداشت، و آن یهودیان دریافته بودند که هرکس سحر را جایگزین کتاب الله کند، در آخرت هیچ سهم و نصیبی ندارد و چه بد بود آنچه که به جان خریدند، آنجا که سحر را با وحی و شریعت الله جایگزین کردند، و اگر میدانستند که چه چیزی به آنها نفع میرساند، هرگز این عمل رسوا کننده و گمراهی آشکار را مرتکب نمیشدند.
و اگر یهودیان ایمان واقعی به الله آورده بودند و با انجام طاعت و ترک معصیت الله، تقوای او را پیشه میکردند، بهطور قطع، ثواب الله برایشان بهتر بود از آنچه که بر آن بودند، اگر میدانستند که چه چیزی به آنها نفع میرساند.
الله برای متوجه ساختن مؤمنان به انتخاب الفاظ نیکو، به آنها چنین میفرماید: ای کسانیکه ایمان آوردهاید کلمۀ ﴿رَاعِنَا﴾ یعنی «رعایت حال ما را بکن» را نگویید؛ زیرا یهود آن را دستکاری کردند و پیامبر صلی الله علیه وسلم را با آن مورد خطاب قرار دادند و معنای فاسدی که رعونة (کودنی و نادانی) است را از آن قصد کردند، پس الله برای بستن این باب، از گفتن این کلمه نهی فرمود و به بندگانش فرمان داد که به جای آن بگویند ﴿انْظُرْنَا﴾؛ یعنی به ما مهلت بده تا بفهمیم چه میگویی، و این کلمه، معنا را بدون اِشکال میرساند. و برای کافران به الله، عذاب دردناک و رنجآوری است.
کفار- از هر نوع که باشند: چه اهل کتاب یا مشرکان- دوست ندارند که هیچ خیری- کم یا زیاد- از جانب پروردگارتان بر شما نازل شود، درحالیکه الله نبوت و وحی و ایمان را به هر یک از بندگانش که بخواهد اختصاص میدهد و الله صاحب فضل و بخشش بزرگی است؛ پس هیچ خیری به هیچیک از مردم نمیرسد مگر اینکه از جانب الله است و فرستادن رسول و نزول کتاب از فضل و بخشش اوست.
الله متعال بیان میفرماید که هرگاه حکم یا لفظ آیهای از قرآن را برمیدارد، مردم آن را فراموش میکنند و او سبحانه زود یا دیر سودمندتر از آن یا همانند آن را میآورد، و این امر به علم و حکمت الله است و تو- ای پیامبر- میدانی که الله بر هر چیزی تواناست، پس هرچه بخواهد انجام میدهد و هر حکمی که بخواهد صادر میفرماید.
- ای پیامبر- تو دانستهای که الله، مالک آسمانها و زمین است، به هرچه بخواهد حکم میدهد، پس بندگانش را به هرچه بخواهد فرمان میدهد و آنها را از هرچه بخواهد نهی میکند، هرچه از احکام شرع بخواهد مقرر میدارد و هرچه بخواهد نسخ میکند، و پس از الله، هیچ کارسازی ندارید که امورتان را حمایت و پشتیبانی کند و هیچ یاوری ندارید که آسیب را از شما دفع کند، بلکه فقط الله، کارساز و حامی تمام این امور است و بر این کار تواناست.
- ای مؤمنان- در شأن شما نیست که- از روی اعتراض و آزار رساندن- از رسولتان سوال کنید، چنانکه قبلاً قوم موسی علیه السلام از پیامبرشان سوال کردند؛ مثل اینکه گفتند: ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾ [النساء: 153]؛ «الله را آشکارا به ما نشان بده». و هرکس ایمان را با کفر عوض کند، بهطور قطع از راه میانه که همان صراط مستقیم است گمراه شده است.
بسیاری از یهودیان و مسیحیان، پس از آنکه برایشان مشخص شد که آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورده، حقیقتی از جانب الله است، بهسبب حسادتی که در وجودشان است، آرزو میکنند که شما را پس از ایمانتان به کفر بازگردانند، چنانکه قبلاً بتها را عبادت میکردید، پس- ای مؤمنان- کارهای آنها را ببخشید و از جهل و بدیای که در وجودشان است درگذرید، تا اینکه حکم الله در مورد آنها بیاید- و این امر و حکم الله آمده است، چنانکه کافر میان انتخاب اسلام یا پرداخت جزیه یا قتال مخیر است- همانا الله بر هر چیزی تواناست و نمیتوانند از عذاب او فرار کنند.
نماز را با ارکان و واجبات و سنن آن، به شکلی کامل برپا دارید، و زکات اموالتان را به مستحقانش بپردازید، و هر عمل صالحی را که در زندگیتان انجام دهید و آن را قبل از مرگ به عنوان ذخیره برای خودتان پیش فرستید، در روز قیامت ثوابش را نزد پروردگارتان مییابید و جزای آن را به شما میدهد؛ زیرا الله اعمال شما را میبیند و هرکس را بر اساس عملش جزا میدهد.
هم یهود و هم نصارا گفتند: همانا بهشت مخصوص آنها است؛ چنانکه یهودیان گفتند: هرگز به بهشت داخل نمیشود مگر کسیکه یهودی باشد، و مسیحیان گفتند: هرگز کسی وارد بهشت نمیشود مگر اینکه نصرانی باشد؛ این سخنان، آرزوهای باطل و توهمات فاسد آنها است، - ای پیامبر- در پاسخ به آنها بگو: اگر راست میگویید و در ادعای خویش صادق هستید، دلیل ادعایتان را بیاورید.
تنها کسی وارد بهشت میشود که با روی آوردن بهسوی الله، خودش را برای الله خالص گرداند و –در کنار اخلاص- عبادت خویش را با پیروی از آنچه رسول صلی الله علیه وسلم آورده است به نیکویی برپا دارد، چنین کسی وارد بهشت میشود از هر گروهی که باشد و ثواب او نزد پروردگارش است، و در آنچه از آخرت در پیش رو دارند بیمی بر آنها نیست و بر آنچه از دنیا از دستشان میرود غمگین نمیشوند. این اوصاف، پس از آمدن پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم، فقط در وجود مسلمانان محقق میگردد.
و یهودیان گفتند: مسیحیان بر دین صحیحی نیستند، و مسیحیان گفتند: یهودیان بر دین صحیحی نیستند، درحالیکه همگیشان کتابهایی را که الله بر آنها نازل کرده و امر به ایمان به تمام پیامبران علیهم السلام بدون گذاشتن تفاوت را که در این کتابها آمده است میخوانند، این کارشان، شبیه سخن مشرکانی است که نمیدانند؛ چون تمام رسولان و کتابهایی را که بر آنها فرو فرستاده شده بود تکذیب کردند؛ از این رو، الله در روز قیامت میان اختلافکنندگان داوری میکند، با حکم عادلانۀ خویش که بندگانش را از آن آگاه فرموده است: به اینکه هیچ رستگاریای جز با ایمان به تمام آنچه الله متعال نازل فرموده است، به دست نمیآید.
هیچکس ستمکارتر از کسی نیست که نگذارد نام الله در مساجدش برده شود، یعنی از نماز و ذکر و تلاوت قرآن در آن جلوگیری کند، و با تخریب مساجد یا منع از ادای نماز در آن، در ویرانی و فاسدکردن آن بکوشد و اقدام کند؛ برای آنها که در ویرانی مساجد میکوشند، سزاوار نیست که در مساجد الله وارد شوند مگر ترسان که دلهایشان میلرزد؛ چون کفر ورزیدند و از مساجد الله جلوگیری کردند. برای آنها، در دنیا ذلت و خواری بر دستان مؤمنان و در آخرت، عذاب بزرگی است به این سبب که مردم را از مساجد الله بازداشتند.
فرمانروایی مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است مخصوص الله است، بندگانش را به هر چه بخواهد امر میکند، به هر سو که متوجه شوید، بهسوی الله متعال روی آوردهاید؛ پس اگر شما را به روی آوردن بهسوی بیتالمقدس یا کعبه امر کرد یا در تشخیص قبله اشتباه کردید یا روی آوردن به آن بر شما دشوار شد، گناهی بر شما نیست؛ زیرا تمام جهات برای الله متعال است، همانا الله واسع است که رحمت و گشایش خویش را بر تمام مخلوقاتش میگستراند، و از نیات و افعالشان آگاه است.
و یهودیان و مسیحیان و مشرکان گفتند: الله فرزندی برای خودش برگزیده است! او تعالی از این امر پاک و مقدس است؛ زیرا از مخلوقاتش بینیاز است و کسی فرزندی برای خود انتخاب میکند که به او نیاز داشته باشد؛ حال آنکه هرچه در آسمانها و زمین وجود دارد از آنِ او تعالی است، تمام مخلوقات، بندگان او سبحانه و در برابر او فروتن هستند و به هر نحو که بخواهد در موردشان عمل میکند.
الله سبحانه، آسمانها و زمین و هرچه در آن دو وجود دارد را بدون نمونۀ قبلی پدید آورد، و هرگاه چیزی را انتخاب و اراده کند، فقط به آن چیز میفرماید: ﴿كُنْ﴾؛ باش؛ بهناگاه همانگونه که الله اراده کرده بود موجود میشود و هیچچیز نمیتواند فرمان و حکم او را بازگرداند.
و افراد نادان از اهل کتاب و مشرکان برای ستیز با حق گفتند: چرا الله بدون واسطه با ما سخن نمیگوید، یا نشانهای حسّی و مخصوص برای ما نمیفرستد؟ و همانند این سخنشان را قبلاً امتهایی که رسولانشان را تکذیب کردند نیز گفتند، هر چند زمان و مکانشان با یکدیگر متفاوت است. ما نشانهها را بر گروهی که به حق یقین دارند آشکار کردهایم، هنگامیکه برایشان آشکار شد، هیچ تردیدی آنها را دربرنگرفت و هیچ ستیزی مانعشان نشد.
- ای پیامبر- ما تو را با دین بر حقی که هیچ تردیدی در آن نیست فرستادیم؛ تا مؤمنان را به بهشت بشارت و کافران را از آتش انذار دهی، و جز ابلاغ واضح چیزی بر عهدۀ تو نیست، و الله هرگز تو را به خاطر جهنمیان که به تو ایمان نیاوردهاند مورد بازخواست قرار نمیدهد.
الله متعال، برای آگاهسازی و تهدید پیامبرش اینگونه او را مورد خطاب قرار میدهد: یهودیان و مسیحیان هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر زمانیکه اسلام را رها و از باورهایشان پیروی کنی، و اگر پس از حقیقت روشنی که نزد تو آمد، چنین عملی از تو یا یکی از پیروانت سرزند، هیچ کمکی از جانب الله نخواهی یافت. این امر، خطر بزرگ ترک حق و همراهی با پیروان باطل را میرساند.
قرآن کریم در مورد گروهی از اهل کتاب سخن میگوید که به آنچه از کتابهای نازلشده که در دستشان قرار دارد عمل میکنند و چنانکه باید از آن پیروی میکنند؛ این گروه، در این کتابها، نشانههای دلالتکننده بر راستگویی پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم را مییابند و به همین دلیل، سریع به او ایمان آوردند، و گروهی دیگر، بر کفر خویش اصرار ورزیدند و زیانکار شدند.
ای بنیاسرائیل، نعمتهای دینی و دنیوی مرا که به شما ارزانی داشتم یاد کنید و نیز به یاد آورید که شما را با نبوت و پادشاهی، بر مردمِ زمان خودتان برتری دادم.
و با پیروی از اوامر الله و پرهیز از نواهی او تعالی، میان خودتان و میان عذاب روز قیامت سپری قرار دهید؛ زیرا ـ در آنروز ـ هیچکس، شخص دیگری را ذرهای بینیاز نمیسازد، و هیچ فدیهای هر چند بزرگ باشد از او پذیرفته نمیشود، و شفاعت هیچکس هر چند جایگاه بزرگی داشته باشد، در مورد او پذیرفته نمیشود و هیچ یاوری ندارد که به جای الله به او یاری رساند.
و به یادآور هنگامی که الله ابراهیم علیه السلام را با احکام و تکالیفی که به او امر کرد بیازمود، و ابراهیم علیه السلام به کاملترین وجه آنها را انجام داد، الله به پیامبرش ابراهیم علیه السلام گفت: من تو را پیشوای مردم قرار دادم تا در افعال و اخلاقت به تو اقتدا شود، ابراهیم علیه السلام گفت: ـ پروردگارا ـ از نسلم نیز پیشوایانی قرار بده تا مردم به آنها اقتدا کنند؛ الله در پاسخ به او فرمود: پیمان من به تو در مورد امامت در دین، به افراد ستمکار از نسل تو نمیرسد.
و به یادآور هنگامی که الله بیت الحرام را جای بازگشت مردم که دلهایشان به آن وابسته است قرار داد، هرگاه از آنجا کوچ کنند، دوباره به آن بازمیگردند، و آن را محل امنی برایشان قرار داد که در آنجا بر آنها تجاوز نمیشود. و به مردم فرمود: از حجر ـ که ابراهیم علیه السلام هنگام ساخت کعبه بر روی آن میایستاد ـ مکانی برای ادای نماز انتخاب کنید؛ و ابراهیم علیه السلام و پسرش اسماعیل علیه السلام را به پاکیزه ساختن بیتالحرام از پلیدیها و بتها و آماده ساختن آن برای کسانیکه با طواف و اعتکاف و نماز و سایر مناسک قصد دارند در آن عبادت کنند، سفارش کردیم.
ـ ای پیامبر ـ همچنین به یادآور هنگامی که ابراهیم علیه السلام در حال خواندن پروردگارش گفت: پروردگارا مکه را شهری امن قرار بده که در آن آسیبی متوجه هیچکس نشود و به مردمانش از انواع میوهها روزی بده و آن را رزق و روزیای خاص، برای مؤمنان به خودت و روز آخرت قرار ده. الله متعال فرمود: هرکس از آنها که کفر ورزد، با متاع اندکی در دنیا که به او روزی میرسانم بهرهمندش میسازم، سپس در آخرت او را بهزور در عذاب آتش میافکنم و چه بازگشتگاه بدی است که در روز قیامت بدان بازگردانده میشود.
و به یادآور ـ ای پیامبر ـ هنگامی را که ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام پایههای کعبه را بالا میبردند و ـ با خضوع و فروتنی ـ میگفتند: پروردگارا اعمالمان- از جمله بنای این خانه- را از ما بپذیر که همانا تو دعای ما را اجابت میکنی و از نیّات و اعمال ما آگاه هستی.
پروردگارا ما را فرمانبردار امر خویش، فروتن در برابر خودت قرار بده، که احدی را با تو شریک قرار ندهیم و از نسل ما امتی فرمانبردار خودت برگزین، چگونگی عبادت خویش را برای ما نشان بده، و از گناهان و کوتاهیِمان در طاعتت بگذر؛ که همانا تو نسبت به بندگان توبهکارَت، بسیار توبهپذیر و مهربان هستی.
پروردگارا از میان آنها رسولی از خودشان از نسل اسماعیل برانگیز تا آیات نازل شدۀ تو را بر آنها بخواند و قرآن و سنت به آنها بیاموزانَد و آنها را از شرک و فرومایگیها پاکیزه گرداند؛ زیرا تو توانا و چیرهای و در افعال و احکامت بسیار دانا هستی.
هیچکس از دین ابراهیم علیه السلام بهسوی ادیان دیگر نمیگراید مگر کسیکه با سبکسری و سوء تدبیرش در ترک حق و رویآوردن به گمراهی، به خودش ستم روا دارد و به ذلت خویش راضی شود. همانا ما او را در دنیا بهعنوان رسول و خلیل برگزیدیم و در آخرت نیز از صالحان خواهد بود، همان کسانیکه آنچه الله بر آنها واجب گردانده بود انجام دادند و بدین ترتیب به بالاترین درجات دست یافتند.
الله ابراهیم علیه السلام را برگزید، چون به سرعت به اسلام روی آورد، آنگاه که پروردگارش به او فرمود: عبادت را برای من خالص گردان و با طاعت در برابر من فروتن باش، پس ابراهیم علیه السلام در پاسخ پروردگارش گفت: تسلیمِ الله، آفریدگار، روزیدهنده و تدبیرکنندۀ امور بندگان شدم.
و ابراهیم علیه السلام پسرانش را به این کلمه ﴿أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ سفارش کرد و یعقوب علیه السلام نیز پسرانش را به همین کلمه سفارش کرد؛ آن دو خطاب به پسرانشان گفتند: همانا الله دین اسلام را برایتان برگزید، پس به آن چنگ بزنید تا زمانیکه مرگ شما را فراگیرد، درحالیکه در ظاهر و باطن تسلیم الله هستید.
آیا شاهد خبر یعقوب علیه السلام هنگامیکه مرگ او را فراگرفت بودید، آنگاه که از پسرانش پرسید: پس از مرگ من چه چیزی را عبادت میکنید؟ آنها در پاسخ به سوال او گفتند: معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام و اسحاق علیه السلام را عبادت میکنیم، معبودی یگانه را که هیچ شریکی ندارد، و ما تنها تسلیم و فرمانبردار او هستیم.
آن امت در میان امتهایی که قبل از شما بودند، درگذشتند، و به اعمالی که پیش فرستادند رسیدند، پس هر عمل نیک یا بدی که کردند برای خودشان است و آنچه شما کسب میکنید نیز برای خودتان است و در مورد اعمال آنها، شما بازخواست نمیشوید و در مورد اعمال شما از آنها سوال نمیشود، و هیچ کس به گناه دیگری مؤاخذه نمیشود؛ بلکه هرکس به خاطر آنچه پیش فرستاده است جزا داده میشود، پس عمل پیشینیانتان، شما را از نظر در عمل خودتان باز ندارد؛ زیرا به هیچکس پس از رحمت الله، مگر عمل صالح خودش سودی نمیرساند.
یهودیان به مسلمانان گفتند: یهودی باشید تا راه هدایت را بپیمایید، و نصاری گفتند: نصرانی باشید تا راه هدایت را بپیمایید. – ای پیامبر- در پاسخ به آنها بگو: بلکه از دین ابراهیم علیه السلام پیروی میکنیم، همان کسی که از ادیان باطل بهسوی دین حق روی آورد و هرگز از کسانی نبود که برای الله شریک قرار دادند.
- ای مؤمنان- به یهودیان و مسیحیانی که پیرو این ادعای باطل هستند بگویید: به الله و به قرآن که بر ما نازل شده ایمان آوردیم و به آنچه بر ابراهیم علیه السلام و پسرانش اسماعیل علیه السلام و اسحاق علیه السلام و یعقوب علیه السلام نازل شده ایمان آوردیم و به آنچه بر پیامبران علیهم السلام از نسل یعقوب علیه السلام نازل شده ایمان آوردیم و به تورات که الله آن را به موسی علیه السلام و انجیل که الله آن را به عیسی علیه السلام عطا فرمود ایمان آوردیم و به کتابهایی که الله به تمام پیامبران علیهم السلام داد ایمان آوردیم، میان هیچ یک از آنها تفاوت نمیگذاریم به این نحو که به برخی ایمان بیاوریم و برخی دیگر را انکار کنیم، بلکه به تمام آنها ایمان داریم و فقط تسلیم و فرمانبردار الله سبحانه هستیم.
پس اگر یهود و مسیحیان و سایر کفار، ایمانی مانند ایمان شما بیاورند؛ به تحقیق به راه راستی که الله آن را پسندید ایمان آوردهاند، و اگر از ایمان روی بگردانند به این ترتیب که تمام یا برخی از پیامبران علیهم السلام را تکذیب کنند، همانا در اختلاف و دشمنی هستند، پس- ای پیامبر- اندوه مدار، که الله در برابر آزارهای آنها برای تو کافی است و شرشان را از تو باز میدارد و در برابر آنان به تو یاری میرساند؛ زیرا او نسبت به اقوالشان شنواست و از نیات و افعالشان آگاه است.
به دین الله که شما را در ظاهر و باطن بر اساس آن آفرید پایبند باشید، که هیچ دینی نیکوتر از دین الله نیست؛ زیرا با فطرت شما سازگار است، مصالح را جلب میکند و مفاسد را باز میدارد، و بگویید: ما تنها الله را عبادت میکنیم و دیگران را با او شریک نمیگردانیم.
- ای پیامبر- بگو: - ای اهل کتاب- آیا با ما مجادله میکنید در اینکه شما نسبت به الله و دین او از ما برتر هستید؛ به این دلیل که دین و کتاب شما قدیمیتر است؟ این امر به شما سودی نمیرساند؛ زیرا الله پروردگار همۀ ما است و به شما اختصاص ندارد، و اعمال ما برای خود ماست و از شما در مورد آنها سوال نمیشود و اعمال شما برای خودتان است و از ما در مورد آنها سوال نمیشود، و هرکس در برابر عمل خودش مجازات میشود و ما در عبادت و طاعت به الله اخلاص میورزیم و هیچچیز را با او شریک نمیگردانیم.
یا - ای اهل کتاب- میگویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران نسل یعقوب علیهم السلام، بر آیین یهودیت یا نصرانیت بودند؟ - ای پیامبر- در پاسخ به آنها بگو: آیا شما بهتر میدانید یا الله؟! پس اگر ادعا میکنند که این پیامبران بر آیین آنها بودند، به تحقیق که دروغ میگویند؛ زیرا مبعث و مرگ پیامبران مذکور، قبل از نزول تورات و انجیل بود! و به این ترتیب دانسته میشود که سخنانشان، دروغ بر الله و رسولانش است؛ و حقیقتی را که بر آنها نازل شده است کتمان کردند، و هیچکس ستمکارتر از کسی نیست که شهادتی را که از نزد الله آمده است کتمان کند، مانند عمل اهل کتاب؛ و الله از اعمال شما غافل نیست و شما را بر اساس اعمالتان مجازات خواهد کرد.
آن امت قبل از شما درگذشتند، و به اعمالی که پیش فرستادند رسیدند، پس برای آنها اعمالی است که کسب کردند و برای شماست آنچه که کسب کردید و شما به خاطر اعمال آنها بازخواست نمیشوید و آنها نیز به خاطر اعمال شما بازخواست نمیشوند؛ زیرا هیچکس به خاطر گناه دیگری مؤاخذه نمیشود و از عمل دیگری سود نمیبرد، بلکه هرکس بر اساس چیزیکه فرستاده است جزا داده میشود.
بهزودی یهودیان نادان و کمخرد و منافقانی که همانند آنها هستند خواهند گفت: چهچیز مسلمانان را از قبلۀ بیتالمقدس که قبلاً قبلهشان بود بازگرداند؟! – ای پیامبر- در پاسخ به آنها بگو: مالکیت مشرق و مغرب و سایر جهات فقط از آنِ الله است، صورت هر یک از بندگانش را به هر جهتی که بخواهد میگرداند، او سبحانه هر یک از بندگانش را که بخواهد به راه راستی که هیچ کجی و انحرافی در آن نیست هدایت میکند.
و همچنانکه قبلهای برای شما قرار دادیم و آن را برایتان برگزیدیم؛ شما را امتی برگزیده و منصف، میانه در میان تمام امتها، از نظر عقاید و عبادات و معاملات قرار دادیم؛ تا در روز قیامت گواهانی برای رسولان الله باشید که آنها آنچه را الله برایشان امر کرده بود به امتهایشان تبلیغ کنند ابلاغ کردند، و رسول محمد صلی الله علیه وسلم نیز گواه بر شما باشد که آنچه را با آن بهسوی شما فرستاده شد به شما ابلاغ کرد. و تغییر قبلهای را که به آن روی میآوردی- یعنی بیت المقدس- را مقرر نکردیم مگر به این هدف که - به علم آشکارکنندهای که جزا بر آن مترتب میشود- مشخص کنیم چه کسی به آنچه الله تشریع کرده راضی است و در برابر آن فروتن و فرمانبردار است، در نتیجه از رسول پیروی میکند؛ و چه کسی از دینش بازمیگردد و از هوای نفسش پیروی میکند، در نتیجه در برابر آنچه الله تشریع کرده است فروتن و فرمانبردار نیست. فرمان تغییر قبلۀ نخستین سخت و دشوار است مگر بر کسانیکه الله آنها را به ایمان به خودش هدایت کرده است، و به این ترتیب که آنچه برای بندگانش تشریع میکند، در واقع بر اساس حکمتهای فراگیر تشریع میفرماید. و الله بر آن نبود که ایمان شما به الله، از جمله نمازهایی را که قبل از تغییر قبله ادا کردهاید تباه کند؛ زیرا الله نسبت به مردم بسیار مهربان است، پس بر آنها سخت نمیگیرد و ثواب اعمالشان را تباه نمیسازد.
- ای پیامبر- براستی که ما بازگردانیدن صورت و نگاهت بهسوی آسمان را میبینیم که در انتظار و جستجوی نزول وحی در مورد قبله و تغییر آن بهسویی که دوست داری هستی، پس چهرهات را به جای بیت المقدس که اکنون به آن روی میآوری بهسوی قبلهای که تو را خشنود میکند و آن را میپسندی- یعنی بیت الله الحرام- میگردانیم، پس رویت را بهسوی بیت الله الحرام در مکۀ مکرمه بگردان، و – ای مؤمنان- هرجا باشید هنگام ادای نماز صورتهایتان را بهسوی بیت الله بگردانید. و همانا یهودیان و نصاری که به آنها کتاب داده شده است، نیک میدانند که تغییر قبله، حقیقتی فروفرستادهشده از جانب آفریدگار و تدبیرکنندۀ امرشان است؛ زیرا این امر در کتابهایشان با دلیل و برهان ثابت شده است، و الله از اعمال این رویگردانان از حق غافل نیست؛ بلکه اللهِ سبحان، از اعمالشان آگاه است و آنها را بر اساس آن جزا خواهد داد.
سوگند به الله! – ای پیامبر- اگر برای اهل کتاب، چه یهودیان و چه نصاری، معجزهای با آیات و براهین کامل بیاوری که تغییر قبله حقیقت است، بهخاطر دشمنی با آنچه آوردهای و تکبر بر پیروی از حق، بهسوی قبلۀ تو روی نمیآورند، و تو نیز پس از اینکه الله چهرۀ تو را از قبلۀشان بازگرداند بهسوی آن روی نمیآوری، و آنها نیز به قبلۀ یکدیگر روی نمیآورند؛ زیرا هر گروه از آنها، دیگری را انکار میکند، و اگر پس از اینکه علم صحیح و بدون تردیدی نزد تو آمد، از خواهشات نفسانی آنها در مورد قبله و سایر شرایع و احکام پیروی کنی، در این صورت، با ترک هدایت و پیروی از هوای نفس، از ستمکاران خواهی بود. این خطاب به پیامبر، بر زشتیِ پیروی از اهل کتاب دلالت دارد و گرنه، الله پیامبرش را از این امر پاک داشته است؛ پس این خطاب تحذیری برای امت پیامبر پس از مرگ ایشان است.
برخی از علمای یهود و نصاری که کتاب به آنها داده شده است، امر تغییر قبله را که یکی از نشانههای نبوت محمد صلی الله علیه وسلم نزدشان است میشناسند، همانگونه که فرزندانشان را میشناسند و آنها را از دیگران تشخیص میدهند؛ با این وجود، گروهی از آنها بهخاطر حسادتی که دارند حقیقتی را که نزدشان آمد کتمان میکنند، درحالیکه میدانند حقیقت است.
و هر یک از امتها خط مشی حسی یا معنوی خود را دارد که به آن روی میآورد، از جمله اختلاف امتها در قبلهشان و احکامی که الله برایشان تشریع کرده است؛ پس تنوع روش آنها اگر بر اساس حکم و دستور الله باشد آسیبی نمیرساند؛ پس شما- ای مؤمنان- بر انجام نیکیهایی که بر انجام آن فرمان یافتهاید از یکدیگر سبقت بگیرید، و الله از هر مکانی که در آن باشید شما را در روز قیامت یکجا میگرداند؛ تا شما را بر اساس اعمالتان جزا دهد، که الله بر هر چیزی تواناست؛ پس گردآوری و مجازات شما، خارج از توان او نیست.
و - ای پیامبر- از هر مکانی که بیرون آمدی و هرجا تو و پیروانت بودید و قصد ادای نماز کردی، بهسوی مسجدالحرام رویآور؛ زیرا حقیقتی است که از جانب پروردگارت بر تو وحی شده است، و الله از آنچه انجام میدهید غافل نیست، بلکه از اعمال شما آگاه است و شما را در قبال آن جزا خواهد داد.
و از هر مکانی که خارج شدی- ای پیامبر- و قصد نماز کردی، بهسوی مسجدالحرام روی آور، و – ای مؤمنان- در هر مکانی که بودید هنگام ارادۀ نماز صورتهایتان را بهسوی آن بگردانید؛ تا حجتی بر مردم نباشد که با آن علیه شما استدلال کنند؛ مگر کسانی از آنها که ستم کردند؛ زیرا آنها بر دشمنیشان خواهند ماند و با واهیترین دلایل علیه شما استدلال میکنند؛ پس از آنها نترسید و فقط از پروردگارتان با اجرای اوامر او و پرهیز از نواهیاش بترسید؛ زیرا الله، روی آوردن به کعبه را به این هدف تشریع فرمود تا با متمایز کردن شما از سایر امتها و به هدف هدایت شما به برترین قبلۀ مردم، نعمتش را بر شما کامل گرداند.
همانگونه که نعمت دیگری برای شما ارزانی داشتیم؛ یعنی رسولی از میان خودتان بهسوی شما فرستادیم که آیات ما را برایتان میخواند و شما را با امر به فضیلتها و کارهای نیک و نهی از امور پست و ناپسند، پاک میگرداند و قرآن و سنت به شما میآموزاند، و آنچه از امور دین و دنیایتان را که نمیدانید به شما میآموزاند.
پس با دلها و تمام اعضای بدنتان مرا یاد کنید تا شما را با ستایش و محافظت یاد کنم؛ زیرا جزا از جنس عمل است، و شکر نعمتهایم را که بر شما ارزانی داشتم به جای آورید و با انکار آنها و بهکار بردنشان در آنچه بر شما حرام شده است مرا ناسپاسی نکنید.
ای کسانیکه ایمان آوردهاید بر انجام طاعت و تسلیم در برابر فرمان من، از شکیبایی و نماز کمک بگیرید؛ زیرا الله همراه شکیبایان است و آنها را هدایت و یاری میکند.
- ای مؤمنان- در مورد کسانیکه در جهاد در راه الله کشته میشوند نگویید: آنها مردگانی هستند همانگونه که دیگران میمیرند، بلکه آنها نزد پروردگارشان زنده هستند اما شما زندگی آنها را درک نمیکنید؛ زیرا زندگی ویژهای است که برای شناخت آن، راهی جز وحی از جانب الله متعال وجود ندارد.
و شما را با انواع مصیبتها مانند ترس از دشمنانتان و گرسنگی بهسبب کمبود غذا و نقص در اموال از طریق نابودی آن یا دشواری در کسب آن و نقص در جانهایتان بهسبب آفاتی که مردم را نابود میسازد یا با شهادت در راه الله و کاستن از میوههایی که زمین آنها را میرویاند میآزماییم، و- ای پیامبر- شکیبایان در برابر این مصیبتها را به نعمتهایی که در دنیا و آخرت برایشان فراهم میآید بشارت ده.
همان کسانیکه وقتی یکی از این مصیبتها به آنها میرسد از روی رضایت و تسلیم میگویند: همانا ما از آنِ الله هستیم که هرگونه بخواهد در ما تصرف میکند و در روز قیامت بهسوی او باز میگردیم؛ زیرا او ما را آفرید و با نعمتهای گوناگون بر ما نیکی کرد و بازگشت و سرانجامِ کار ما بهسوی اوست.
همانا دو کوه معروف صفا و مروه در نزدیکی کعبه، از نشانههای ظاهری شریعت هستند؛ پس هرکس برای ادای مناسک حج یا مناسک عمره قصد این خانه را داشته باشد؛ بر او گناهی نیست که سعی میان این دو را بهجای آورد. نفی گناه در اینجا، آرامشی است برای مسلمانانی که با این باور که سعی بین صفا و مروه از کارهای جاهلیت است، از انجام این کار احساس دلتنگی و مضیقه میکردند؛ اما الله متعال بیان فرمود که این کار از مناسک حج است. و هرکس طاعات مستحبی را داوطلبانه و مخلصانه انجام دهد، همانا الله سپاسگزار اوست، از او میپذیرد و جزایش را به او میدهد، او تعالی میداند که چه کسانی کار خیر انجام میدهند و مستحق ثواب هستند.
همانا یهودیان و مسیحیانی که نشانههایی را که برای صدق پیامبر و رسالتش نازل کردیم، پس از آنکه آنها را برای مردم در کتابهایشان آشکار کردیم پنهان میکنند، الله آنها را از رحمت خویش میراند و فرشتگان علیهم السلام و پیامبران علیهم السلام و تمام مردم دعای دوری از رحمت الله علیه آنها میکنند.
مگر کسانیکه با پشیمانی از کتمان آن آیات روشن، بهسوی الله بازگشتند و اعمال ظاهری و باطنی خویش را اصلاح کردند و حق و هدایت را که کتمان کرده بودند آشکار گردانیدند؛ بازگشت آنها به طاعت خویش را میپذیرم و نسبت به بندگان توبهکار، بسیار توبهپذیر و مهربان هستم.
کسانیکه کفر ورزیدند و در حالت کفر و قبل از اینکه از آن توبه کنند از دنیا رفتند، لعنت الله بر آنها است به اینگونه که آنها را از رحمت خویش دور میکند و دعای تمام فرشتگان و مردم برای راندن و دوری از رحمت الله بر آنها است.
- ای مردم- معبود حقیقی شما، در ذات و صفات خویش واحد و یگانه است، معبود برحقّی جز او نیست، و او بخشایندۀ دارای رحمت گسترده و نسبت به بندگانش مهربان است؛ چون نعمتهایی را بر آنها ارزانی داشته است که غیر قابل شمارش است.
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و شگفتیهای آفرینش آن دو، و در پی هم در آمدن شب و روز، و در کشتیها که بر روی آب دریاها روانند و طعام و لباس و کالاهای تجارتی را که به مردم نفع میرسانند و سایر اقلام مورد نیاز آنها را جابهجا میکنند، و در آبی که الله از آسمان فرستاده و با آن زمین را با کشتزارها و گیاهان و علفهایی که در آن میروید زنده گردانیده، و در موجودات زندهای که در زمین پراکنده ساخته است و در گردانیدن بادها از یک سو بهسویی دیگر و در ابرهای مسخّر بین آسمان و زمین، در تمام این موارد، دلایل آشکاری بر یگانگی او سبحانه وجود دارد برای کسانیکه در حجتها میاندیشند و دلایل و برهانها را درک میکنند.
با وجود این آیات روشن، برخی از مردم به جای الله، معبودانی برمیگزینند و آنها را همانندهایی برای الله متعال قرار میدهند و همانگونه که الله را دوست دارند آنها را نیز دوست دارند، و کسانیکه ایمان آوردند الله را بیشتر دوست دارند از دوستی آنها نسبت به معبودانشان؛ زیرا مؤمنان هیچکس را همراه الله شریک قرار نمیدهند و در آسایش و سختی او را دوست دارند؛ اما آنها فقط در حالت آسایش و راحتی، معبودانشان را دوست دارند و در سختی فقط الله را میخوانند. اگر کسانیکه با شرک و ارتکاب گناهان ستم میکنند، از حال خویش در آخرت آنگاه که عذاب را مشاهده میکنند آگاه میشدند، میدانستند که یگانه در تمام قدرتها، فقط الله است و هرکس را که از او نافرمانی کند به شدت عذاب میکند، اگر این امر را میدانستند، هیچکس را همراه الله شریک قرار نمیدادند.
و حال آنکه وقتی پیشوایان فرمانبرداری شده، مناظر هولناک و سختیهای روز قیامت را مشاهده میکنند، از ضعیفان که از آنها پیروی کردند بیزاری میجویند، و تمام اسباب و وسایل نجات در میانشان بریده میشود.
و ضعیفان و پیروان میگویند: کاش برایمان بازگشتی بهسوی دنیا بود تا از رؤسای خویش بیزاری میجستیم همانگونه که آنها از ما بیزاری میجویند، و همانگونه که الله عذاب سخت در آخرت را به آنها نمایاند، سرانجام پیروی آنها از رئیسانشان بر باطل را که مایۀ حسرت و اندوهشان است به آنها مینمایاند، و هرگز از آتش بیرون نمیآیند.
ای مردم، از حیوانات و گیاهان و درختانی که در زمین است، از آنچه که به خودی خود کسبش حلال و پاکیزه است بخورید، و از راههای شیطان که با آن به تدریج شما را بهسوی عذاب میکشاند پیروی نکنید؛ زیرا او دشمن آشکار شماست و عاقل نباید از دشمنی پیروی کند که بر آزار و گمراهیاش مشتاق است!
شیطان شما را به خطاهای بد و گناهان بزرگ امر میکند، و به اینکه در عقاید و شرایع، بدون علمی که از جانب الله یا رسولش نزدتان آمده است، چیزی به الله نسبت دهید.
و هرگاه به این کفار گفته میشود: هدایت و نوری را که الله نازل فرموده پیروی کنید، از روی دشمنی و ستیز میگویند: بلکه باورها و اعتقادات موروثی و رایجی را که پدرانمان را بر آنها یافتیم پیروی میکنیم، آیا از پدرانشان پیروی میکنند حتی اگر آنها ذرهای از هدایت و نور نمیدانستهاند و به حقیقتی که الله از آن راضی است هدایت نیافته باشند؟!
مثال کسانیکه در پیروی از پدرانشان کفر ورزیدند، مانند چوپانی است که بر چارپایانش بانگ میزند، که صدایش را میشنوند اما سخنش را نمیفهمند، پس آنها از شنیدن حق آنگونه که از آن بهره ببرند کرند، گنگانی هستند که زبانشان از گفتن حق عاجز است، کورانی هستند که حق را نمیبینند، و از این رو، هدایتی را که بهسوی آن فرا خوانده میشوند در نمییابند.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، از خوراکیهای پاکیزهای که الله برایتان روزی و مباح قرار داد بخورید و در ظاهر و باطن بهخاطر نعمتهایی که الله بر شما ارزانی داشت شکر او تعالی را بهجای آورید؛ یکی از موارد شکر الله این است که اوامر او را اجرا کنید و از نافرمانیاش بپرهیزید، اگر واقعا فقط او را میپرستید و چیزی را با او شریک قرار نمیدهید.
الله از میان خوردنیها، فقط آنچه را که بدون ذبح شرعی مرده است، خون ریخته شده و جاری، گوشت خوک و آنچه که هنگام ذبحش نام غیر الله بر آن برده شده است حرام گردانیده است، اما اگر انسان به خوردن چیزی مضطر شد به این شرطکه با خوردن از آن بدون نیاز، ستم نمیکند و از حد ضرورت نمیگذرد، گناه و مجازاتی بر او نیست؛ زیرا الله نسبت به بندگان توبهکارش، بسیار توبهپذیر و مهربان است و یکی از مصادیق رحمت او تعالی این است که از خوردن این محرمات هنگام اضطرار درمیگذرد.
کسانیکه کتابهایی را که الله نازل کرده و مطالب دال بر حق بودن و نبوت محمد صلی الله علیه وسلم در این کتابها را پنهان میکنند، چنانکه یهودیان و نصاری این کار را میکنند، و عوض ناچیزی مانند ریاست یا مقام یا مال در برابر این کتمان میخرند، در واقع چیزی در شکمهایشان وارد نمیکنند مگر اینکه سببی برای عذاب شان با آتش میشود، و الله در آخرت به آنچه که دوست دارند با آنها سخن نمیگوید، بلکه سخنی به آنها میگوید که غمگینشان میکند و آنها را پاکیزه نمیگرداند و ستایش نمیکند و عذاب درد آوری برایشان است.
آنها که علم مورد نیاز مردم را کتمان میکنند، همان کسانی هستند که هدایت را در برابر گمراهی عوض کردند آنگاه که علم حقیقی را کتمان کردند و آمرزش الله را با عذاب او عوض کردند، پس بر انجام آنچه که سبب ورودشان به آتش است بسیار شکیبا هستند، گویی به عذابی که در آن هستند هیچ اهمیتی نمیدهند چون بر آن شکیبایی میکنند.
این مجازات بر کتمان حق و هدایت، به این سبب است که الله کتابهای الهی را به حق نازل فرمود و این امر میطلبد که آشکار گردد و پنهان نشود. همانا کسانیکه در کتابهای الهی اختلاف ورزیدند بدین نحو که به بخشی از آن ایمان آوردند و بخشی از آن را پنهان کردند، در جانب دوری از حقیقت هستند.
نیکی مورد پسند الله، روی آوردن صِرف بهسوی مشرق یا مغرب و اختلاف در این مورد نیست، بلکه نیکی کامل در کسانی است که به الله به عنوان معبودی یگانه، روز قیامت، تمام فرشتگان و تمام کتابهای نازل شده و تمام پیامبران علیهم السلام بدون گذاشتن تفاوت میان آنها، ایمان آورند و مال را با وجود دوستداشتنش و علاقۀ زیاد به آن، به خویشاوندان و کسیکه در کمتر از سن بلوغ پدرش را از دست داده است و نیازمندان و غریبی که در سفر از خانواده و وطنش جدا شده است، و کسانیکه بهسبب نیاز مجبور به گدایی از مردم میشوند انفاق کنند و مال را در راه آزادی بردگان و اسیران هزینه کنند، و نماز را به صورت کامل بر طبق آنچه الله فرمان داده است برپا دارند، و زکات واجب را بپردازند، و کسانیکه چون عهد بندند به عهد خویش وفا کنند، و کسانیکه در برابر فقر و سختی و بیماری شکیبایی کنند و در هنگام سختی کارزار نگریزند؛ اینان همان کسانی هستند که در ایمان و اعمالشان با الله صادق بودند و همان پرهیزگارانی هستند که آنچه را الله به آن فرمان داده بود اجرا کردند و از آنچه که از آن نهی کرده بود پرهیز کردند.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، در مورد کسانیکه دیگران را از روی عمد و دشمنی میکشند، مجازات قاتل مانند جنایتش، بر شما فرض شده است که آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن کشته میشود؛ اما اگر مقتول قبل از مرگش گذشت کرد یا ولی مقتول در برابر دیه- مقدار مالی که قاتل در برابر عفو خویش میپردازد- گذشت کرد، کسیکه عفو میکند باید به نیکی دیه را از قاتل طلب کند نه با منت و آزار؛ قاتل نیز باید به نیکی و بدون سهل انگاری و امروز و فردا کردن، دیه را بپردازد؛ این عفو و گرفتن دیه، تخفیفی از جانب پروردگارتان برای شما و رحمتی برای این امت است؛ پس هرکس پس از عفو و قبول دیه، بر قاتل تجاوز بکند، عذاب دردناکی نزد الله متعال دارد.
و در قصاص که الله تشریع فرمود، برای شما زندگانی است؛ زیرا از ریخته شدن خون شما جلوگیری میگردد و تجاوز از میان شما برداشته میشود؛ این امر را خردمندان که از الله با گردن نهادن به شریعتش و عمل به اوامرش میترسند، درک میکنند.
بر شما فرض شده است که هرگاه نشانهها و اسباب مرگ یکی از شما مشاهده شد، اگر مال زیادی به جای میگذارد، برای پدر و مادر و خویشاوندان به آن مقدار که شریعت مشخص کرده، یعنی از یک سوم مال بیشتر نشود، وصیت کند و انجام این کار، حق مؤکّدی بر کسانی است که از الله متعال میترسند. این حکم، قبل از آیات میراث جاری بوده و با نزول آیات میراث، وارثان میت و سهم ارثشان مشخص شد.
پس هرکس که وصیت را با زیاده یا نقصان یا منع تغییر دهد پس از اینکه از وصیت آگاه شد؛ گناه این تغییر و تبدیل، فقط بر عهدۀ تغییر دهندگان است نه وصیت کننده؛ زیرا الله سخنان بندگانش را میشنود، از اعمال آنها آگاه است و ذرهای از احوال آنها بر او تعالی پنهان نمیماند.
اما کسیکه از وقوع انحراف از حق یا ستم در وصیت از سوی وصیت کننده آگاه باشد؛ آنگاه از روی خیرخواهی، فساد وصیت کننده را اصلاح و میان اختلاف کنندگان بر وصیت سازش ایجاد کند، گناهی بر او نیست؛ بلکه بهخاطر اصلاحش پاداش داده میشود؛ زیرا الله نسبت به بندگان توبهکارش، بسیار بخشنده و مهربان است.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، روزه از جانب پروردگارتان بر شما فرض شده است همانگونه که بر امتهای قبل از شما فرض شده بود؛ تا با انجام اعمال صالح که روزه از بزرگترین آنهاست، با قرار دادن سپری میان خود و عذاب الله، تقوای الهی را پیشه کنید.
روزۀ فرضشده بر شما این است که ایام اندکی از سال را روزه بگیرید، پس اگر کسی از شما چنان بیمار بود که روزه بر او دشوار میشد، یا مسافر بود؛ میتواند افطار کند، سپس بر اوست که به تعداد روزههایی که خورده است روزه بدارد. و بر کسانیکه نمیتوانند روزه بگیرند، فدیهای است اگر افطار کردند، و این فدیه، غذا دادن یک مسکین در ازای هر روزی است که افطار میکند. اگر فضیلت روزه را بدانید، روزۀ شما از افطار و پرداخت فدیه برایتان بهتر است. این نخستین حکمی است که الله در مورد روزه صادر فرمود، یعنی هرکس دوست دارد روزه بگیرد و هرکس دوست دارد افطار کند و طعام بدهد، پس از آن، الله روزه را بر هر انسان بالغ و توانا واجب و فرض گردانید.
ماه رمضان، همان ماهی است که در شب قدر آن، نزول قرآن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم آغاز شد، الله قرآن را برای هدایت مردم نازل فرمود، و دلایل روشنی از هدایت و جدا کنندۀ میان حق و باطل در آن وجود دارد، پس هرکس درحالیکه مقیم و سالم است ماه رمضان را دریابد بر او واجب است که روزه بگیرد، و هرکس چنان مریض باشد که روزه گرفتن بر او دشوار باشد یا مسافر باشد، میتواند روزه را افطار کند، و اگر افطار کرد، باید به تعداد روزهایی که افطار کرده است روزۀ قضا بگیرد؛ الله با تشریع احکام بر شما میخواهد که شما را در راهی آسان و نه دشوار قرار دهد، و به این هدف که شما روزۀ تمام ماه را کامل کنید، و پس از پایان ماه رمضان و روز عید، الله را به بزرگی یاد کنید که به شما توفیق داد ماه رمضان را روزه بدارید و به شما یاری رساند که آن را تکمیل کنید؛ باشد که الله را بهخاطر هدایت شما بر این دین که آن را برایتان برگزید شکرگزاری کنید.
- ای پیامبر- هنگامیکه بندگان من در مورد نزدیکی من و اجابت دعایشان از جانب من، از تو میپرسند؛ همانا من به آنها نزدیک هستم، به این صورت که از احوالشان آگاه هستم، دعایشان را میشنوم، پس به واسطهها و بلند کردن صدایشان نیازی ندارند؛ دعای دعا کننده را هنگامیکه مرا در دعای خویش خالصانه بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمانبردار من و اوامرم باشند و بر ایمانشان پایداری ورزند؛ زیرا این کار، سودمندترین وسیله برای اجابت من است؛ باشد که از این طریق، راه هدایت به امور دینی و دنیویشان را بپیمایند.
در ابتدای امر، بر مرد حرام بود که اگر در شبِ روزه بخوابد و قبل از فجر بیدار شود، چیزی بخورد یا با همسرش نزدیکی کند، سپس الله این حکم را نسخ کرد و – ای مؤمنان- الله به شما اجازه داد که در شبهای رمضان با زنانتان آمیزش کنید؛ زیرا آنها پوشش و سبب پاکدامنی شما هستند و شما پوشش و سبب پاکدامنی آنها هستید، و از یکدیگر بینیاز نیستید، الله میدانست که شما با انجام کاری که از آن نهی شده بودید بر خودتان خیانت میکردید، از این رو بر شما رحم کرد و توبۀ شما را پذیرفت و بر شما آسان گرفت. پس اکنون با زنانتان آمیزش کنید و فرزندانی را که الله برای شما مقدر فرموده است بطلبید و در تمام طول شب بخورید و بیاشامید تا با سپیدی صبح و جدایی آن از تاریکی شب، طلوع فجر صادق بر شما آشکار شود، سپس با خودداری از شکنندههای روزه از طلوع فجر تا غروب خورشید روزه را کامل کنید، و درحالیکه در مساجد به اعتکاف نشستهاید با زنان آمیزش نکنید؛ زیرا این کار، اعتکاف را باطل میکند. احکام مذکور، مرزهای الله میان حلال و حرام هستند پس هرگز به آنها نزدیک نشوید؛ زیرا هرکس به حدود الله نزدیک شود، نزدیک است که در حرام بیفتد، و همانند بیان واضح و آشکار این احکام، الله آیاتش را برای مردم بیان میکند باشد که با انجام اوامر و ترک نواهی، تقوای او تعالی را پیشه کنند.
و مال یکدیگر را به روش غیر مشروع مانند دزدی و غصب و فریب نخورید، و در این مورد نزد حاکمان دادخواهی نکنید تا بخشی از اموال مردم را با ارتکاب گناه بگیرید، درحالیکه میدانید الله این کار را حرام کرده است؛ زیرا انجام گناه با وجود علم به تحریم آن، بیشترین قباحت و بزرگترین مجازات را دارد.
- ای رسول- در مورد ایجاد هلالهای ماه و تغییر احوالش از تو میپرسند، در پاسخ به آنها در مورد حکمت این امر بگو: هلالها، وعدهگاههایی برای مردم هستند که زمان عبادتهایشان مانند ماههای حج، ماه رمضان و تکمیل سال برای پرداخت زکات و اوقات معاملاتشان مانند تعیین مدتهای پرداخت دیهها و دیونشان را میشناسند. و خیر و نیکی این نیست که هنگام احرام به حج یا عمره از پشت خانهها وارد شوید- چنانکه در جاهلیت گمان میکردید- بلکه نیکی واقعی، عمل کسی است که در ظاهر و باطن از الله بترسد، و ورود به خانهها از درها، برای شما آسانتر است و مشقّتی در آن نیست؛ زیرا الله شما را به آنچه که دشوار و مشقتآور باشد مکلف نکرده است، و میان خود و عذاب الله، سپری از اعمال صالح قرار دهید؛ باشد که با دستیابی به آنچه به آن تمایل دارید و نجات از آنچه میترسید، رستگار گردید.
و- برای بالا بردن کلام الله- با کافرانی که با شما میجنگند تا شما را از دین الله باز دارند پیکار کنید، اما با کشتار کودکان و زنان و پیران یا مثلهکردن کشتگان و مانند آن از حدود الله نگذرید؛ زیرا الله متجاوزان از حدود احکامش را دوست ندارد.
و هرجا با آنها روبرو شدید آنها را بکُشید و از مکانی که شما را بیرون راندند، یعنی مکه، آنها را بیرون برانید، و فتنۀ حاصل از بازداشتن مؤمن از دینش و بازگشت او به کفر، از قتل بدتر است. بهخاطر بزرگداشت مسجدالحرام، در آنجا آغازگر جنگ با کافران مباشید مگر اینکه آنها در آنجا با شما جنگ را آغاز کنند، پس اگر در مسجدالحرام با شما جنگیدند، آنها را بکشید، و مانند این مجازات- یعنی کشتار آنها اگر در مسجدالحرام تجاوز کردند- مجازات کافران است.
اما اگر از جنگ با شما و کفرشان باز ایستادند، از آنها دست بکشید؛ زیرا الله نسبت به توبهکاران بخشنده است و آنها را بهخاطر گناهان گذشتهشان مؤاخذه نمیکند و با آنها مهربان است که در مجازاتشان عجله نمیکند.
و با کفار بجنگید تا شرک و باز داشتن مردم از راه الله و کفر از جانب آنها انجام نگیرد و دین آشکار، دین الله باشد، پس اگر از کفر و باز داشتن از راه الله باز ایستادند، از جنگ با آنها دست بکشید؛ زیرا تجاوز جز بر ستمکاران کافر و بازدارنده از راه الله نیست.
این ماه حرام در سال هفتم که الله در آن به شما این امکان را داد که به حرم درآیید و عمره بگزارید، در عوض آن ماه حرامی است که مشرکان، شما را در سال ششم از حرم بازداشتند، و در حرمتها- مانند حرمت سرزمین حرام و ماه حرام و إحرام- قصاص متجاوزان جاری میشود؛ پس هرکس در این حرمتها بر شما تجاوز کرد با او مقابله به مثل کنید و بیش از مقدار تجاوز، قصاص نکنید؛ زیرا الله متجاوزان از حدودش را دوست ندارد، و در مقابله با تجاوز که به شما اذن داده شده است از الله بترسید و بدانید الله کسانی را که تقوای او تعالی را پیشه میکنند توفیق داده و تقویت میکند.
و در طاعت الله مانند جهاد و سایر طاعتها، مال انفاق کنید و خودتان را به دست خویش به نابودی نیندازید، به این نحو که جهاد و بخشش در راه آن را رها کنید، یا خودتان را در حالتی قرار دهید که سبب نابودی شماست، و عبادات و معاملات و اخلاقتان را نیکو گردانید؛ زیرا الله نیکوکاران در تمام امورشان را دوست دارد؛ چنانکه ثواب زیادی به آنها میدهد و آنها را در یافتن راه راست موفق میگرداند.
و حج و عمره را در طلب خشنودی الله متعال بهصورت کامل ادا کنید، پس اگر از اتمام این دو بهسبب بیماری یا دشمن بازداشته شدید، باید هرچه از هَدی- شتر یا گاو یا گوسفند- که برایتان میسر شد ذبح کنید تا از احرام درآیید. و موی سرتان را نتراشید یا کوتاه نکنید تا اینکه هَدی به محلی که ذبحش در آنجا حلال میشود برسد، پس اگر از حرم بازداشته شده بود باید همانجا که بازداشته شده است ذبح کند، و اگر از حرم بازداشته نشده بود، باید در روز قربانی و بعد از آن در ایام تشریق هَدی را در حرم ذبح کند. هر یک از شما که بیمار بود یا در موی سرش ناراحتیای مانند شپش داشت، اگر بهسبب این امر سرش را بتراشد، گناهی بر او نیست و باید بهخاطر این کار فدیه بدهد به این نحو که: یا سه روز روزه بگیرد یا شش تن از مساکین حرم را طعام بدهد یا گوسفندی ذبح و گوشت آن را در میان فقرای حرم توزیع کند؛ اما وقتی ترسی بر شما نبود، هرکس از شما که در ماههای حج از ادای عمره برخوردار شد و در همان سال از ممنوعات احرام که بر او حرام شده است خودداری کرد تا اینکه به حج مُحرم شد، باید آنچه بر او میسر میشود از گوسفند یا اینکه هفت نفر در ذبح شتر یا گاوی شریک شوند ذبح کند، اما اگر توان هدی را نیافت باید به جای آن، سه روز از ایام مناسک را روزه بگیرد و هفت روز نیز پس از بازگشت به خانهاش روزه بگیرد تا ده روز کامل شود؛ این تمتع با وجوب هَدی یا روزه برای آن ناتوان از هَدی است که از ساکنان حرم و مقیم نزدیک حرم نباشد؛ زیرا آنها نیازی به این تمتع ندارند، و به دلیل وجود در حرم، صِرف طواف از میان اعمال تمتّع با عمره تا فرارسیدن حج، برایشان کفایت میکند، و با پیروی احکامی که الله تشریع کرده و بزرگداشت حدودش، از او تعالی بترسید و بدانید که الله نسبت به کسانیکه با اوامرش مخالفت میکنند، سختکیفر است.
زمان ادای حج، ماههای مشخصی است که از ماه شوال آغاز میشود و با دهم ماه ذوالحجه پایان مییابد، پس هرکس حج در این ماهها را بر خود واجب گردانَد و احرام حج ببندد، بهسبب بزرگی زمان و مکان، همبستری و مقدمات آن بر او حرام میشود، و حرمت خروج از طاعت الله با ارتکاب گناهان در حقش تشدید میگردد، و جدال منجر به خشم و دشمنی بر او حرام میشود؛ و هر خیری را که انجام میدهید الله آن را میداند و پاداش آن را به شما میدهد. برای ادای حج از اقلام مورد نیاز خوردنی و نوشیدنی کمک بگیرید و بدانید بهترین چیزیکه در تمام امورتان از آن یاری میگیرید، تقوای الله متعال است؛ پس ای صاحبان عقل سلیم، با اجرای اوامر و ترک نواهی من، از من بترسید.
بر شما گناهی نیست که در اثنای حج، با تجارت و غیر آن روزی حلال بجویید، پس هنگامیکه در روز نهم، پس از وقوف در عرفات، از آنجا کوچ کردید و در شب دهم ماه ذوالحجه بهسوی مزدلفه روی آوردید؛ با تسبیح و تهلیل و دعا نزد مشعرالحرام در مزدلفه الله را یاد کنید، و الله را یاد کنید که شما را به نشانههای دینش و مناسک حج خانهاش هدایت فرمود؛ در حالی که قبل از آن نسبت به شریعت الله از غافلان بودهاید.
سپس از عرفات کوچ کنید همانگونه که مردمِ پیرو ابراهیم علیه السلام این کار را میکنند، نه مانند کسانی از اهل جاهلیت که در آن وقوف نمیکردند، و برای کوتاهی در انجام آنچه الله تشریع کرده از او تعالی آمرزش بطلبید؛ زیرا الله نسبت به بندگان توبهکارش بسیار بخشنده و مهربان است.
پس هنگامیکه اعمال حج را تمام کردید و از آن فارغ شدید، الله را یاد و او را بسیار ستایش کنید، چنانکه به پدرانتان فخر فروشی میکنید و آنها را میستایید، یا الله را بیشتر از یاد پدرانتان یاد کنید؛ زیرا تمام نعمتهایی که از آنها بهره میبرید از جانب او تعالی است؛ و مردم مختلف هستند، برخی از آنها کافران مشرکی هستند که فقط به زندگی دنیا ایمان دارند؛ از این رو، فقط نعمت و زینت دنیا شامل سلامتی و مال و فرزند را از پروردگارشان میخواهند و بهسبب تمایل به دنیا و رویگردانی از آخرت، در آنچه که الله برای بندگان مؤمنش در آخرت مهیا کرده است هیچ سهمی ندارند.
و گروهی از مردم به الله و آخرت ایمان دارند؛ پس نعمتهای دنیا و عمل صالح در آن را از پروردگارشان میخواهند، همانگونه که دستیابی به بهشت و محافظت از عذاب آتش را از او میطلبند.
برای کسانی که خیر دنیا و آخرت را میخواهند، سهمی از ثواب بزرگ بهسبب اعمال صالحی که در دنیا انجام دادهاند وجود دارد و الله اعمال را زود محاسبه میکند.
و الله را با تکبیر و تهلیل در روزهای اندکی که یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ماه ذوالحجه است یاد کنید؛ هرکس عجله کند و پس از رمی در روز دوازدهم از مِنا خارج شود این حق را دارد و گناهی بر او نیست؛ زیرا الله از او درگذشته است، و هرکس تا روز سیزدهم تأخیر کند تا رمی را انجام دهد او نیز میتواند چنین کند و ایرادی بر او نیست و کار کاملتر را انجام داده و از کار پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی کرده است؛ هر دوی این امر برای کسی است که در حج خویش از الله بترسد و همانگونه که الله فرمان داده است حج بگزارد، و از الله با انجام اوامرش و ترک نواهیاش بترسید، و یقین داشته باشید که فقط بهسوی او باز گردانیده و کشانیده میشوید و شما را در قبال اعمالتان جزا خواهد داد.
- ای پیامبر- از میان مردم، منافقی است که سخنش در این دنیا تو را به شگفت میآورد، بهگونهای که او را تا جایی خوش گفتار میبینی که به راستی و خیرخواهیاش گمان میکنی، درحالیکه هدف او، فقط حفظ جان و مالش است و- درحالیکه دروغ میگوید- الله را بر ایمان و خیر قلبیاش گواه میگیرد، حال آنکه دشمنی و عداوت شدیدی نسبت به مسلمانان دارد.
و هنگامیکه به تو پشت کند و از تو جدا شود، در زمین بسیار میکوشد تا با انجام گناهان فساد برپا کند، و کشت را نابود سازد، و چارپایان را بکشد، و الله فساد در روی زمین و کسانی را که در زمین فساد برپا میکنند، دوست ندارد.
و هنگامیکه به این مفسد- از باب خیرخواهی- گفته میشود: با بزرگداشت حدود الهی و پرهیز از نواهیاش، تقوای الهی داشته باش، غرور و تکبر او را از بازگشت به حق باز میدارد و به گناه ادامه میدهد، پس مجازات او ورود به جهنم است که برایش کافی است و جهنم مکان و جایگاه بسیار بدی برای ساکنانش است.
و از میان مردم، مؤمنی است که جان خودش را میفروشد و آن را در طاعت پروردگارش و جهاد در راه او و طلب خشنودیاش به کار میگیرد، و الله نسبت به بندگانش دارای رحمت گسترده و بسیار مهربان است.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، بهطور کامل در اسلام درآیید و ذرهای از آن را رها نکنید، آنگونه که اهل کتاب به بخشی از کتاب ایمان آوردند و به بخشی دیگر از آن کفر ورزیدند، و راههای شیطان را دنبال نکنید؛ زیرا او دشمن واضحی برای شماست که دشمنیاش را آشکار کرده است.
پس اگر بعد از اینکه دلایل آشکار که هیچ شبههای در آنها نیست نزد شما آمد، لغزش و انحرافی از شما سر بزند، بدانید که الله در قدرت و قهر خویش شکستناپذیر است، و در تدبیر و تشریع خویش بسیار داناست؛ پس از او بترسید و او را بزرگ شمارید.
اینان که راههای شیطان را دنبال میکنند و از راه حق منحرف هستند، در انتظار چیزی نیستند جز اینکه الله در روز قیامت چنانکه سزاوار عظمت او سبحانه است در سایههایی از ابر نزدشان بیاید تا میان آنها داوری کند و فرشتگان درحالی نزدشان بیایند که آنها را از هر سو احاطه کردهاند و در این هنگام، فرمان الله در مورد آنها اجرا و تمام میشود، و امور و احوال مخلوقات، فقط بهسوی الله سبحانه بازگردانیده میشود.
- ای پیامبر- برای توبیخ بنیاسرائیل، از آنها بپرس: الله متعال چه تعداد نشانههای روشنی دال بر راستگویی رسولان برایتان بیان فرمود! اما شما آنها را تکذیب کردید و از آنها روی گردانیدید، و هرکس نعمت الله را پس از اینکه آن را شناخت و برایش آشکار شد، به کفر و تکذیب تبدیل کند؛ (باید بداند که) الله نسبت به کافران تکذیب کننده، سختکیفر است.
زندگی دنیا و کالاهای فانی و لذتهای موقتی آن، برای کسانیکه به الله کفر ورزیدند آراسته شده است، و مؤمنان به الله و روز آخرت را به تسمخر میگیرند، اما کسانیکه با انجام اوامر الله و ترک نواهیاش، تقوای او را پیشه کردند، در آخرت بالاتر و برتر از این کافران هستند، چون الله آنها را در بهشتهای جاویدان ساکن میکند و الله برای هر یک از مخلوقاتش که بخواهد، بدون شمارش و محاسبه روزی میدهد.
مردم امتی یگانه و متحد بر هدایت، بر دین پدرشان آدم بودند، تا اینکه شیاطین آنها را گمراه ساختند، و برخی مؤمن و برخی دیگر کافر شدند؛ از این رو، الله رسولان را بشارت دهندۀ مؤمنان و فرمانبرداران، به آنچه الله با رحمت خویش برایشان مهیا کرده است، و انذار دهندۀ کافران به عذاب شدیدی که الله به آنها وعده داده است برانگیخت، و همراه رسولانش، کتابهایی نازل فرمود که شامل حقیقتی است که تردیدی در آن راه ندارد؛ تا در اختلافات میان مردم داوری کنند. و کسی در تورات اختلاف نکرد مگر یهودیانی که علم تورات به آنها داده شد پس از آنکه دلایل الله بر اینکه تورات، حقی از جانب او تعالی است نزدشان آمد، پس نباید در آن اختلاف کنند، این اختلاف از جانب آنها ستمکارانه روی داد؛ و الله به اذن و ارادۀ خویش، مؤمنان را به شناخت هدایت از گمراهی توفیق داد، و الله هرکس را که بخواهد به راه راستی که هیچ انحرافی ندارد هدایت میکند و این راه راست، همان راه ایمان است.
- ای مؤمنان- آیا گمان کردید که وارد بهشت میشوید درحالیکه هنوز مانند مردمی که قبل از شما بودند آزمایش نشدهاید، آنگاه که به فقر و بیماری شدید مبتلا شدند و ترس و دلهرهها آنها را لرزاند، آزمایش آنها به حدی رسید که خواستار تعجیل در یاری الله شدند، آنگاه که رسول و مؤمنان همراهش گفتند: یاری الله چه زمانی فرا میرسد؟ بدانید که یاری الله به مؤمنان و توکلکنندگان به او نزدیک است.
- ای پیامبر- یارانت از تو میپرسند: از اموال گوناگون خویش چه چیزی و در چه موردی انفاق کنند؟ در پاسخ به آنها بگو: آنچه از خیر- یعنی حلال پاکیزه- انفاق کنید باید برای پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک شما بر اساس نیاز و یتیمان نیازمند و تنگدستانی که هیچ ثروتی ندارند و مسافری که سفر او را از خانواده و وطنش جدا کرده است هزینه شود، و- ای مؤمنان- الله از هر کار خیر کم یا زیادی که انجام میدهید آگاه است و ذرهای بر او تعالی پنهان نمیماند و پاداش آن را به شما خواهد داد.
- ای مؤمنان- پیکار در راه الله بر شما فرض گردانیده شده است درحالیکه طبیعت نفس آن را نمیپسندد؛ زیرا مال و جان در آن هزینه میشود، و شاید شما چیزی را دوست ندارید درحالیکه آن چیز در واقع برای شما خیر و منفعت باشد؛ مانند پیکار در راه الله، که افزون بر ثواب زیادش، سبب پیروزی بر دشمنان و بالا بردن سخن الله است، و شاید شما چیزی را دوست دارید درحالیکه شر و دارای پایان غمانگیزی برای شماست؛ مانند بازماندن از جهاد که سبب درماندگی و تسلط دشمنان است، و الله به خیر و شر تمام امور داناست و شما آن را نمیدانید، پس به فرمان او پاسخ مثبت دهید که خیر شما در آن است.
- ای پیامبر- مردم در مورد حکم کارزار در ماههای حرام: ذوالقعده، ذوالحجه، محرم و رجب از تو میپرسند، در پاسخ به آنها بگو: کارزار در این ماهها، گناه بزرگ و ناپسندی نزد الله است، همانگونه که بازداشتن از راه الله که مشرکان انجام میدهند زشت است، و نزد الله، بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و بیرونراندن اهالی مسجد الحرام از آن، گناهی بزرگتر از پیکار در ماه حرام است، و شرکی که در آن قرار دارند، بزرگتر از قتل است. – ای مؤمنان- مشرکان پیوسته ستمکارانه با شما میجنگند که اگر راهی بیابند شما را از دین برحقّتان به دین باطلشان بکشانند، و هر یک از شما که از دینش بازگردد و در حال کفر بر الله بمیرد، بهطور قطع اعمال صالح خویش را باطل کرده است و سرانجامِ او در آخرت، ورود به آتش و جاودانه بودن در آن است.
همانا کسانیکه به الله و رسولش ایمان آوردند و کسانیکه سرزمینهایشان را برای هجرت بهسوی الله و رسولش رها کردند و جنگیدند تا سخن الله، برتر باشد، آنها به رحمت و آمرزش الله امیدوارند و الله گناهان بندگانش را میبخشد و نسبت به آنها مهربان است.
- ای پیامبر- اصحابت در مورد خمر (هرچه که عقل را بپوشاند و از بین ببرد)، از تو میپرسند که نوشیدن و خرید و فروش آن چه حکمی دارد؟ و در مورد حکم قِمار (شرطبندی بر سر پول، یا هر چیز دارای ارزش اقتصادی از جانب دو طرف حاضر در مسابقه) از تو میپرسند؟ در پاسخ به آنها بگو: در این دو، زیانها و مفاسد دینی و دنیوی زیادی است، مانند نابودی عقل و مال و افتادن در دشمنی و کینه، و منافع اندکی مانند درآمدهای مالی در آنها وجود دارد، و ضرر و گناه حاصل از این دو، از سودشان بزرگتر است و عاقل باید از هرچه که ضررش بیشتر از سودش باشد بپرهیزد. این فرمودۀ الله متعال، زمینهسازی برای تحریم شراب است. و – ای پیامبر- اصحابت از تو میپرسند که چه اندازه از اموالشان را بهصورت داوطلبانه و به میل خویش انفاق کنند؟ در پاسخ به آنها بگو: از آن اموالتان که مازاد بر نیاز شماست انفاق کنید (این حکم در ابتدای امر بود، اما پس از آن، الله زکات واجب را در اموالی مخصوص و نصابی معین تشریع فرمود)، و الله مانند همین بیان واضح و بدون ابهام، احکام شرعی را برایتان بیان میفرماید باشد که بیندیشید.
این حکم را تشریع فرمود تا به آنچه در دنیا و آخرت به شما سود میرساند بیندیشید. – ای پیامبر- اصحابت در مورد اجرای سرپرستیشان بر یتیمان از تو میپرسند که چگونه با آنها رفتار کنند؟ و آیا اموالشان را در نفقه و غذاخوردن و سکونت با آنها درآمیزند؟ در پاسخ به آنها بگو: بخشش شما به آنها با اصلاح اموالشان بدون عوض یا در آمیختن در اموالشان، نزد الله برایتان بهتر است و پاداش بیشتری دارد، و این کار برای آنها در اموالشان بهتر است؛ چون باعث حفظ اموالشان برای آنها میشود، و اگر با جمع کردن اموالشان با اموالتان در معاش و مسکن و مانند آن با آنها مشارکت کردید، ایرادی در این کار نیست؛ زیرا آنها برادران دینی شما هستند و برادران به یکدیگر یاری میرسانند و کارهای یکدیگر را انجام میدهند، و الله آن گروه از سرپرستان را که با مشارکت یتیمان در اموالشان قصد فساد دارند از آن گروه که از این کار قصد اصلاح دارند میشناسد، و اگر بخواهد در مورد یتیمان بر شما سخت بگیرد این کار را میکرد، اما او تعالی در روش رفتار با یتیمان بر شما آسان گرفته است؛ زیرا شریعت او بر آسانی استوار است، و الله ذات شکست ناپذیری است که هیچ چیز بر او چیره نمیشود و در آفرینش و تدبیر و تشریع خویش بسیار داناست.
- ای مؤمنان- با زنان مشرک به الله ازدواج نکنید تا اینکه فقط به الله ایمان بیاورند و در دین اسلام درآیند، و همانا کنیز مؤمن به الله و رسولش از زن آزادِ بتپرست بهتر است هر چند آن زن آزاد با زیبایی و مالش مورد پسند شما واقع شود، و زنان مسلمان را به ازدواج مردان مشرک درنیاورید و بردۀ مملوک مؤمن به الله و رسولش، از مرد آزاد مشرک بهتر است، هر چند آن مرد آزاد مورد پسند شما واقع شود؛ آنها که متصف به شرک هستند- چه مرد و چه زن- با گفتار و رفتارشان به آنچه که سبب ورود به آتش میگردد فرامیخوانند، و الله شما را بهسوی اعمال صالح که به اذن و بخشش او، به ورود به بهشت و آمرزش از گناهان میکشاند فرا میخواند، و آیاتش را برای مردم بیان میکند باشد که از راهنماییهای موجود در آیات پند بگیرند و بر اساس آنها عمل کنند.
و - ای پیامبر- در مورد حیض (خون طبیعیای که از رحم زن در زمانهای مخصوصی خارج میشود) از تو میپرسند؟ در پاسخ به آنها بگو: حیض سبب اذیت مرد و زن است، پس در زمان حیض با زنان درنیامیزید و با آنها نزدیکی نکنید تا اینکه خون آنها قطع شود و با انجام غُسل از آن پاک شوند؛ پس هنگامیکه خون قطع شد و خود را از آن پاکیزه کردند، به نحوی که به شما اجازه داده شده است- یعنی درحالیکه قُبُل (اندام پیش) آنها پاک است- با آنها آمیزش کنید، همانا الله کسانی را که از گناهان، بسیار توبه میکنند و در پاکیزگی از پلیدیها بسیار میکوشند دوست دارد.
همسرانتان کشتزار شما هستند که فرزندان را برای شما متولد میکنند؛ مانند زمین که میوه میدهد، پس به محل کشتتان – یعنی قُبُل (اندام پیش زن)- از هر جهتی که دوست دارید و به هر نحوی که میخواهید به شرط آنکه از اندام پیش باشد درآیید، و با انجام نیکیها، چیزی برای خود از پیش بفرستید، از جمله اینکه مرد به قصد تقرب به الله و آرزوی فرزندانی صالح، با همسرش آمیزش کند، و با اجرای اوامر و ترک نواهی الله از جمله مواردی که در مورد زنان بر شما حکم کرد، تقوای او تعالی را پیشه کنید، و بدانید که در روز قیامت با الله دیدار میکنید، درحالیکه در برابر او ایستاده هستید و جزای اعمالتان به شما داده میشود، و – ای پیامبر- مؤمنان را به نعمتهای همیشگی و نظر به چهرۀ گرامی او تعالی که هنگام لقای پروردگارشان برای آنها فراهم آمده است، مژده بده.
و سوگند به الله را حجتی بازدارنده از انجام نیکی و تقوا و اصلاح میان مردم قرار ندهید، بلکه اگر بر ترک نیکی سوگند یاد کردید، نیکی را انجام دهید و کفارۀ سوگندتان را بپردازید، و الله سخنان شما را میشنود و نسبت به اعمال شما داناست و شما را در قبال آنها جزا میدهد.
الله شما را بهسبب سوگندهایی که بدون قصد بر زبانهایتان جاری میشود مورد محاسبه قرار نمیدهد؛ مانند اینکه یکی از شما میگوید: نه والله، بله والله، پس نه کفارهای بر اینگونه سوگندها مترتب میشود و نه مجازاتی، اما شما را به خاطر سوگندهایی که از روی قصد یاد میکنید مؤاخذه میکند، و الله نسبت به گناهان بندگانش آمرزنده و بردبار است بهگونهای که کیفرشان را به تعجیل نمیاندازد.
برای کسانیکه بر ترک آمیزش با زنانشان سوگند میخورند، از آغاز سوگندشان به مدتی که از چهار ماه تجاوز نمیکند انتظار است، که به نام ایلاء شناخته میشود، پس اگر بعد از سوگند بر ترک آمیزش، در مدت چهار ماه یا کمتر، به آمیزش زنانشان رجوع کردند؛ الله آمرزنده است و آنچه از آنها سرزده است را میبخشد، و نسبت به آنها مهربان است چون برای خروج از چنین سوگندی، کفاره برایشان تشریع کرده است.
و اگر با استمرار بر ترک آمیزش با زنانشان و عدم رجوع به آمیزش، طلاق را قصد کردند؛ همانا الله سخنانشان از جمله طلاق را میشنود و از احوال و اهدافشان آگاه است و آنها را بهخاطر آن جزا خواهد داد.
و زنان طلاق داده شده باید به مدت سه حیض انتظار بکشند و در این مدت ازدواج نکنند، و بر آنها جایز نیست حملی را که الله در رحمهایشان آفریده است پنهان کنند، اگر در ایمان به الله و روز آخرت صادق هستند، و شوهرانشان که آنها را طلاق دادهاند به بازگرداندن آنها در مدت عده از دیگران سزاوارترند، اگر قصد بازگشت با الفت و از بین بردن آنچه بهسبب طلاق واقع شده است را دارند، و برای همسران حقوق و وظایفی است همانگونه که برای شوهرانشان حقوقی بر عهدۀ آنها است، بر اساس آنچه که میان مردم رایج است، و مردان درجۀ برتری از سرپرستی و امر طلاق بر آنها دارند، و الله ذات شکستناپذیری است که هیچچیز او را مغلوب نمیسازد و در شرع و تدبیرش بسیار داناست.
طلاقی که شوهر در آن حق رجوع دارد دو مرتبه است؛ به این نحو که طلاق دهد، سپس رجوع کند، سپس طلاق دهد، سپس رجوع کند، بعد از این دو طلاق یا باید زن را در عهدۀ خود با روش نیکو نگه دارد، یا با نیکی بهزن و پرداخت حقوقش او را برای بار سوم طلاق دهد، و – ای شوهران- برای شما حلال نیست ذرهای از مهریهای که برای همسرانتان پرداخت کردهاید بگیرید، مگر اینکه زن شوهرش را بهسبب اخلاق یا خلقتش دوست نداشته باشد و زوجین بهسبب این ناخوشایندی، وفا نکردن به حقوقی که بر عهدۀ آنها است را پیشبینی کنند، که در این صورت باید کار خویش را به کسیکه با آنها پیوند خویشاوندی یا غیر آن دارد عرضه کنند، پس اگر اولیا، از انجام ندادن حقوق زناشویی میان آن دو ترسیدند، گناهی بر آن دو نیست که زن، خودش را در برابر مالی که به شوهر خویش در مقابل طلاقش میپردازد خُلع کند. این احکام شرعی، فاصلۀ میان حلال و حرام است، پس از آنها تجاوز نکنید و کسانیکه از حدود الله در حلال و حرام تجاوز کنند، بر خودشان ستم کردهاند چون خود را درمعرض نابودی و خشم و مجازات الله قرار دادهاند.
و اگر شوهر زن، او را برای بار سوم طلاق داد، بر شوهر حلال نیست که به نکاح جدید، او را به ازدواج خویش درآورد مگر اینکه مردی غیر از شوهر به صورت ازدواج صحیح و از روی رغبت، نه به قصد تحلیل با او ازدواج و در این نکاح با او آمیزش کند؛ پس اگر شوهر دوم او را طلاق داد یا در عقد او فوت کرد، گناهی بر زن و شوهر اوّلش نیست که به عقد و مهر جدید به یکدیگر بازگردند، اگر ظن غالب دارند بر اینکه احکام شرعی را که به آن ملزم هستند به پا میدارند، و الله این احکام شرعی را برای مردمی که احکام و حدودش را میدانند بیان میکند؛ چون آنها هستند که از آن بهره میبرند.
و چون زنانتان را طلاق دادید و به پایان عدۀ خویش نزدیک شدند، حق دارید که به آنها رجوع کنید یا به خوبی بدون رجوع، آنها را رها کنید تا عدۀشان سپری شود، و به آنها رجوع نکنید به این هدف که بخواهید به آنها تجاوز کنید و آزار برسانید چنانکه این کار در جاهلیت انجام میشد، و هرکس این کار را به قصد آزار رساندن به آنها انجام دهد، بهطور قطع با قرار دادن خویش در گناه و مجازات، بر خویشتن ستم کرده است، و آیات الله را با بازی و گستاخی بر آن، به سخره نگیرید، و نعمتهای الله بر خویشتن را به یاد آورید که بزرگترین این نعمتها، قرآن و سنت است که بر شما نازل فرمود و در آن با تشویق و ترساندن به شما تذکر میدهد. با فرمانبرداری از اوامر الله و اجتناب از نواهیاش، خداترس باشید و بدانید که الله به هر چیزی داناست و هیچچیز بر او پنهان نمیماند و شما را در قبال اعمالتان جزا خواهد داد.
و هنگامیکه زنانتان را کمتر از سه مرتبه، طلاق دادید و عدۀ آنها سپری شد، - ای اولیا- در این هنگام آنها را از بازگشت به شوهرانشان با عقد و نکاح جدید اگر تمایل داشتند و با شوهرانشان بر این امر سازش کردند، بازندارید، هر یک از شما که به الله و روز آخرت ایمان دارد، به این حکم که دربردارندۀ نهی از بازداشتن زنان است پند داده میشود. این امر برای شما خیر بیشتری دارد و برای آبرو و اعمال شما بهتر از ناپاکیهاست، و الله حقایق و سرانجامِ کارها را میداند اما شما آن را نمیدانید.
و مادران دو سال کامل فرزندانشان را شیر دهند، این تعیین دو سال، برای کسی است که قصد دارد مدت شیرخوارگی را کامل کند، و نفقه و لباس مادران شیردهِ مطلقه بر اساس عرف مردم، به شرط آنکه مخالف شریعت نباشد بر عهدۀ پدر کودک است، الله هیچکس را بیشتر از وسع و توانش مکلف نمیکند، و هیچیک از پدر و مادر این حق را ندارد که فرزند را وسیلهای برای آزار رساندن به دیگری قرار دهد، و اگر کودک پدر نداشت و مالی هم نداشت، مانند همان حقوقی که بر عهدۀ پدر است بر عهدۀ وارث طفل است. پس اگر پدر و مادر خواستند قبل از دو سال کودک را از شیر بگیرند گناهی بر آن دو در این امر نیست، به شرط آنکه پس از مشورت و تراضی دو طرف، مصلحت فرزند هم در آن باشد، و اگر خواستید زنان شیردهی غیر از مادران، برای فرزندانتان بجویید، گناهی بر شما نیست اگر مزدی را که با دایه بر آن توافق کردهاید بدون کاستی و امروز و فردا کردن به او بپردازید، و با اجرای اوامر و ترک نواهی الله، تقوای او تعالی را پیشه کنید، و بدانید که الله اعمال شما را میبیند به گونهای که ذرهای از کارهایتان بر او پنهان نمیماند و شما را در قبال اعمالی که انجام دادهاید جزا خواهد داد.
و کسانیکه میمیرند و پس از خویش همسرانی غیر باردار به جای میگذارند، بر این زنان واجب است که مدت چهار ماه و ده روز به انتظار بنشینند و در این مدت از خروج از خانۀ شوهر و آرایش و ازدواج خودداری کنند، و هرگاه این مدت سپری شد، - ای اولیا- گناهی بر شما نیست که آنچه را در این مدت بر آنها ممنوع بود، بهصورت معروف شرعی و عرفی در مورد خویشتن انجام دهند، و الله نسبت به اعمال شما داناست و ذرهای از ظاهر و باطن شما بر او پنهان نمیماند و شما را در قبال آن جزا خواهد داد.
و گناهی بر شما نیست که بهصورت کنایه و سربسته و بدون تصریح در خواستگاری زنی که در عدۀ وفات یا طلاق بائن قرار دارد ابراز تمایل کنید؛ مثل اینکه گفته شود: هرگاه عدۀ تو به پایان رسید به من خبر بده، و گناهی بر شما نیست که تمایل به نکاح زن معتده پس از سپریشدن عدهاش را در دل پنهان دارید، الله میدانست که شما به خاطر تمایل زیاد به آنها، به یادشان خواهید افتاد، پس به شما اجازۀ کنایه و نه تصریح داد، و مبادا درحالیکه آنها در زمان عده هستند، به صورت پنهانی با آنها وعدۀ نکاح ببندید، مگر طبق سخن نیکو که همان کنایه است، و در زمان عده عقد نکاح نبندید، و بدانید که الله از آنچه که برایتان اجازه داد و بر شما حرام کرد و در دلهایتان پنهان میدارید آگاه است، پس بپرهیزید و با اوامر او مخالفت نکنید، و بدانید که الله بندگان توبهکار خویش را میبخشد و بردبار است و مجازات را به تعجیل نمیاندازد.
و گناهی بر شما نیست اگر زنانتان را که با آنها عقد نکاح بستهاید پیش از آنکه با آنها نزدیکی کنید و پیش از آنکه مهر مشخصی برایشان قرار دهید طلاق دهید، پس اگر آنها را در این حالت طلاق دادید، مهریهای برای آنها بر عهدۀ شما نیست و فقط بر شما واجب است که بر اساس توانایی، چه شخص گشادهدست و دارای ثروت زیاد باشد یا تنگدست و دارای ثروت اندک، با پرداخت چیزی آنها را بهرهمند گردانید و دلشکستگی آنها را جبران کنید، این پرداخت، حق ثابتی بر نیکوکاران در افعال و رفتارشان است.
و اگر زنانتان را که قبل از نزدیکی با آنها عقد نکاح بستهاید و مهر مشخصی برایشان مقرر کردهاید، طلاق دادید بر شما واجب است که نصف مهرالمسمی را به آنها بپردازید، مگر اینکه بخشی از آن را بر شما ببخشند- اگر رشید بودند- یا شوهران مهریۀ کامل را به آنها ببخشند، و اگر در حقوق میان یکدیگر آسان بگیرید، به خشیت الله و فرمانبرداری از او تعالی نزدیکتر است، و – ای مردم- برتری برخی از شما بر برخی دیگر، و آسانگیری در حقوق را رها نکنید؛ زیرا الله اعمال شما را میبیند، پس در انجام کار نیک بکوشید تا به ثواب الله دست یابید.
با ادای نمازها بهصورت کامل آنگونه که الله فرمان داده است، بر آنها مراقبت کنید و بر نماز میانه بین نمازها که نماز عصر است مراقبت ورزید، و با فروتنی و فرمانبرداری در نماز برای الله به پا خیزید.
اگر از دشمن و مانند آن ترسیدید و نتوانستید نماز را بهصورت کامل ادا کنید، پیاده یا سواره بر شتر و اسب و یا به هر نحو دیگری که میتوانید نماز بگزارید، و هرگاه ترس از شما برطرف شد، الله را آنگونه که به شما آموخته است یاد کنید، از جمله یاد او در نماز بهصورت کامل و تمام، و نیز او را یاد کنید که نور و هدایتی را که نمیدانستید به شما آموخت.
و کسانی از شما که میمیرند و پس از خود همسرانی به جای میگذارند باید به نفع همسران خود وصیت کنند که یک سال کامل آنها را با سکونت و نفقه بهرهمند سازند و وارثان شما آنها را بیرون نرانند، تا تسکین دلی باشد برای مصیبت آنها و وفاداری به میت، امّا اگر آنها خودشان قبل از پایان سال خارج شدند، گناهی بر شما نیست و گناهی بر آنها نیست که خود را آرایش و خوشبو کنند، و ذات الله قدرتمندی است که هیچکس بر او چیره نمیشود و در تدبیر و شرع و تقدیرش بسیار داناست. جمهور مفسران برآنند که حکم این آیه با آیۀ 234 سوره بقره نسخ شده است که میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا﴾ [البقرة: 234]؛ «و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی باقی میگذارند؛ باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند (و عده نگه دارند)».
برای زنان طلاقداده شده، مقداری از لباس یا مال یا مانند آن است که از آن بهرهمند شوند، تا تسکین و آرامشی باشد بر دلهایشان که بهسبب طلاق شکسته است، به روش معروف و مراعات حال شوهر از کمی یا زیادی. این حکم، حق ثابتی است بر کسانیکه با اجرای اوامر و ترک نواهی الله، از او تعالی میترسند.
- ای مؤمنان- همانند بیان پیشین، الله آیاتش را که مشتمل بر حدود و احکامش است برایتان بیان میکند؛ باشد که در آنها بیندیشید و به آنها عمل کنید تا به خیر دنیا و آخرت دست یابید.
- ای پیامبر- آیا خبر گروهی از بنیاسرائیل که جمعیت زیادی بودند و از ترس مرگ بهسبب بیماری وبا یا غیر آن از خانههایشان خارج شدند به تو نرسیده است که الله به آنها فرمود: بمیرید. پس مردند، سپس آنها را زنده گردانید تا برایشان روشن گرداند که تمام کارها به دست او سبحانه است و آنها مالک هیچ نفع و ضرری برای خویش نیستند؛ همانا الله مردم بخشنده است، اما بیشتر مردم شکر نعمتهای الله را بهجای نمیآورند.
- ای مؤمنان- برای یاری دین الله و بالابردن سخن او، با دشمنان الله بجنگید، و بدانید که الله سخنان شما را میشنود و از نیّات و افعال شما آگاه است و شما را در قبال آن جزا خواهد داد.
کیست که همانند وامدهندهای نیکو عمل کند، یعنی با نیت نیک و دلی خشنود، مالش را در راه الله هزینه کند تا چند برابر به او بازگرداند، و الله براساس حکمت و عدالت خویش، در روزی و سلامتی و غیر آن، محدودیت و گشایش میآورد، و در آخرت فقط بهسوی او بازگردانده میشوید تا شما را بر اساس اعمالتان جزا دهد.
- ای پیامبر- آیا از حال اشراف بنیاسرائیل پس از زمان موسی علیه السلام آگاه نشدهای آنگاه که به پیامبری از خودشان گفتند: پادشاهی برای ما قرار بده تا همراه او در راه الله بجنگیم، و پیامبرشان خطاب به آنها گفت: شاید اگر الله پیکار را بر شما فرض کند در راه الله پیکار نکنید! با انکار گمان پیامبر در مورد آنها، گفتند: درحالیکه انگیزه جنگ وجود دارد چه مانعی ما را از پیکار در راه الله بازمیدارد؟ چون دشمنانمان ما را از سرزمینهایمان بیرون راندهاند و پسرانمان را به اسارت بردهاند، پس برای بازگشت به سرزمینهای خویش و آزادی اسیرانمان باید بجنگیم. اما وقتی که الله پیکار را بر آنها فرض گردانید، روی برگرداندند و جز اندکی از آنها به وعدۀ خویش وفا نکردند، و الله نسبت به ستمکارانی که از امرش روی میگردانند و پیمانش را نقض میکنند داناست و آنها را به این خاطر مجازات خواهد کرد.
پیامبرشان به آنها گفت: همانا الله طالوت را به عنوان پادشاه شما گماشته است تا زیر پرچم او پیکار کنید، اشراف آنها با انکار و اعتراض بر این انتخاب گفتند: چگونه او میتواند پادشاه ما باشد درحالیکه ما برای پادشاهی از او سزاوارتر هستیم؛ زیرا او از فرزندان پادشاهان نبوده است و ثروت زیادی به او داده نشده تا برای پادشاهی از آن استفاده کند؟! پیامبرشان خطاب به آنها گفت: همانا الله او را بر شما برتری داده است و علم زیاد و نیروی بدنی بیشتری نسبت به شما به او بخشیده است، و الله براساس حکمت و رحمت خویش، پادشاهی خودش را به هرکس بخواهد میدهد و الله دارای فضل و بخشش گسترده است که آن را به هر کس بخواهد میدهد و میداند کدامیک از مخلوقاتش شایستگی آن را دارد.
پیامبرشان خطاب به آنها گفت: به راستی که نشانۀ راستیِ پادشاهی او بر شما این است که الله تابوت- صندوقی که مورد احترام بنیاسرائیل بود و از آنها گرفته شده بود- را که در آن آرامش خاطری است در اختیار او میگذارد، و بقایای آنچه خاندان موسی علیه السلام و هارون علیه السلام به جا گذاشته بودند، مانند عصا و برخی از الواح در آن قرار دارد، به شما بازمیگرداند، همانا در این رخداد، نشانۀ آشکاری برای شماست اگر مؤمن واقعی هستید.
وقتی طالوت همراه لشکریان از شهر خارج شد به آنها گفت: همانا الله شما را با رودخانهای میآزماید، پس هرکس از آن بنوشد پیرو من نیست و مرا در پیکار همراهی نخواهد کرد، و هرکس از آن ننوشد پیرو من است و مرا در پیکار همراهی میکند، مگر کسیکه ناچار شود و به اندازۀ کف دستش از آن بنوشد که ایرادی بر او نیست، اما لشکریان از آن رودخانه نوشیدند جز اندکی از آنها که با وجود عطش شدید شکیبایی کردند و از آن ننوشیدند، هنگامیکه طالوت و مؤمنان همراهش از رودخانه گذشتند، برخی از لشکریانش گفتند: امروزه توان پیکار با جالوت و لشکریانش را نداریم و در این هنگام، کسانیکه به ملاقات پروردگار خویش در روز قیامت یقین داشتند گفتند: چه بسیار گروههای مؤمن اندکی از نظر تعداد افراد که به اذن و یاری الله که بر گروههای کافر بسیاری از نظر تعداد پیروز شدند، پس معیار پیروزی، ایمان است نه کثرت افراد، و الله همراه بندگان شکیبای خویش است، آنها را نیرومند میسازد و پیروز میگرداند.
و هنگامیکه با جالوت و لشکریانش روبرو شدند، روی بهسوی الله آورده و اینگونه دعا کردند: پروردگارا صبر زیادی بر دلهای ما فرو ریز و گامهایمان را استوار ساز تا فرار نکنیم و در برابر دشمنمان درهم نشکنیم، و با قدرت و تأیید خویش ما را بر گروه کافران پیروز گردان.
آنگاه به اذن الله آنها را شکست دادند و داود، رهبرشان جالوت را کشت و الله پادشاهی و نبوت را به او عطا کرد، و علوم گوناگون را که میخواست به او آموخت، پس اسباب رستگاری دنیا و آخرت را با هم به او داد. و اگر از سنت الله نباشد که به دست برخی از مردم فساد برخی دیگر را برطرف سازد، بهطور قطع زمین با تسلط مفسدان در آن فاسد خواهد شد، اما الله بر تمام مخلوقات برتری دارد.
رسولانی را که برایت نام بردیم، برخی از آنها را بر برخی دیگر از نظر وحی و پیروان و درجات برتری دادیم، از میان آنها کسی بود که الله با او سخن گفت مانند موسی علیه السلام ؛ و از آنها کسی بود که الله او را به درجات والایی رساند مانند محمد صلی الله علیه وسلم ؛ که او را برای تمام مردم فرستاد و نبوت را با او به پایان رسانید و امتش را بر سایر امتها برتری بخشید، و به عیسی علیه السلام پسر مریم معجزات واضحی دادیم که بر نبوت او دلالت داشتند؛ مانند زندهکردن مردگان و شفای کورِ مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی، و او را برای انجام امر الله متعال با جبرئیل علیه السلام تقویت کردیم. و اگر الله میخواست کسانیکه پس از رسولان آمدند پس از اینکه معجزات واضح نزدشان آمد، یکدیگر را نمیکشتند، اما اختلاف کردند و به گروههای مختلفی تقسیم شدند؛ برخی از آنها به الله ایمان آوردند و برخی از آنها به الله کفر ورزیدند، و اگر الله میخواست که یکدیگر را نکشند یکدیگر را نمیکشتند، اما الله آنچه را بخواهد انجام میدهد، پس از روی رحمت و فضل خویش هرکس را بخواهد بهسوی ایمان هدایت میکند و از روی عدالت و حکمت خویش هرکس را که بخواهد گمراه میسازد.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، از اموال گوناگون حلالی که به شما روزی دادهایم انفاق کنید، قبل از اینکه روز آخرت فرا رسد که نه داد و ستدی در آن است تا انسان آنچه را به او سود میرساند کسب کند و نه دوستیای است که در هنگام سختی به او فایده برساند و نه میانجیگریای پذیرفته میشود که آسیبی را برطرف یا سودی را جلب کند مگر بعد از اینکه الله برای هرکس که بخواهد و راضی شود اذن دهد، و کافران بهسبب کفر به الله متعال، ستمکاران واقعی هستند.
الله همان یگانه معبود برحقی است که شریکی در عبادت ندارد، زندهای است که حیاتی کامل و بدون مرگ و نقصی دارد، قائم به ذاتی است که به ذات خویش پابرجاست، پس از تمام مخلوقاتش بینیاز است، و قوام تمام مخلوقات به او وابسته است، بهگونهای که در هیچیک از احوالشان از او بینیاز نیستند، به دلیل کمال حیاتش و قائم به ذات بودنش، هیچگونه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمیگیرد، پادشاهی هرچه در آسمانها و زمین است برای اوست، هیچ کسی اختیار ندارد نزد او برای کسی شفاعت بکند مگر پس از اذن و رضایت او؛ تمام کارهای مخلوقاتش را که واقع شده است و در آینده واقع خواهد شد میداند، و به ذرهای از علم او تعالی احاطه پیدا نمیکنند مگر به آنچه بخواهد آنها را از آن آگاه کند، کرسی او تمام آسمانها و زمین را با وجود گستردگی و بزرگیاش فرا گرفته است، و حفظ آسمانها و زمین بر او سنگین یا دشوار نیست، و در ذات و بزرگی و غلبۀ خویش برتر است و در پادشاهی و قدرت خویش بزرگ است.
اجباری برای هیچکس برای ورود در دین اسلام نیست؛ زیرا اسلام، دین بر حق و آشکاری است که نیازی ندارد کسی بر آن مجبور گردد، هدایت از گمراهی آشکار شده است، پس هرکس به هرچه به جای الله عبادت میشود کفر ورزد و از آن بیزاری جوید، و فقط به الله ایمان آورد، به مستحکمترین سبب دینی که برای نجات در روز قیامت هرگز گسسته نمیشود چنگ زده است، و الله سخنان بندگانش را میشنود، از اعمالشان آگاه است و آنها را در قبال آن جزا خواهد داد.
الله حامیِ کسانی است که به او ایمان آوردهاند یعنی آنها را موفق و پیروز میگرداند و از تاریکیهای کفر و نادانی بهسوی نور ایمان و علم بیرون میآورد، و کسانیکه کفر ورزیدند، حامیشان همانندها(یی که برای الله قرار دادند) و بتهاست، همانها که کفر را بر آنها آراستند و از نور ایمان و علم، بهسوی تاریکیهای کفر و نادانی بیرون آوردند، آنها ساکنان آتش هستند که برای همیشه در آن میمانند.
- ای پیامبر- آیا از چیزی شگفتآورتر از گستاخی آن طاغوت که در ربوبیت و توحید الله با ابراهیم علیه السلام مجادله کرد خبر یافتهای، این امر به این سبب از او سر زد که الله پادشاهی بر او بخشیده بود و سرکشی کرد، پس ابراهیم علیه السلام صفات پروردگارش را اینگونه برای او بیان کرد: پروردگار من ذاتی است که مخلوقات را زنده میگرداند و میمیراند. آن طاغوت از روی دشمنی گفت: من نیز زنده میگردانم و میمیرانم چنانکه هرکس را بخواهم میکشم و هرکس را بخواهم میبخشم؛ آنگاه ابراهیم علیه السلام دلیل بزرگتری برایش آورد و به او گفت: همانا پروردگار من که او را میپرستم خورشید را از سمت مشرق بیرون میآورد، پس تو آن را از جهت مغرب درآور، آنگاه از آن طاغوت کاری برنیامد جز اینکه متحیر شد و بُرید، و در برابر دلیل قوی مغلوب شد، و الله ستمکاران را به دلیل ستم و طغیانشان، بر حرکت در راه خویش موفق نمیگرداند.
یا آیا خبر نیافتی از آن کسیکه از شهری که سقفهایش ریخته بود و دیوارهایش ویران شده بود و ساکنانش نابود شده بودند و ترسناک و خرابه باقی مانده بود، گذشت. با تعجب گفت: الله چگونه ساکنان این شهر را پس از مرگشان زنده میگرداند؟! آنگاه الله او را به مدت صد سال میراند، سپس او را زنده گردانید و از او پرسید: چند سال به صورت مرده بودی؟ در پاسخ گفت: به مدت یک روز یا بخشی از یک روز. به او فرمود: بلکه به مدت صد سال کامل به صورت مرده بودی، پس به غذا و نوشیدنیای که همراه تو بود بنگر، که بر حالت اول خویش و بدون تغییر باقی است، در حالی که غذا و نوشیدنی، سریعتر از هرچیز دیگری تغییر میکنند، و به درازگوش مردهات بنگر، و تو را برای مردم نشانۀ روشنی برای دلالت بر قدرت الله در برانگیختن آنها قرار میدهیم، پس به استخوانهای درازگوشت که از هم پراکنده و دور شدهاند بنگر که چگونه آنها را بالا میآوریم و به یکدیگر میچسبانیم، سپس گوشت بر آن پیوند میزنیم، و زندگی را به آن بازمیگردانیم، چون این رخداد را دید، حقیقت امر برایش آشکار شد و به قدرت الله پی برد، آنگاه برای اعتراف این امر گفت: میدانم که الله بر انجام هر امری تواناست.
و- ای پیامبر- به یاد آور آنگاه که ابراهیم علیه السلام گفت: پروردگارا چگونگی زندهکردن مردگان را به چشم من نشان بده؟! الله خطاب به او فرمود: آیا به این موضوع ایمان نیاوردهای؟ ابراهیم علیه السلام گفت: چرا ایمان آوردهام، اما میخواهم آرامش دلم بیشتر شود، آنگاه الله به او فرمان داد و فرمود: چهار پرنده بگیر، و آنها را با یکدیگر مخلوط و ریز ریز کن، سپس مقداری از آنها را بر روی هر یک از کوههای اطرافت قرار بده، و آنها را صدا بزن، آنگاه درحالیکه زندگی به آنها بازگشته است به سرعت بهسوی تو میآیند. و ای ابراهیم علیه السلام بدان که الله در فرمانروایی خویش شکستناپذیر است و در امر و شرع و آفرینش خویش بسیار داناست.
مثال ثواب مؤمنان که اموالشان را در راه الله هزینه میکنند، مانند دانهای است که کشاورز آن را در زمین پاکی مینشاند، سپس هفت خوشه میرویاند که در هر خوشه صد دانه است، و الله ثواب را برای هرکس از بندگانش که بخواهد چندبرابر میکند، یعنی بدون محاسبه پاداش آنها را میدهد، و الله دارای فضل و بخشش گسترده است و میداند که چه کسی سزاوار است تا ثوابش چندبرابر شود.
کسانیکه اموالشان را در فرمانبرداری و خشنودی الله میبخشند سپس بخشش خویش را با منت گفتاری و رفتاری، که پاداش انفاق را باطل میکند دنبال نمیکنند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، و به دلیل آسایش و نعمتهای فراوانی که دارند، در هر آنچه که در آینده انجام خواهند داد بیمی بر آنها نیست و بر آنچه که قبلاً انجام دادهاند اندوهگین نیستند.
سخنی پسندیده که شادمانی را بر دل مؤمن مینشاند و بخشیدن کسیکه به تو بدی کرده است؛ بهتر از صدقهای است که با منتنهادن بر کسیکه به او صدقه داده شده است آزاری به همراه دارد، و الله از بندگانش بینیاز است و بسیار بردبار است و در عذاب آنها تعجیل نمیکند.
ای کسانیکه ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، پاداش صدقاتتان را با منت بر کسیکه به او صدقه داده شده است و آزار رساندن به او، فاسد نکنید، زیرا مثال کسیکه چنین کاری کند مانند کسی است که مالش را به این هدف که مردم او را ببینند و ستایش کنند میبخشد، درحالیکه کافر است و به الله و روز آخرت و پاداش و مجازات آن روز ایمان ندارد، پس مثال چنین شخصی، مانند سنگ صافی است که روی آن خاکی نشسته است، آنگاه باران شدیدی بر روی آن سنگ میبارد و خاک را از سنگ دور میسازد و آن را صاف و بدون اینکه چیزی بر رویش باشد میگذارد، ثواب اعمال و نفقات این ریاکاران نیز از بین میرود و ذرهای از آن نزد الله باقی نمیماند، و الله کافران را بهسوی آنچه که او تعالی را خشنود میسازد و در اعمال و نفقات آنها فایده میرساند هدایت نمیکند.
و مثال مؤمنان که اموالشان را برای طلب خشنودی الله و آسودهخاطر کردن خودشان با وفا به وعدۀ الله و با رضایت، انفاق میکنند، مانند باغی است بر مکانی مرتفع و پاک قرار دارد، که باران شدیدی به آن برسد، آنگاه چندبرابر میوه بدهد، و اگر باران شدیدی به آن نرسد، باران سبکی هم به آن برسد به دلیل پاکی زمینش کافی است، و همچنین است نفقات مخلصان که الله آن را میپذیرد و ثوابش را چند برابر میگرداند هر چند اندک باشد، و الله نسبت به اعمال شما بیناست، پس ذرهای از احوال مخلصان و ریاکاران بر او پوشیده نمیماند و هر کدام را به آنچه که سزاوار است جزا خواهد داد.
آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که آبهای گوارا در میان آن جاری باشد، و در آن باغ از انواع میوههای پاک برایش باشد، و صاحب باغ چنان پیر و سالخورده شود که توانایی کار و کسب نداشته باشد، و فرزندانی خردسال و ضعیف داشته باشد که نتوانند کار کنند، آنگاه باد بسیار تندی که آتش شدیدی در آن وجود دارد به آن اصابت کند و تمام باغ را بسوزاند، درحالیکه آن شخص به دلیل سالخوردگی خودش و ضعف فرزندانش، بیشترین نیاز را به آن باغ دارد؟! حال کسیکه مالش را انفاق میکند تا مردم ببینند مانند این مرد است؛ که در روز قیامت بدون نیکیها نزد الله وارد میشود، در زمانیکه بیشترین نیاز را به نیکیها دارد. همانند این موضوع، الله آنچه را که در دنیا و آخرت به شما نفع میرساند بیان میکند باشد که در آن بیندیشید.
ای کسانیکه ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، از مال حلال و پاکیزهای که به دست آوردهاید، و از گیاهان زمین که برایتان رویاندهایم انفاق کنید، و به دنبال مال ناپاک نروید که از آن انفاق کنید، و اگر به دلیل کراهتی که از آن دارید، به خودتان داده میشد آن را نمیگرفتید مگر با بیمیلی و چشمپوشی؛ پس چگونه آنچه برای خود نمی پسندید برای الله می پسندید؟! و بدانید که الله از نفقات شما بینیاز است، و در ذات و افعالش ستودهشده است.
شیطان شما را از تنگدستی میترساند و بر بخل تشویق میکند، و شما را به ارتکاب گناهان و معاصی فرا میخواند، ولی الله آمرزش بزرگی برای گناهانتان و رزقی گسترده وعده میدهد، و الله دارای فضل گسترده، و از احوال بندگانش آگاه است.
گفتار راست و عمل صحیح را به هر یک از بندگانش که بخواهد ارزانی میدارد و به هرکس چنین چیزی داده شود بهطور قطع خیر فراوانی به او داده شده است و فقط صاحبان عقل کامل که از نور آن روشنایی میگیرند و به هدایتش رهنمون میشوند، از آیات الله پند و اندرز میگیرند.
هر انفاقی کم یا زیاد که برای طلب خشنودی الله کردهاید، یا هر طاعتی که بدان مکلف نشدهاید داوطلبانه برای الله انجام دادهاید، الله از تمام آنها آگاه است و ذرهای از او تعالی از بین نمیرود و بهترین پاداش را در قبال آن به شما خواهد داد، و ستمکاران که آنچه را بر آنها واجب است را ادا نمیکنند و از حدود الله میگذرند، یاورانی ندارند که عذاب روز قیامت را از آنها دفع کنند.
اگر صدقههای مالیتان را که میبخشید آشکارا انجام دهید، صدقۀ خوبی است، و اگر آن را پنهانی به فقرا بپردازید برایتان بهتر از این است که آن را آشکارا انجام دهید؛ زیرا به اخلاص نزدیکتر است. و در صدقات مخلصان، پوشش و مغفرتی برای گناهانشان است، و الله نسبت به اعمالتان داناست و ذرهای از احوال شما بر او پوشیده نمیماند.
- ای پیامبر- هدایت آنها برای قبول حق و گردننهادن و واداشتن آنها به حق، بر عهدۀ تو نیست، بلکه فقط راهنمایی آنها بهسوی حق و شناساندن حق به آنها وظیفه تو است؛ زیرا توفیق و هدایت به حق، به دست الله است و او هرکس را بخواهد هدایت میکند. و هر خیری که انفاق کنید، نفع آن به خودتان بازمیگردد؛ زیرا الله از آن بینیاز است و انفاق شما باید خالص برای الله باشد؛ زیرا مؤمنان حقیقی فقط برای طلب خشنودی الله انفاق میکنند، و هر خیری که انفاق کنید، کم باشد یا زیاد، ثوابش کامل و بدون کاستی به شما داده خواهد شد؛ زیرا الله بر هیچکس ستم روا نمیدارد.
صدقات را به فقرایی بپردازید که جهاد در راه الله آنها را از سفر برای طلب روزی بازداشته است، کسیکه به دلیل خویشتنداریشان از گدایی، از حال آنها آگاه نباشد، آنها را ثروتمند میپندارد و کسیکه از حال آنها آگاهی دارد، آنها را از نشانههایشان میشناسد، به دلیل نیاز آشکاری که در بدنها و لباسهایشان است. و یکی از صفات این افراد آن است که مانند سایر فقرا با اصرار از مردم گدایی نمیکنند. و هر مال یا چیز دیگری که انفاق کنید، الله آن را میداند و بهترین پاداش را به خاطر آن به شما خواهد داد.
کسانیکه اموالشان را برای طلب خشنودی الله در شب و روز، پنهانی و آشکارا، بدون ریا و طلب شهرت انفاق میکنند، ثواب آنها در روز قیامت نزد پروردگارشان است، و به فضل و نعمت الله، در کارهایی که در آینده انجام خواهند داد ترسی بر آنها نیست و بر آنچه که ازسهام دنیا که از دست دادهاند اندوهگین نیستند.
کسانیکه به ربا معامله میکنند و آن را میگیرند، در روز قیامت از قبرهایشان برنمیخیزند مگر مانند کسیکه شیطان او را مَس کرده است؛ آشفته و حیران از قبرش برمیخیزد مانند کسی که بیماری صرع دارد و در نشست و برخاستش دستپاچه و آشفته است؛ این امر بهسبب آن است که خوردن ربا را حلال دانستند و میان ربا و درآمدهای داد و ستد که الله آنها را حلال گردانیده است تفاوتی قائل نشدند، پس گفتند: همانا بیع در حلال بودن همانند رباست، یعنی هر دو به افزایش و رشد مال منجر میشود، الله قیاس آنها را مردود و باطل و تکذیب کرد و بیان کرد که او تعالی بیع را به دلیل فایدۀ عام و خاصی که در آن وجود دارد حلال گردانیده است و ربا را به خاطر ستم و خوردن اموال مردم به باطل و بدون عوض حرام قرار داده است، پس هرکس پندی از جانب پروردگارش آمد که در آن نهی و تحذیر از ربا وجود داشت، و از آن بازایستاد و به درگاه الله توبه کرد، ربایی که قبلاً گرفته از آنِ اوست و گناهی در آن بر او نیست، و پس از آن، در آنچه آینده انجام خواهد داد به الله واگذار میشود، و هرکس پس از آنکه نهی از جانب الله به او رسید و حجت بر او اقامه شد، به گرفتن ربا بازگردد، در حقیقت سزاوار ورود به آتش و جاودانگی در آن است. منظور از این جاودانگی در آتش، ماندن طولانی است؛ زیرا ماندن همیشگی در آتش فقط برای کافران است، اما پیروان توحید برای همیشه در آتش نمیمانند.
الله، مال ربوی را نابود کرده و از بین میبرد، چه به صورت حسی که آن را تلف میکند یا به نحو دیگری از بین میبرد، یا به صورت معنوی که برکت را از آن برمیدارد، و صدقات را با افزودن ثوابش، میافزاید و رشد میدهد، چنانکه نیکی را به ده برابر تا هفتصد برابر آن و حتی تا چندین برابر آن میافزاید، و در اموال صدقهدهندگان برکات میاندازد. و الله هیچ کافر ستیزهجویی را که حرام را حلال میگرداند و در انجام معاصی و گناهان اصرار میورزد دوست ندارد.
همانا کسانیکه ایمان آوردند و از رسولش پیروی کردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را به صورت کامل همانگونه که الله حکم کرده است انجام دادند و زکات اموالشان را به مستحق آن پرداختند، ثواب آنها نزد پروردگارشان است، و در کارهایی که در آینده انجام خواهند داد ترسی بر آنها نیست و بر دنیا و نعمتهایش که از دست دادهاند اندوهگین نیستند.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، از الله بترسید به این ترتیب که اوامرش را اجرا و نواهیاش را ترک کنید، و آنچه از اموال ربوی که نزد مردم برایتان باقی مانده است را طلب نکنید، اگر واقعاً به الله و به فرمانش که شما را از ربا نهی کرده است، ایمان دارید.
پس اگر کاری که به آن فرمان یافتهاید انجام ندادید، به جنگ با الله و رسولش علم و یقین داشته باشید، و اگر بهسوی الله توبه و ربا را رها کردید، به اندازهای از سرمایهتان که وام دادهاید برایتان است، که در این صورت، با گرفتن زیاده بر سرمایهتان بر هیچکس ستم نمیکنید و با کاستن از آن بر شما ستم نمیشود.
و اگر کسیکه طلب خود را از او مطالبه میکنید چنان تنگدست است که قادر بر پرداخت بدهیاش نیست، مطالبه از او را به تأخیر اندازید تا مالی به دست آوَرَد و بتواند بدهی خویش را بپردازد، و اگر با مطالبهنکردن وام یا بخشیدن مقداری از آن بر او ببخشید، این کار برایتان بهتر است اگراز فضیلت آن نزد پروردگارتان آگاه باشید.
و از عذاب روزی بترسید که در آن روز همگی بهسوی الله بازگردانده میشوید و در برابر او تعالی میایستید، آنگاه هرکس جزای خیر یا شری را که کسب کرده است میگیرد، به گونهای که نه با کاستن ثواب نیکیهایشان و نه با افزودهشدن مجازات بدیهایشان بر آنها ستم نمیشود.
ای کسانیکه به الله ایمان آوردهاید و از رسولش پیروی کردهاید، هرگاه به وامی معامله کردید، یعنی که یکی از شما تا مدت مشخصی به دیگری وام داد، آن وام را بنویسید، و باید نویسندهای به حق و انصاف و موافق با شرع میان شما بنویسد، و کاتب نباید از نوشتن صحیح وام که الله به او آموخته است خودداری کند، یعنی باید آنچه را که بدهکار املا میکند بنویسد، تا این امر اقراری از جانب او باشد، و باید از الله که پروردگار اوست بترسد و ذرهای از اندازه یا نوع یا کیفیت وام نکاهد، اگر کسیکه حق بر عهدۀ اوست نتوانست به درستی عمل کند، یا بهسبب خردسالی یا دیوانگی ضعیف بود، یا لال و... بود، قَیِّم او که از جانب او مسؤول است باید به حق و انصاف املا کند. و گواهی دو مرد عاقل و عادل را بطلبید، اگر دو مرد را نیافتید، یک مرد و دو زن را که دین و امانتشان مورد پسند شماست به گواهی بگیرید، تا اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد، دیگری به یاد او آورد، و گواهان نباید هنگامیکه گواهی بر وام از آنها طلب میشود خودداری کنند، و باید هنگامی که برای ادای گواهی فراخوانده میشوند گواهی دهند، و از نوشتن وام، کم باشد یا زیاد تا مدت مشخص آن، تنبلی نکنید، زیرا نوشتن بدهی، در شریعت الله عادلانهتر و برای اقامه و ادای گواهی مفیدتر است و تردید در نوع و مقدار و مدت وام را بهتر برطرف میسازد، مگر اینکه تجارتی میان شما منعقد شود که کالا و بهای آن حاضر است؛ که در این حالت به دلیل عدم نیاز به نوشتن، گناهی بر شما نیست که ننویسید، و گواهگرفتن برای جلوگیری از اسباب نزاع، برای شما تشریع شده است و ضرررساندن به نویسندگان و شهود جایز نیست و بر آنها نیز جایز نیست به کسانیکه نوشتن یا شهادت آنها را میطلبند ضرر برسانند، و اگر ضرر رسانیدید، این کار خروج از طاعت الله به نافرمانی او تعالی است. و- ای مؤمنان- از الله بترسید، یعنی آنچه شما را به آن فرمان داده است اجرا کنید و از آنچه که شما را از آن نهی کرده است دست بکشید. و الله آنچه را که صلاح دنیا و آخرت شما در آن است به شما میآموزاند و الله به هرچیزی داناست و هیچچیز بر او پنهان نمیماند.
و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید که سند وام را برایتان بنویسد، کافی است کسیکه حق بر عهدۀ اوست رهنی را به صاحب حق تحویل دهد که ضمانتی برای حقش باشد تا زمانیکه بدهکار بدهیاش را پرداخت کند، اگر یکی از شما به دیگری اعتماد کرد و نه نوشتهای گرفت و نه گواه گرفت و نه رهن، و در این صورت، بدهی، در عهدۀ بدهکار امانت بود، باید آن را به طلبکارش بپردازد، و در این امانت از الله بترسد یعنی ذرهای از آن را انکار نکند، پس اگر انکار کرد، کسیکه شاهد معامله بوده است باید شهادت دهد، و جایز نیست آن را کتمان کند، و هرکس آن را کتمان کند، دلی گناهکار دارد و الله اعمال شما را میبیند، چنانکه ذرهای بر او پنهان نمیماند و شما را در قبال اعمالتان جزا خواهد داد.
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین وجود دارد، چه مخلوقات و چه پادشاهی و تدبیر، فقط از آنِ الله است، و اگر آنچه را در دلهایتان است آشکار کنید یا پنهان دارید، الله آن را میداند و شما را در قبال آن محاسبه خواهد کرد، سپس براساس بخشش و رحمت خویش برای هرکس بخواهد میبخشد و از عدالت و حکمت خویش، هرکس را بخواهد عذاب میکند و الله بر هر چیزی تواناست.
محمد صلی الله علیه وسلم، رسول الله، به تمام آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورد و مؤمنان نیز ایمان آوردند، تمام آنها به الله ایمان آوردند و به تمام فرشتگان ایمان آوردند و به تمام کتابهای الله که بر پیامبران علیهم السلام نازل کرده و به تمام رسولانی که فرستاده است، ایمان آوردند؛ و با ایمان به آنها، گفتند: میان هیچیک از رسولان الله تفاوت نمیگذاریم، و گفتند: آنچه که ما را به آن امر فرمودی و آنچه که ما را از آن نهی فرمودی شنیدیم، و با انجام آنچه به آن امر فرمودی و ترک آنچه از آن نهی فرمودی از تو فرمانبرداری کردیم، و از تو تقاضا داریم که پروردگارا، ما را بیامرز؛ زیرا بازگشت تمام امور ما، فقط بهسوی توست.
الله هیچکس را جز به اعمالی که در توانش است مکلف نمیکند؛ زیرا دین الله بر آسانی استوار است و مشقتی در آن نیست، پس هرکس خیری کسب کرده باشد، ثواب عملش بدون اینکه ذرهای از آن کاسته شود برای اوست، و هرکس بدیای کسب کرده باشد، مجازات گناهی که کسب کرده برایش است و دیگری بار گناه او را به دوش نمیکشد. و رسولان و مؤمنان گفتند: پروردگارا اگر بدون قصد، در رفتار یا گفتار فراموش یا اشتباه کردیم، ما را مجازات نکن، پروردگارا ما را به آنچه بر ما دشوار است و توانش را نداریم مکلف نفرما، چنانکه کسانی را که پیش از ما بودند مانند یهودیان، برای مجازات ستمشان، مکلف کردی، و اوامر و نواهیای را که بر ما دشوار است و توانش را نداریم بر ما تحمیل نکن، و از گناهانمان درگذر، و ما را بیامرز، و به فضل خویش بر ما رحم فرما، که تو سرپرست و یاور ما هستی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.
سورة البقرة
معلومات السورة
الكتب
الفتاوى
الأقوال
التفسيرات
سورةُ (البقرةِ) هي أطولُ سورةٍ في القرآنِ العظيم، وفيها أطولُ آيةٍ؛ وهي آيةُ (الدَّين)، وكذلك فيها أعظمُ آيةٍ؛ وهي آيةُ (الكُرْسيِّ)، وإنما جاءت كذلك - لا سيَّما وهي ثاني سورةٍ في القرآن الكريم -؛ لأنها أبانت عن مقصدِ القرآن الأعظم، وفصَّلتْ في أحكامِ الدِّينِ وشرائعه ومعاملاته؛ فافتُتحت ببيانِ مقصدِ هذا الكتاب العظيم؛ وهو {هُدٗى لِّلْمُتَّقِينَ}؛ فهذا الكتابُ إنما نزَل للهداية والإرشاد. ثم أوضَحتِ السُّورةُ ردودَ أفعال الناس تُجاهَ هذا الكتاب، مقسِّمةً إياهم إلى (مؤمن، وكافر، ومنافق)، كما فصَّلتِ الكثيرَ من الشرائع المتعلقة بالصَّدَقات، والطلاق، والمعاملات. ولهذه السُّورةِ فضلٌ عظيم؛ فلا يستطيعها السَّحَرةُ والبَطَلة، كما قُدِّمَ حافظُها على غيره، وكانت تُعطَى له القيادةُ والرياسة؛ لعظيم شأنها، ولِما اشتملت عليه من أحكامٍ. وفيها قصةُ (بقرةِ بني إسرائيل) التي سُمِّيتِ السورة باسمها.
عن عبدِ اللهِ بن عباسٍ رضي الله عنهما، قال: «أقبَلتْ يهُودُ إلى النبيِّ ﷺ، فقالوا: يا أبا القاسمِ، نسألُك عن أشياءَ، فإن أجَبْتَنا فيها اتَّبَعْناك، وصدَّقْناك، وآمَنَّا بك.
قال: فأخَذَ عليهم ما أخَذَ إسرائيلُ على بَنِيهِ إذ قالوا: ﴿اْللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ﴾ [يوسف: 66].
قالوا: أخبِرْنا عن علامةِ النبيِّ ﷺ، قال: «تنامُ عيناه، ولا ينامُ قلبُه».
قالوا: أخبِرْنا كيف تُؤنِثُ المرأةُ، وكيف تُذكِرُ؟ قال: «يلتقي الماءانِ؛ فإذا علا ماءُ المرأةِ ماءَ الرَّجُلِ آنثَتْ، وإذا علا ماءُ الرَّجُلِ ماءَ المرأةِ أذكَرتْ»، قالوا: صدَقْتَ.
قالوا: فأخبِرْنا عن الرَّعْدِ؛ ما هو؟ قال: «مَلَكٌ مِن الملائكةِ موكَّلٌ بالسَّحابِ، معه مَخاريقُ مِن نارٍ، يسُوقُ بها السَّحابَ حيث شاء اللهُ»، قالوا: فما هذا الصوتُ الذي يُسمَعُ؟ قال: «زَجْرُه بالسَّحابِ إذا زجَرَه، حتى ينتهيَ إلى حيث أُمِرَ»، قالوا: صدَقْتَ.
قالوا: أخبِرْنا ما حرَّم إسرائيلُ على نفسِه؟ قال: «كان يسكُنُ البَدْوَ، فاشتكى عِرْقَ النَّسَا، فلم يَجِدْ شيئًا يلاوِمُه إلا لحومَ الإبلِ وألبانَها؛ فلذلك حرَّمها»، قالوا: صدَقْتَ.
قالوا: أخبِرْنا مَن الذي يأتيك مِن الملائكةِ؛ فإنَّه ليس مِن نبيٍّ إلا يأتيه مَلَكٌ مِن الملائكةِ مِن عندِ ربِّهِ بالرسالةِ وبالوحيِ، فمَن صاحبُك؛ فإنَّما بَقِيَتْ هذه حتى نُتابِعَك؟ قال: «هو جِبْريلُ»، قالوا: ذلك الذي يَنزِلُ بالحربِ وبالقتلِ، ذاك عدوُّنا مِن الملائكةِ، لو قلتَ: ميكائيلُ، الذي يَنزِلُ بالقَطْرِ والرحمةِ؛ تابَعْناك.
جاء عن كعبِ بن مالكٍ رضي الله عنه: «أنَّ كعبَ بنَ الأشرَفِ اليهوديَّ كان شاعرًا، وكان يهجو النبيَّ ﷺ، ويُحرِّضُ عليه كفَّارَ قُرَيشٍ في شِعْرِه، وكان المشركون واليهودُ مِن المدينةِ حين قَدِمَها رسولُ اللهِ ﷺ يُؤذُون النبيَّ ﷺ وأصحابَه أشَدَّ الأذى، فأمَر اللهُ تعالى نبيَّهُ بالصَّبْرِ على ذلك، والعفوِ عنهم؛ وفيهم أُنزِلتْ: {وَدَّ كَثِيرٞ مِّنْ أَهْلِ اْلْكِتَٰبِ} إلى قولِه: {فَاْعْفُواْ وَاْصْفَحُواْ} [البقرة: 109]». أخرجه أبو داود (رقم ٣٠٠٠).
عن عبدِ اللهِ بن عُمَرَ - رضي الله عنهما -، قال: «كان رسولُ اللهِ ﷺ يُصلِّي وهو مُقبِلٌ مِن مكَّةَ إلى المدينةِ على راحلتِهِ حيث كان وجهُهُ، قال: وفيه نزَلتْ: ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اْللَّهِۚ﴾». أخرجه مسلم (700).
سببُ نزولِها: ما جاء عن أنسٍ - رضي الله عنه -، قال: «قال عُمَرُ بنُ الخطَّابِ - رضي الله عنه -: وافَقْتُ ربِّي في ثلاثٍ، فقلتُ: يا رسولَ اللهِ، لو اتَّخَذْنا مِن مقامِ إبراهيمَ مُصلًّى؛ فنزَلتْ: ﴿ وَاْتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَٰهِـۧمَ مُصَلّٗىۖ ﴾ [البقرة: 125].
وآيةُ الحجابِ، قلتُ: يا رسولَ اللهِ، لو أمَرْتَ نساءَك أن يَحتجِبْنَ؛ فإنَّه يُكلِّمُهنَّ البَرُّ والفاجرُ؛ فنزَلتْ آيةُ الحجابِ.
واجتمَعَ نساءُ النبيِّ ﷺ في الغَيْرةِ عليه، فقلتُ لهنَّ: ﴿ عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُۥٓ أَزْوَٰجًا خَيْرٗا مِّنكُنَّ ﴾؛ فنزَلتْ هذه الآيةُ». أخرجه البخاري (٤٠٢).
* قوله تعالى: {سَيَقُولُ اْلسُّفَهَآءُ مِنَ اْلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ اْلَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَاۚ}[البقرة: 142]: عن البراءِ رضي الله عنه، قال: كان رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم يُصلِّي نحوَ بيتِ المقدسِ، ويُكثِرُ النظرَ إلى السماءِ ينتظِرُ أمرَ اللهِ؛ فأنزَلَ اللهُ: {قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي اْلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةٗ تَرْضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ اْلْمَسْجِدِ اْلْحَرَامِۚ}[البقرة: 144]، فقال رجالٌ مِن المسلمين: وَدِدْنا لو عَلِمْنا عِلْمَ مَن مات قبل أن نُصرَفَ إلى القِبْلةِ؛ فأنزَلَ اللهُ: {وَمَا كَانَ اْللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمْۚ}[البقرة: 143]، وقال السُّفهاءُ مِن الناسِ: ما ولَّاهم عن قِبْلتِهم التي كانوا عليها؟ فأنزَلَ اللهُ: {سَيَقُولُ اْلسُّفَهَآءُ مِنَ اْلنَّاسِ}[البقرة: 142] إلى آخرِ الآيةِ. "الصحيح المسند من أسباب النزول" (ص 25، 26).
ممَّا صحَّ: ما جاء عن عبدِ اللهِ بن عباسٍ - رضي الله عنهما -، قال: «لمَّا وُجِّهَ النبيُّ ﷺ إلى الكعبةِ، قالوا: يا رسولَ اللهِ، كيف بإخوانِنا الذين ماتوا وهم يُصَلُّون إلى بيتِ المقدسِ؟ فأنزَلَ اللهُ: ﴿وَمَا كَانَ اْللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمْۚ﴾ [البقرة: 143]». أخرجه أبو داود (٤٦٨٠)، والترمذي (٢٩٦٤).
جاء عن عبدِ اللهِ بن عباسٍ - رضي الله عنهما - أنَّه قال: «كانت المرأةُ مِن الأنصارِ تكونُ مِقْلاةً، لا يكادُ يعيشُ لها ولَدٌ، فتَجعَلُ على نفسِها إن عاش لها ولَدٌ أن تُهوِّدَهُ، فلمَّا أُجلِيَتْ بنو النَّضيرِ، كان فيهم مِن أبناءِ الأنصارِ، فقالوا: لا ندَعُ أبناءَنا؛ فأنزَلَ اللهُ: ﴿ لَآ إِكْرَاهَ فِي اْلدِّينِۖ ﴾ [البقرة: 256]». أخرجه أبو داود (٢٦٨٢).
سببُ نزولِ هذه الآيةِ: ما جاء عن أبي هُرَيرةَ - رضي الله عنه -، قال: «لمَّا نزَلتْ على رسولِ اللهِ ﷺ: ﴿ لِّلَّهِ مَا فِي اْلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي اْلْأَرْضِۗ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اْللَّهُۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُۗ وَاْللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٖ قَدِيرٌ ﴾ [البقرة: 284]، قال: فاشتَدَّ ذلك على أصحابِ رسولِ اللهِ ﷺ، فأتَوْا رسولَ اللهِ ﷺ، ثم برَكُوا على الرُّكَبِ، فقالوا: أيْ رسولَ اللهِ، كُلِّفْنا مِن الأعمالِ ما نُطِيقُ؛ الصَّلاةَ، والصِّيامَ، والجهادَ، والصَّدقةَ، وقد أُنزِلتْ عليك هذه الآيةُ ولا نُطِيقُها، قال رسولُ اللهِ ﷺ: «أتُريدون أن تقولوا كما قال أهلُ الكتابَينِ مِن قَبْلِكم: سَمِعْنا وعصَيْنا؟! بل قُولوا: سَمِعْنا وأطَعْنا، غُفْرانَكَ ربَّنا وإليك المَصِيرُ»، قالوا: سَمِعْنا وأطَعْنا، غُفْرانَكَ ربَّنا وإليك المَصِيرُ، فلمَّا اقترَأَها القومُ، ذَلَّتْ بها ألسنتُهم؛ فأنزَلَ اللهُ في إثرِها: ﴿ ءَامَنَ اْلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِۦ وَاْلْمُؤْمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِاْللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَاۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ اْلْمَصِيرُ ﴾ [البقرة: 285]، فلمَّا فعَلوا ذلك، نسَخَها اللهُ تعالى؛ فأنزَلَ اللهُ عز وجل: ﴿ لَا يُكَلِّفُ اْللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اْكْتَسَبَتْۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَآ إِن نَّسِينَآ أَوْ أَخْطَأْنَاۚ ﴾ [البقرة: 286]، قال: نَعم. ﴿ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَآ إِصْرٗا كَمَا حَمَلْتَهُۥ عَلَى اْلَّذِينَ مِن قَبْلِنَاۚ ﴾ [البقرة: 286]، قال: نَعم. {رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ}، قال: نَعم. {وَاْعْفُ عَنَّا وَاْغْفِرْ لَنَا وَاْرْحَمْنَآۚ أَنتَ مَوْلَىٰنَا فَاْنصُرْنَا عَلَى اْلْقَوْمِ اْلْكَٰفِرِينَ}، قال: نَعم». صحيح مسلم (125).
* ثبَت لسورة (البقرة) اسمٌ آخَرُ؛ وهو (الزَّهراء):
لِما جاء في حديث أبي أُمامةَ الباهليِّ رضي الله عنه، قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهِ ﷺ يقول: «اقرَؤُوا الزَّهْراوَينِ: البقرةَ، وسورةَ آلِ عمرانَ». أخرجه مسلم (804).
وقد عَدَّ بعضُ العلماء أنَّ ذِكْرَ (الزَّهْراوَينِ) في هذا الحديثِ هو مِن باب الوصف، لا التسمية. انظر: "التحرير والتنوير" لابن عاشور (3 /143)، "التفسير الموضوعي لسور القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (1 /20).
* أمَرنا النبيُّ ﷺ أن نقرأَها في بيوتِنا؛ فإنَّ الشيطانَ يَنفِرُ منها:
كما جاء عن أبي هُرَيرةَ رضي الله عنه، أنَّ رسولَ الله ﷺ قال: «لا تَجعَلوا بيوتَكم مقابرَ؛ إنَّ الشيطانَ يَنفِرُ مِن البيتِ الذي تُقرأُ فيه سورةُ البقرةِ». أخرجه مسلم (780).
* هي السُّورة التي لا يستطيعها البَطَلةُ:
فعن بُرَيدةَ بن الحُصَيب الأَسْلمي رضي الله عنه، قال: كنتُ جالسًا عند النبيِّ ﷺ، فسَمِعْتُه يقول: «تَعلَّموا سورةَ البقرةِ؛ فإنَّ أَخْذَها برَكةٌ، وتَرْكَها حَسْرةٌ، ولا يستطيعُها البَطَلةُ». أخرجه أحمد (٢٢٩٥٠).
* آخِرُ آيتَينِ منها تكفيانِ قارئَهما:
فعن عبدِ الرحمنِ بن يَزيدَ، قال: لَقِيتُ أبا مسعودٍ رضي الله عنه عند البيتِ، فقلتُ: حديثٌ بلَغني عنك في الآيتَينِ في سورةِ (البقرة)، فقال: نعم، قال رسولُ الله ﷺ: «الآيتانِ مِن آخِرِ سورةِ البقرةِ، مَن قرَأهما في ليلةٍ كَفَتَاهُ». أخرجه مسلم (807).
* سورة (البقرة) تُحاجُّ عن صاحبها يومَ القيامة:
فعن أبي أُمامةَ الباهليِّ رضي الله عنه، قال: سَمِعْتُ رسولَ الله ﷺ يقول: «اقرَؤوا القرآنَ؛ فإنَّه يأتي يومَ القيامةِ شفيعًا لأصحابِه؛ اقرَؤوا الزَّهْراوَينِ: البقرةَ، وسورةَ آلِ عِمْرانَ؛ فإنَّهما تأتيانِ يومَ القيامةِ كأنَّهما غَمامتانِ، أو كأنَّهما غَيَايتانِ، أو كأنَّهما فِرْقانِ مِن طيرٍ صوافَّ، تُحاجَّانِ عن أصحابِهما، اقرَؤوا سورةَ البقرةِ؛ فإنَّ أَخْذَها برَكةٌ، وتَرْكَها حَسْرةٌ، ولا يستطيعُها البَطَلةُ». أخرجه مسلم (804).
* لحافِظِها فضلٌ خاصٌّ وشأن عظيم:
فعن أنسٍ رضي الله عنه، قال: «كان الرَّجُلُ إذا قرأ البقرةَ وآلَ عِمْرانَ، جَدَّ فينا - يعني: عظُمَ -»، وفي روايةٍ: «يُعَدُّ فينا عظيمًا»، وفي أخرى: «عُدَّ فينا ذا شأنٍ». أخرجه أحمد (3/120) (12236).
وعن أبي هُرَيرةَ رضي الله عنه، قال: بعَث رسولُ اللهِ ﷺ بَعْثًا، وهم ذو عَدَدٍ، فاستقرَأهم، فاستقرَأ كلَّ رجُلٍ منهم ما معه مِن القرآنِ، فأتى على رجُلٍ منهم - مِن أحدَثِهم سنًّا -، فقال: «ما معك يا فلانُ؟!»، قال: معي كذا وكذا، وسورةُ البقرةِ، قال: «أمعك سورةُ البقرةِ؟!»، فقال: نعم، قال: «فاذهَبْ؛ فأنت أميرُهم»، فقال رجُلٌ مِن أشرافِهم: واللهِ يا رسولَ اللهِ، ما منَعني أن أتعلَّمَ سورةَ البقرةِ إلا خشيةُ ألَّا أقُومَ بها! فقال رسولُ اللهِ ﷺ: «تعلَّموا القرآنَ، واقرَؤوه؛ فإنَّ مثَلَ القرآنِ لِمَن تعلَّمَه، فقرَأه وقام به: كمثَلِ جرابٍ محشوٍّ مِسْكًا، يفُوحُ رِيحُه في كلِّ مكانٍ، ومثَلَ مَن تعلَّمَه، فيرقُدُ وهو في جوفِه: كمثَلِ جرابٍ وُكِئَ على مِسْكٍ». أخرجه الترمذي (٢٨٧٦).
* لها نزَلتِ الملائكةُ مستمِعةً:
فعن أُسَيدِ بن حُضَيرٍ رضي الله عنه، قال: يا رسولَ اللهِ، بينما أنا أقرأُ الليلةَ سورةَ البقرةِ، إذ سَمِعْتُ وَجْبةً مِن خَلْفي، فظنَنْتُ أنَّ فَرَسي انطلَقَ، فقال رسولُ اللهِ ﷺ: «اقرَأْ يا أبا عَتِيكٍ»، فالتفَتُّ فإذا مِثْلُ المِصباحِ مُدَلًّى بين السماءِ والأرضِ، ورسولُ اللهِ ﷺ يقولُ: «اقرَأْ يا أبا عَتِيكٍ»، فقال: يا رسولَ اللهِ، فما استطعتُ أن أمضيَ، فقال رسولُ اللهِ ﷺ: «تلك الملائكةُ؛ نزَلتْ لقراءةِ سورةِ البقرةِ، أمَا إنَّك لو مضَيْتَ، لرأيْتَ العجائبَ». أخرجه ابن حبان (779).
* فيها أعظَمُ آيةٍ في كتابِ الله؛ وهي آيةُ (الكُرْسيِّ):
عن أُبَيِّ بن كعبٍ رضي الله عنه، قال: قال رسولُ الله ﷺ: «يا أبا المُنذِرِ، أتدري أيُّ آيةٍ مِن كتابِ اللهِ معك أعظَمُ؟»، قال: قلتُ: اللهُ ورسولُه أعلَمُ، قال: «يا أبا المُنذِرِ، أتدري أيُّ آيةٍ مِن كتابِ اللهِ معك أعظَمُ؟»، قلتُ: {اْللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ اْلْحَيُّ اْلْقَيُّومُۚ}، قال: فضرَب في صدري، وقال: «واللهِ، لِيَهْنِكَ العِلْمُ أبا المُنذِرِ». أخرجه مسلم (٨١٠).
* لعلَّ رسولَ الله ﷺ قرَأها في صلاةِ الكسوف:
فقد جاء عن عائشةَ أمِّ المؤمنين رضي الله عنها أنها قالت: «لمَّا كسَفتِ الشمسُ على عهدِ رسولِ اللهِ ﷺ، توضَّأَ، وأمَرَ فنُودي: إنَّ الصَّلاةَ جامعةٌ، فقام، فأطال القيامَ في صلاتِهِ، قالت: فأحسَبُه قرَأَ سورةَ البقرةِ، ثم ركَعَ، فأطال الرُّكوعَ، ثم قال: سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه، ثم قام مِثْلَ ما قام، ولم يسجُدْ، ثم ركَعَ، فسجَدَ، ثم قام، فصنَعَ مِثْلَ ما صنَعَ، ثم ركَعَ ركعتَينِ في سَجْدةٍ، ثم جلَسَ، وجُلِّيَ عن الشمسِ». أخرجه البخاري (١٠٤٦).
* وكذا كان يَقرَؤُها ﷺ في قيامِهِ بالليل:
فعن حُذَيفةَ بن اليمانِ رضي الله عنهما، قال: «صلَّيْتُ مع رسولِ اللهِ ﷺ ذاتَ ليلةٍ، فاستفتَحَ بسورةِ البقرةِ، فقرَأَ بمائةِ آيةٍ لم يَركَعْ، فمضى، قلتُ: يَختِمُها في الرَّكعتَينِ، فمضى، قلتُ: يَختِمُها ثمَّ يَركَعُ، فمضى حتى قرَأَ سورةَ النِّساءِ، ثم قرَأَ سورةَ آلِ عِمْرانَ، ثم ركَعَ نحوًا مِن قيامِهِ، يقولُ في ركوعِهِ: سبحانَ ربِّيَ العظيمِ، سبحانَ ربِّيَ العظيمِ، سبحانَ ربِّيَ العظيمِ، ثم رفَعَ رأسَهُ، فقال: سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه، ربَّنا لك الحمدُ، وأطال القيامَ، ثم سجَدَ، فأطال السُّجودَ، يقولُ في سجودِهِ: سبحانَ ربِّيَ الأعلى، سبحانَ ربِّيَ الأعلى، سبحانَ ربِّيَ الأعلى، لا يمُرُّ بآيةِ تخويفٍ أو تعظيمٍ للهِ عزَّ وجلَّ إلا ذكَرَهُ». أخرجه النسائي (١١٣٢). وقد ورَد نحوُ هذا الحديث عن عوفِ بن مالك الأشجَعيِّ. انظر: النسائي (١١٣١).
حوَتْ سورةُ (البقرةِ) كثيرًا من الموضوعات المتنوِّعة، وقد جاءت على هذا الترتيبِ:
هداية القرآن وخلافة الإنسان (١-٣٩).
هداية القرآن وموقف الناس منها (١-٢٠).
أمر الناس باتِّباع المنهج، ونموذج الاستخلاف الأول (٢١- ٣٩).
بنو إسرائيل ومسوِّغات عزلِهم عن الخلافة (٤٠-١٦٢).
تذكير وعتاب (٤٠-٤٨).
ثم ذِكر أحوال بني إسرائيل ومسوِّغات عزلِهم عن الخلافة (٤٩-٧٤).
وبعد ذلك ذِكر مواقفِ اليهود المعاصرين للنبيِّ عليه السلام (٧٥-١٢٣).
دعوة إبراهيم وتبرئتها من انتساب اليهود والنصارى إليها (١٢٤-١٤١).
انتقال القِبْلة والإمامة في الدِّين لأمَّة محمد عليه السلام (١٤٢-١٦٢).
مقوِّمات استحقاقِ أمَّة الإسلام للخلافة (١٦٣-٢٨٣).
الشرائع التفصيلية للدِّين الإسلامي (١٦٣-١٧٧).
تفصيل بعض أمور البِرِّ (١٧٨-٢٠٣).
نماذجُ بشرية ومواعظُ إلهية (٢٠٤-٢٢٠).
تفصيل أحكام الأُسرة (٢٢١-٢٤٢).
قِصص الإحياء والإماتة (٢٤٣-٢٦٠).
الإنفاق؛ آدابه والمستحِقون له (٢٦١-٢٧٤).
حفظ الأموال عن الحرام والإضاعة (٢٧٥-٢٨٣).
دعاءٌ وإجابة (٢٨٤-٢٨٦).
ينظر: "التفسير الموضوعي لسُوَر القرآن الكريم" لمجموعة من العلماء (1 /19).
جاءت هذه السُّورةُ الكريمة ببيانِ منهج خلافة الله في الأرض بين مَن أضاعوه ومَن أقاموه، وسُمُوِّ هذا الدِّين على ما سبَقه، وعُلُوِّ هَدْيِه، وأصولِ تطهيره النفوسَ بعد تبيينِ شرائعِ هذا الدِّين لأتباعه، وإصلاحِ مجتمَعِهم بعد إقامة الدليل على أنَّ الكتابَ هدًى؛ ليُتَّبعَ في كلِّ حال. وأعظَمُ ما يَهدِي إليه: الإيمانُ بالغيب؛ ومَجمَعُه: الإيمان بالآخرة، ومدارُه: الإيمان بالبعث، الذي أعرَبتْ عنه قصةُ (البقرة)، التي مدارها: الإيمانُ بالغيب؛ فلذلك سُمِّيتْ بها السورةُ. ينظر: "مصاعد النظر" للبقاعي (2 /10)، و"التحرير والتنوير" لابن عاشور (1 /203).