ترجمة سورة هود

الترجمة الفارسية - حسين تاجي
ترجمة معاني سورة هود باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية - حسين تاجي .
من تأليف: د. حسين تاجي كله داري .

الر (الف. لام. را) این کتابی است که آیاتش استوار، سپس روشن شده، از نزد حکیم آگاه (نازل گردیده) است.
که جز«الله» را نپرستید، که من از سوی او هشدار دهنده و بشارت‌دهنده برای شما هستم.
و اینکه: از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به سوی او توبه کنید، تا شما را تا مدت معینی به بهرۀ خوبی بهره‌مند سازد، و هر صاحب فضلی را به‌اندازه فضلش ببخشد، و اگر روی بگردانید، پس من بر شما از عذاب روز بزرگ بیم‌ناک هستم.
باز گشت شما به سوی «الله» است، و او بر همه چیز تواناست.
آگاه باشید آن‌ها سینه‌هایشان را خم می‌کنند (و سرها به هم نزدیک می‌کنند) تا خود را از او پنهان دارند، آگاه باشید، وقتی که آن‌ها لباس‌های خویش را به سر می‌کشند، (الله) می‌داند آنچه را (در دل) پنهان می‌کنند و آنچه را آشکار می‌سازند، بی‌تردید او به راز دل‌ها آگاه است.
و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست؛ مگر اینکه روزی‌اش بر (عهدۀ) الله است، و (او) قرار گاه و مکان دفنش را می‌داند، همۀ این‌ها در کتابی روشن (ثبت) است.
و او کسی هست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است، و اگر (به آن‌ها) بگویی: «شما پس از مرگ برانگیخته می‌شوید» مسلماً کافران می‌گویند: «این (سخن) جز جادوی آشکار نیست».
و اگر تا زمان محدودی عذاب را از آن‌ها به تأخیر اندازیم، البته (از روی تمسخر) می‌گویند: «چه چیزی مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، روزی‌که (عذاب) به سراغ‌شان آید، از آن‌ها برگردانده نخواهد شد، و آنچه را به مسخره می‌گرفتند، آنان را در بر خواهد گرفت.
و اگر از جانب خویش رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، همانا او بسیار نا امید (و) ناسپاس خواهد شد.
و اگر پس از رنج و سختی که به او رسیده است؛ نعمت و آسایشی به او بچشانیم، البته می‌گوید: «سختی‌ها از من دور شد». همانا او شادمان (و) خودستا می‌شود.
مگر کسانی‌که صبر کردند، و کارهای نیک انجام دادند، آنان برایشان آمرزش و پاداش بزرگی است.
پس (ای پیامبر!) شاید برخی از آنچه که به تو وحی می‌شود، وا گذاری، و سینه‌ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که گویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده، یا فرشته‌ای همراه او نیامده است؟!» تو تنها هشدار دهنده‌ای، و الله بر همه چیز نگاهبان است.
آیا می‌گویند: «این (قرآن) را از خود بافته (و به الله نسبت داده) است» بگو: «اگر راست می‌گویید، شما هم ده سورۀ به هم بافته‌ مانند آن بیاورید، و غیر از الله هر که می‌توانید (به یاری) بطلبید».
پس اگر آن‌ها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید که (قرآن) فقط به علم الله نازل شده است، و اینکه هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس آیا شما مسلمان می‌شوید؟!
کسی‌که زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهد، (پاداش) اعمالش را در این (دنیا) به طور کامل و تمام به آن‌ها می‌دهیم، و چیزی از آن‌ها کم و کاست نخواهند شد.
اینان کسانی هستند که در آخرت، جز آتش (جهنم، نصیبی) نخواهند داشت، و آنچه را در دنیا انجام داده‌اند، بر باد رفته است، و آنچه را عمل می‌کردند؛ باطل است.
آیا کسی‌که از سوی پروردگارش دلیل روشن دارد، و به دنبال آن شاهدی از سوی او باشد، و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (بر صحت آن گواهی دارد، همانند کسی است که دلیلی ندارد؟!). اینان به آن (قرآن) ایمان می‌آورند، و از گروهای مختلف هر کس به آن کافر شود؛ پس آتش وعده گاه اوست، پس تردیدی در آن نداشته باش، بی‌گمان آن حق است، از (جانب) پروردگارت (نازل شده است)، و لیکن بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند.
و چه کسی ستمکارتر است؛ از کسی‌که بر الله دروغ می‌بندد؟! آنان (روز قیامت) بر پروردگارشان عرضه می‌شوند، و گواهان می‌گویند: «این‌ها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بسته‌اند» هان، لعنت الله بر ستمکاران باد.
(همان) کسانی‌که (مردم را) از راه الله باز می‌دارند، و آن را کج و منحرف می‌جویند، و آنان به آخرت کافرند.
اینان (هیچ گاه) نمی‌توانند در زمین (الله را)عاجز کنند (و بگریزند) و جز الله (دوستان و) یاورانی ندارند، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد، توان شنیدن (حق) را نداشتند، و (حقیقت را) نمی‌دیدند.
اینان کسانی هستند که به خود شان زیان زده‌اند (و سرمایۀ وجود و عمر خویش را از دست داده‌اند) و آنچه بر می‌بافتند از (نظر) آن‌ها گم (و دور) شدند.
بدون شک آن‌ها در آخرت ازهمه زیان کارترند.
بی‌گمان کسانی‌که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، (و توجه‌کنان) به سوی پروردگارشان فروتنی کردند، آن‌ها اهل بهشتند، آنان در آن جاودان خواهند ماند.
مثل این دو گروه (مؤمنان و کافران) مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا این دو در وصف یکسانند؟! آیا پند نمی‌گیرید؟!
و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، (و به آن‌ها گفت:) «همانا من برای شما هشدار دهنده آشکار هستم.
جز الله را نپرستید، همانا من از عذاب روز دردناک بر شما می‌ترسم».
پس اشراف کافر قومش گفتند: «ما تو را جز بشری همانند خودمان نمی‌بینیم، و نمی‌بینیم کسانی‌که از تو پیروی کرده‌اند؛ مگر (گروهی) اراذل (= فرومایگان) ساده لوح (قوم) ما هستند، و ما برای شما فضیلتی بر خود نمی‌بینیم، بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم».
(نوح) گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید، اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از نزد خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس (آن) بر شما پوشیده مانده است، آیا می‌توانیم شما را به (پذیرش) آن اجبار کنیم، در حالی‌که شما از آن کراهت دارید؟!
و ای قوم من! بر (رساندن) این (دعوت) از شما مالی نمی‌طلبم، پاداش من تنها بر الله است، و من (هرگز) کسانی را که ایمان آورده‌اند، (از خود) طرد نمی‌کنم، همانا آن‌ها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد، و لیکن من شما را قومی نادان می‌بینم.
و ای قوم من! اگر من آن‌ها را طرد کنم، چه کسی من را در برابر (عقوبت) الله یاری می‌کند؟! آیا پند نمی‌گیرید؟!
و من به شما نمی‌گویم که گنج‌های الله نزد من است، و غیب هم نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام، و (نیز) نمی‌گویم کسانی‌که در نظر شما حقیر می‌آیند، الله به آن‌ها خیری نخواهد داد، الله به آنچه در دل‌های آنان است آگاه‌تر است، (و اگر آن‌ها را طرد کنم) قطعاً آنگاه از ستمکاران خواهم بود».
(قوم) گفتند: «ای نوح! به راستی که با ما جدال (و بحث) کردی، و زیاد هم جدال و بحث کردی، پس اگر از راستگویانی آنچه را که به ما وعده می‌دهی؛ بیاور».
(نوح) گفت: «اگر الله بخواهد آن را برای شما می‌آورد، و شما (عاجزکننده نیستید و) از آن نتوانید گریخت.
و اگر الله بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را نصیحت کنم، نصیحت من سودی برای شما نخواهد داشت، او پروردگار شماست، و (همه) به سوی او بازگردانده می‌شوید».
آیا (مشرکان) می‌گویند: (پیامبر) آن قرآن را بافته (و به الله نسبت داده)است؟ (ای پیامبر!) بگو: «اگر من آن را بافته باشم، پس گناهم بر عهدۀ من است، و من از گناهانی که شما می‌کنید؛ بیزارم».
و به نوح وحی شد که: از قوم تو جز آن‌هایی که ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ کسی ایمان نخواهد آورد، پس بر آنچه که می‌کردند؛ غمگین مباش.
و (اکنون) به دیدگان ما و به وحی ما، کشتی را بساز، و در(بارۀ) کسانی‌که ستم کردند، با من سخن مگو، که آنان غرق شدنی هستند».
و (نوح) کشتی را می‌ساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او می‌گذشتند، او را مسخره می‌کردند، (نوح) می‌گفت: «اگر ما را مسخره می‌کنید، پس ما (نیز) شما را مسخره خواهیم کرد؛ همین گونه که مسخره می‌کنید،
پس به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغش می‌آید که خوارش سازد، و عذاب جاودان بر چه کسی وارد خواهد شد»..
(این حالت همچنان ادامه داشت) تا زمانی که فرمان فرا رسید، و (آب از) تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی (از حیوانات) دوتا (نر ماده) در آن (کشتی) برگیر، و (همچنین) خاندانت را؛ جز کسی‌که وعدۀ (هلاک) قبلاً بر او مقرر شده است، و (نیز) کسانی‌که ایمان آورده‌اند (را برگیر)» و جز عدۀ اندکی همراه او ایمان نیاوردند.
(نوح) گفت: «در آن (کشتی) سوار شوید، حرکت آن و توقف آن به نام الله است، همانا پروردگارم آمرزندۀ مهربان است».
و آن (کشتی) آن‌ها را در موجی همچون کوه‌ها می‌برد و در آن هنگام نوح فرزندش را که در کناره‌ای بود؛ صدا زد: «ای فرزندم‌! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش».
گفت: «به زودی به کوهی پناه می‌برم که مرا از آب حفظ می‌کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگه دارنده‌ای در برابر فرمان الله نیست، مگر کسی‌که الله به او رحم کند» و (ناگاه) موج در میان آن دو حائل شد، پس (او) از غرق‌شدگان گردید.
و گفته شد: «ای زمین آبت را فرو بر، و ای آسمان (بارانت را) فرو بند. و آب فرو نشست، و کار به انجام رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی قرار گرفت، و گفته شد: «دوری (و هلاکت) باد بر گروه ستمکاران».
و نوح پروردگارش را ندا داد، پس گفت: «پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است، و بی‌گمان وعدۀ تو (دربارۀ نجات خاندانم) حق است، و تو بهترین داورانی».
فرمود: «ای نوح! همانا او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او عمل غیر صالحی است. پس چیزی که به آن علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز می‌دهم (مبادا) که از جاهلان باشی».
(نوح) گفت: «پروردگارا! همانا من به تو پناه می‌برم، که از تو چیزی بخواهم که به آن علم ندارم، و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیان‌کاران خواهم بود».
گفته شد: «ای نوح! به سلامتی از سوی ما و (همراه با) برکت‌های ( فراوان) بر تو و بر امت‌های که با تواند؛ فرود آی، و امت‌هایی (نیز) هستند که به زودی آن‌ها را (از نعمت‌ها) بهرمند سازیم، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آن‌ها خواهد رسید».
این‌ها از خبرهای غیب است که آن را به تو (ای پیامبر) وحی می‌کنیم، نه تو آنها را پیش از این می‌دانستی و نه قوم تو؛ پس صبر کن، بی‌گمان عاقبت از آن پرهیزگاران است.
و (ما) به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید که معبودی جز او برای شما نیست، و شما جز افترا زن نیستید (که بت‌ها را شریک او قرار می‌دهید).
«ای قوم من! بر (رساندن) این (دعوت) از شما پاداشی نمی‌طلبم، پاداش من تنها بر (عهدۀ) ذاتی است که مرا آفرید، آیا خرد نمی‌ورزید؟!
و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد، و نیرویی بر نیروی‌تان بیفزاید، و گناهکارانه روی نگردانید».
گفتند: «ای هود! برای ما دلیل روشنی نیاورده‌ای و ما به (خاطر) گفتار تو معبودهای‌مان را رها نمی‌کنیم، و ما به تو ایمان نمی‌آوریم.
ما (چیزی) جز این نمی‌گویم که« بعضی از معبودان‌مان آسیبی به تو رسانده‌اند». (هود) گفت: «همانا من الله را گواه می‌گیرم، و شما (نیز) گواه باشید، که من از آنچه شریک (الله) قرار می‌دهید، بیزارم،
غیر از او، پس همگی برای من نقشه بکشید، آنگاه مرا مهلت ندهید.
همانا من بر الله که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم، هیچ جنبنده‌ای نیست مگر آنکه او (= الله) گیرنده پیشانی‌اش است (و برآن چیره است) بی‌گمان پرودگارم بر راه راست است.
پس اگر روی برگردانید، به راستی که (من) آنچه را که با آن به سوی شما فرستاده شده بودم به شما رساندم، و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما خواهد کرد، و (شما) هیچ زیانی به او نمی‌توانید برسانید، بی‌گمان پروردگارم بر همه چیز نگهبان است».
و هنگامی‌که فرمان ما فرا رسید، هود و کسانی‌که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خویش نجات دادیم، و آن‌ها را از عذاب سخت رهاندیم.
و این (قوم) عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و از پیامبران او نافرمانی کردند، و از فرمان هر سرکش دشمن حق، پیروی کردند.
آن‌ها در این دنیا و (نیز) روز قیامت، لعنت به دنبال دارند، آگاه باشید که (قوم) عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند، هان! بر عاد، قوم هود دوری (و هلاکت) باد.
و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، او شما را از زمین پدید آورد، و شما را در آن به آباد کردنش گمارد، پس از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم نزدیک (و) اجابت‌کننده است»
گفتند: «ای صالح! پیش از این ما به تو امید می‌داشتیم، آیا ما را از پرستش آنچه نیاکان‌مان می‌پرستیدند، باز می‌داری؟ و به راستی ما از آنچه ما را به سوی آن دعوت می‌کنی سخت در شک و تردید هستیم».
گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید که اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از جانب خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس اگر نافرمانی او کنم، چه کسی مرا در برابر الله یاری می‌کند؟! پس شما جز زیان بر من نخواهید افزود.
ای قوم من! این ماده شترِ الله است، که برای شما نشانه‌ای است، پس بگذاریدش در زمین الله بچرد، و هیچ آزاری به آن نرسانید، که (آنگاه) عذابی نزدیک شما را فرا گیرد».
پس آن‌ها، آن (ماده شتر) را پی کردند، آنگاه (صالح به آن‌ها) گفت: «سه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند گردید، (و بعد از آن عذاب خواهد آمد) این وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود».
پس چون فرمان (عذاب) ما فرا رسید، صالح و کسانی‌که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خویش (از آن عذاب) و از رسوایی آن روز نجات دادیم، بی‌گمان پروردگار تو همان قوی پیروزمند است.
و کسانی‌که ستم کرده بودند، صیحه‌ای (= بانگی مرگ‌بار) فرو گرفت، پس در خانه‌های خود به روی افتادند و مردند.
چنان که گویی در آن (دیار) نبوده‌اند، آگاه باشید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر می ‌ورزیدند، هان! بر (قوم) ثمود دوری (و هلاکت) باد.
به راستی فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند، گفتند: «سلام»، (ابراهیم نیز در پاسخ) گفت: «سلام» پس طولی نکشید که گوساله‌ای بریان (برای آنان) آورد.
پس چون دید دستان‌شان به سوی آن نمی‌رسد (و نمی‌خورند) به آن‌ها گمان بد برد، و (در دل) از آنان احساس ترس کرد، (فرشتگان) گفتند: «نترس، بی‌شک ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم».
و همسرش (ساره) ایستاده بود، پس (از خوشحالی) خندید، آنگاه او را به اسحاق، و بعد از او به یعقوب بشارت دادیم.
(ساره) گفت: «ای وای بر من! آیا من می‌زایم، در حالی‌که پیرزنم و این شوهرم (نیز) پیر است؟! به راستی این چیز عجیبی است!»
(فرشتگان) گفتند: «آیا از فرمان الله تعجب می‌کنی؟! رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودۀ بزرگوار است».
پس چون ترس از (دل) ابراهیم (بیرون) رفت، و بشارت به او رسید، دربارۀ قوم لوط با ما مجادله (و گفت گو) شروع کرد.
بی‌گمان ابراهیم، بردبار، لا‌به گر بازگشت کننده (به سوی الله) بود.
ای ابراهیم! از این (سخن) بگذر، که به راستی فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسیده است، و مسلماً عذابی بدون برگشت برایشان خواهد آمد.
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از (آمدن) آنان نگران و دل‌تنگ شد، و گفت: «این روز بسیار سختی است».
و قوم او شتابان به سوی او آمدند، و پیش از این کارهای زشت مرتکب می‌شدند، (لوط) گفت: «ای قوم من! این‌ها دختران من هستند، (با آن‌ها ازدواج کنید) آنان برای شما پاکیزه‌ترند، و از الله بترسید و مرا در (مورد) مهمانانم رسوا نکنید، آیا در میان شما یک مرد عاقلی وجود ندارد؟!».
گفتند: «به راستی تو می‌دانی که ما به دختران تو نیازی نداریم، و تو خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم».
(لوط) گفت: «کاش در برابر شما قدرتی داشتم، و یا به تکیه گاه محکمی پناه می‌بردم».
(فرشتگان) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان، پروردگار تو هستیم، (آن‌ها) هرگز به تو نخواهند رسید، پس در پاسی از شب گذشته خانواده‌ات را (از این شهر) ببر، و هیچ یک از شما روی بر نگرداند جز همسرت، که به او خواهد رسید آنچه که به آن‌ها رسد، بی‌گمان وعده‌گاهشان (وقت) صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟!».
پس چون فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و سرزمین) را زیر و رو کردیم، و بر (سر) آن‌ها سنگ‌های از سنگ و گِل متراکم روی هم فرو باریدیم.
(سنگهای که) نزد پروردگارت نشاندار بود، و این (سنگ‌ها و عذاب) از (سایر) ستمگران دور نیست.
و به سوی (قوم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، و پیمانه و میزان را کم نکنید، من شما را در نعمت می‌بینم، و من بر شما از عذاب روز فراگیر می‌ترسم.
و ای قوم من! پیمانه و میزان را با عدالت، تمام (و کامل) دهید، و اشیاء مردم را کم ندهید، و در زمین به فساد (و تباهی) نکوشید.
اگر ایمان داشته باشید، باقی گذاشته الله (از مال حلال) برای شما بهتر است، و من بر شما نگهبان نیستم».
گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان می‌دهد که آنچه را که نیاکان‌مان می‌پرستیدند، رها کنیم، یا آنچه را می‌خواهیم در اموال‌مان انجام دهیم؟! بی‌گمان تو (مردی) بردبار عاقلی هستی!».
(شعیب) گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید؛ اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از سوی خود رزق نیکوی به من عطا کرده باشد، (آیا نباید از او اطاعت کنم؟!)و من نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، دربارۀ چیزی که شما را از آن نهی می‌کنم، (و خود مرتکب شوم) من جز اصلاح؛ - تا آنجا که توانای دارم- نمی‌خواهم، و توفیق من جز به (فضل) الله نیست، بر او توکل کردم، و به سوی او باز می‌گردم.
وای قوم من! دشمنی (و مخالفت) با من سبب نشود که به شما (نیز، عذابی) برسد، همانند آنچه که به قوم نوح یا قوم هود، یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.
و از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم مهربان دوستدار است».
گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آنچه را که می‌گویی، نمی‌فهمیم، و به درستی که ما تو را در میان خود ناتوان می‌بینیم، و اگر (احترام) قبیله‌ات نبود؛ مسلماً تو را سنگسار می‌کردیم، و تو نزد ما گرانقدر نیستی»
(شعیب) گفت: «ای قوم من! آیا قبیلۀ من نزد شما گرامی‌تر از الله است؟! و (فرمان) او را پشت سر خویش انداخته‌اید! بی‌گمان پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید احاطه دارد.
و ای قوم من! شما به روش خودتان عمل کنید، من هم (به روش خود) عمل می‌کنم، به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغ‌شان می‌آید که رسوایش کند، و چه کسی خود دروغگو است! شما انتظار بکشید و من (نیز) با شما در انتظارم!»
و چون فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خود نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند؛ صیحه‌ای (= بانگی مرگبار) فرو گرفت، پس در دیار خود به رو افتادند (و مردند).
چنان که گویی هرگز در آن (دیار) نبودند! آگاه باشید! دوری (و هلاکت) باد بر (قوم) مدین، همان گونه که (قوم) ثمود دور (و هلاک) شدند!
و به راستی موسی را با آیات خود و دلیلی آشکار فرستادیم.
به سوی فرعون و اطرافیانش؛ پس (آن‌ها) از فرمان فرعون پیروی کردند، و فرمان فرعون درست (و بخردانه) نبود.
(فرعون) روز قیامت پیش‌رو قومش است، پس آن‌ها را وارد آتش (جهنم) کرد، و (جهنم) چه بد آبشخور (و جایگاهی) است که بر آن وارد شدند.
و در این (دنیا) و روز قیامت لعنتی به دنبال دارند، چه بد عطایی است (لعنت) که (به آن‌ها) داده شد.
این (برخی) از اخبار (آبادی‌ها و) شهرهاست که آن را برای تو باز گو می‌کنیم، که برخی از آن‌ها (هنوز) باقی است، و برخی (دیگر) درو شده (و از بین رفته) است.
و (ما) به آن‌ها ستم نکردیم، و لیکن آن‌ها خود بر خویشتن ستم کردند، پس هنگامی‌که فرمان پروردگارت فرا رسید، معبودان شان که به جای الله می‌خواندند؛ پس چیزی از آنان دفع نکردند (و یاری‌شان ندادند) و آن‌ها را جز هلاکت (و نابودی) نیفزودند.
و این چنین است (مجازات و) گرفت پروردگارت، هنگامی‌که فرو گیرد و مجازات کند آبادی‌ها و شهرها را که (مردمش) ستمکار باشند، بی‌گمان (مجازات و) گرفت او دردناک سخت است.
یقیناً در این، (پند و) نشانه‌ای است برای کسی‌که از عذاب آخرت بترسد، آن (روز) روزی است که مردم (همه) در آن گرد آورده شوند، و آن (روز) روزی است که (همگی) حاضر شوند.
و ما آن را جز تا مدتی معین به تأخیر نمی‌اندازیم.
روزی بیاید که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید، پس بعضی از آن‌ها بدبختند، و (بعضی دیگر) خوشبخت.
اما کسانی‌که بدبخت شدند، پس در آتش (دوزخ)اند، برای آن‌ها در آن ناله و فریاد (= دم و بازدم) است.
در آن جاودانه خواهند ماند، تا آسمان‌ها و زمین (باقی) است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بی‌گمان پروردگارت آنچه را که بخواهد؛ انجام دهد.
و اما کسانی‌که خوشبخت (و سعادتمند) شدند، پس جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمان‌ها و زمین (باقی) است. مگر آنچه پروردگارت بخواهد، عطایی است قطع نشدنی.
پس از (باطل بودن) آنچه اینان می‌پرستند در شک مباش. آن‌ها نمی‌پرستند جز همان‌گونه که نیاکان‌شان از پیش می‌پرستیدند، و مسلماً ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد.
و به راستی (ما) به موسی کتاب دادیم، پس در آن اختلاف شد، و اگر فرمان پیشین پروردگارت نبود، قطعاً در میان آنان داوری می‌شد، و همانا آن‌ها در این (قرآن) سخت در شک و تردید هستند.
و بی‌گمان هر کدام (چون بر انگیخته شوند) پروردگارت (پاداش) اعمال‌شان را قطعاً بطور کامل و تمام خواهد داد، زیرا که او به آنچه می‌کنند؛ آگاه است.
پس (ای پیامبر!) همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، (در برابر مشرکان) استقامت کن، و (نیز) کسی‌که با تو (به الله) رو آورده است (باید استقامت کند) و سرکشی نکنید، بی‌گمان او به آنچه که می‌کنید؛ بیناست.
به کسانی‌که ستم کردند تمایل (و تکیه) نکنید، که آتش (جهنم) به شما خواهد رسید، و برای شما (سرپرست و) دوستانی جز الله وجود ندارد، آنگاه یاری نمی‌شوید.
و (ای پیامبر!) در دو طرف روز، و ساعاتی از شب، نماز را بر پادار، بی‌شک نیکی‌ها بدی‌ها را از بین می‌برند، این پندی برای پند پذیران است.
و (ای پیامبر!) صبر کن، پس بی‌گمان الله پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهد کرد.
پس چرا از امت‌هایی پیش از شما، خردمندانی نبودند که (مردمان را) از فساد در زمین باز دارند؟! مگر اندکی از آنان که نجات‌شان دادیم، و کسانی‌که ستم کردند، از لذات (دنیوی) و آسودگی پیروی کردند، و گناه‌کار بودند (و نابود شدند).
و (ای پیامبر!) پروردگارت چنین نبود که شهرها (و آبادی‌ها) را به ظلم نابود کند، در حالی‌که اهل آن (افرادی شایسته و) نیکوکار باشند.
و اگر پروردگارت می‌خواست، (همۀ) مردم را یک امت قرار می‌داد، ولی (آن‌ها) همواره مختلف‌اند.
مگر کسی‌که پروردگارت (بر او) رحم کند، و برای همین آن‌ها را آفریده است، و سخن پروردگار تو محقق شد که: مسلماً جهنم را از همۀ (عاصیان و مجرمان) جن و انس پر خواهم کرد.
و ما هر یک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیلۀ آن، دلت را استوار گردانیم، و در این (قرآن) برای تو حق، و برای مؤمنان موعظه و تذکری آمده است.
و به کسانی‌که ایمان نمی‌آورند، بگو: «بر روش خودتان عمل کنید، ما (نیز بر روش خود) عمل می‌کنیم،
و منتظر باشید، ما هم منتظریم!».
و (آگاهی از) غیب آسمان‌ها و زمین، از آن الله است، و همۀ کارها به سوی او باز گردانده می‌شود، پس او را بپرست و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه می‌کنید؛ (هرگز) غافل نیست.
Icon