ترجمة سورة هود

Farsi - Persian translation
ترجمة معاني سورة هود باللغة الفارسية من كتاب Farsi - Persian translation .

هود


الر (الف. لام. را) این کتابی است که آیاتش استوار، سپس روشن شده، از نزد حکیم آگاه (نازل گردیده) است.

که جز«الله» را نپرستید، که من از سوی او هشدار دهنده و بشارت هنده برای شما هستم.

و اینکه: از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به سوی او توبه کنید، تا شما را تا مدت معینی به بهره ی خوبی بهرمند سازد، و هر صاحب فضلی را به اندازه فضلش ببخشد، و اگر روی بگردانید، پس من بر شما از عذاب روز بزرگ بیمناک هستم.

باز گشت شما به سوی «الله» است، و او بر همه چیز تواناست.

آگاه باشید آنها سینه ها شان را خم می کنند (و سرها به هم نزدیک می کنند ) تا خود را از او پنهان دارند، آگاه باشید، وقتی كه آنها لباسهای خویش را به سر می کشند، (خداوند) می داند آنچه را (در دل) پنهان می کنند وآنچه را آشکار می سازند، بی تردید او به راز دلها آگاه است.

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست؛ مگر اینکه روزیش بر(عهده ی) خداست، و (او) قرار گاه و مکان دفنش را می داند، همه ی اینها در کتابی روشن (ثبت) است.

و او کسی هست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است، و اگر (به آنها) بگویی :«شما پس از مرگ برانگیخته می شوید» مسلماً کافران می گویند :« این (سخن) جز جادوی آشکار نیست».

و اگر تا زمان محدودی عذاب را از آنها به تأخیر اندازیم، البته (از روی تمسخر) می گویند: «چه چیزی مانع آن شده است ؟!» آگاه باشید، روزی که (عذاب) به سراغشان آید، از آنها برگرداند ه نخواهد شد، و آنچه را به مسخره می گرفتند، آنان را در بر خواهد گرفت.

و اگر از جانب خویش رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را ازاو بگیریم، همانا او بسیار نا امید (و) ناسپاس خواهد شد.

و اگر پس از رنج وسختی که به او رسیده است؛ نعمت و آسایشی به او بچشانیم، البته می گوید :« سختیها از من دور شد». همانا او شادمان (و) فخرفروش می شود.

مگر کسانی که صبر کردند، و کارها نیک انجام دادند، آنان برایشان آمرزش وپاداش بزرگی است.

پس (ای پیامبر!) شاید برخی از آنچه که به تو وحی می شود، واگذاری، و سینه ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که گویند: «چرا گنجی براو نازل نشده، یا فرشته ای همراه او نیامده است ؟!» تو تنها هشدار دهنده ای، وخداوند بر همه چیز نگاهبان است.

آیا می گویند :« این (قرآن) را از خود بافته (و به خدا نسبت داده) است» بگو: «اگر راست می گویید، شما هم ده سوره ی به هم بافته ی مانند آن بیا ورید، و غیر از خدا هر که می توانید (به یاری ) بطلبید».

پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید که (قرآن) فقط به علم خدا نازل شده است، و اینکه هیچ معبودی( به حق) جز او نیست، پس آیا شما مسلمان می شوید ؟!

کسی که زندگانی دنيا و زینت آن را بخواهد، (پاداش) اعمالش را در این (دنیا ) به طور کامل و تمام به آنها می دهیم، و چیزی از آنها کم وکاست نخواهند شد.

اینان کسانی هستند که در آخرت، جز آتش (جهنم، نصیبی) نخواهند داشت، وآنچه را در دنیا انجام داده اند، بر باد رفته است، و آنچه را عمل می کردند؛ باطل است.

آیا کسی که از سوی پروردگارش دلیل روشن دارد، و به دنبال آن شاهدی از سوی او باشد، و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (بر صحت آن گواهی دارد، همانند کسی است که دلیلی ندارد ؟!). اینان به آن(قرآن) ایمان می آورند، و از گروهای مختلف هر کس به آن کافر شود؛ پس آتش وعده گاه اوست، پس تردیدی در آن نداشته باش، بی گمان آن حق است، از (جانب) پروردگارت (نازل شده است)، و لیکن بیشتر مردم ایمان نمی آورند.

و چه کسی ستمکارتر است ؛ از کسی که بر خدا دروغ می بندد؟! آنان (روزقیامت) بر پروردگارشان عرضه می شوند، و گواهان می گویند: « اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بسته اند» هان، لعنت خدا بر ستمکاران باد.

(همان) کسانی که (مردم را) از راه خدا باز می دارند، وآن را کج و منحرف می جویند، و آنان به آخرت کافرند.

اینان (هیچ گاه) نمی توانند در زمین (خدا را)عاجز کنند (و بگریزند) و جز خدا (دوستان و) یاورانی ندارند، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد، توان شنیدن (حق) را نداشتند، و(حقیقت را) نمی دیدند.

اینان کسانی هستند که به خود شان زیان زده اند (و خویش را از دست داده اند) و آنچه بر می بافتند از (نظر) آنها گم (و دور) شدند.

بدون شک آنها در آخرت ازهمه زیان کارترند.

بی گمان کسانی که ایمان آورده اند و کارها ی شایسته انجام داده اند، (و توجه کنان ) به سوی پروردگارشان فروتنی کردند، آنها اهل بهشتند، آنان در آن جاودان خواهند ماند.

مثل این دو گروه (مؤمنان وکافران) مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا این دو در وصف یکسانند ؟! آیا پند نمی گیرید ؟!

و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، (و به آنها گفت :)«همانا من برای شما هشدار دهنده آشکار هستم.

جز الله را نپرستید، همانا من از عذاب روز درد ناک بر شما می ترسم ».

پس اشراف کافر قومش گفتند :«ما تو را جز بشری همانند خودمان نمی بینیم، و نمی بینیم کسانی که از توپیروی کرده اند؛ مگر (گروهی) ارازل (= فرو مایگان) ساده لوح (قوم) ما هستند، و ما برای شما فضیلتی بر خود نمی بینیم، بلکه شما را دروغگو می پنداریم».

(نوح) گفت: «ای قوم من ! به من خبر دهید، اگر من دلیل (وحجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از نزد خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس (آن) بر شما پوشیده مانده است، آیا می توانیم شما را به (پذیرش) آن اجبار کنیم، در حالی که شما از آن کراهت دارید ؟!

و ای قوم من ! بر (رساندن) این (دعوت) از شما مالی نمی طلبم، پاداش من تنها بر خداست، ومن (هرگز) کسانی را که ایمان آورده اند، (از خود) طرد نمی کنم، همانا آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد، ولیکن من شما را قومی نادان می بینم.

و ای قوم من ! اگر من آنها را طرد کنم، چه کسی من را در برابر (عقوبت) خدا یاری می کند ؟! آیا پند نمی گیرید ؟!

ومن به شما نمی گویم که گنج های خدا نزد من است، و غیب نمی دانم، و نمی گویم که من فرشته ام، و (نیز) نمی گویم کسانی که در نظر شما حقیر می آیند، خداوند به آنها خیری نخواهد داد، خدا به آنچه در دلها ی آنان است آگاه تر است، (و اگر آنها را طرد کنم ) قطعاً آنگاه از ستمکاران خواهم بود ».

(قوم) گفتند :«ای نوح ! به راستی که با ما جدال (و بحث) کردی، و زیاد هم جدال و بحث کردی، پس اگر از راستگویانی آنچه را که به وعده می دهی؛ بیاور».

(نوح) گفت: «اگر خدا بخواهد آن را برای شما می آورد، و شما (عاجز کننده نیستید و) از آن نتوانید گریخت.

و اگر خداوند بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را نصیحت کنم، نصیحت من سودی برای شما نخواهد داشت، او پروردگار شماست، و(همه) به سوی او بازگرداند ه می شوید».

آیا (مشرکان) می گویند: (پیامبر) آن قرآن را بافته (و به خدا نسبت داده)است ؟ (ای پیامبر!) بگو:«اگر من آن را بافته باشم، پس گناهم بر عهده ی من است، و من از گناهانی که شما می کنید؛ بیزارم».

و به نوح وحی شد که : از قوم تو جز آنهای که ایمان آورده اند، دیگر هیچ کسی ایمان نخواهد آورد، پس بر آنچه که می کردند؛ غمگین مباش.

و (اکنون) به دیدگان ما و به وحی ما، کشتی بساز، و در(باره ی) کسانی که ستم کردند، با من سخن مگو، که آنان غرق شدنی هستند ».

و (نوح) کشتی را می ساخت، و هر گاه گروهی از اشراف قومش بر او می گذشتند، او را مسخره می کردند، (نوح) می گفت :«اگر ما را مسخره می کنید، پس ما (نیز) شما را مسخره خواهیم کرد؛ همین گونه که مسخره می کنید،

پس به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغش می آید که خوارش سازد، و عذاب جاودان بر چه کسی وارد خواهد شد »..

(این حالت همچنان ادامه داشت) تا زمانی که فرمان فرا رسید، و (آب از) تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم :«از هر جفتی (از حیوانات) دو تا (نر ماده) در آن (کشتی) برگیر، و(همچنین) خاندانت را؛ جز کسی که وعده ی (هلاک) قبلاً بر او مقرر شده است، و (نیز) کسانی که ایمان آورده اند (را برگیر) » و جز عده ی اندکی همراه اوایمان نیاوردند.

(نوح) گفت: «در آن (کشتی) سوار شوید، حرکت آن وتوقف آن به نام خداست، همانا پروردگارم آمرزنده ی مهربان است».

و آن (کشتی) آنها را در موجی همچون کوهها می برد و در آن هنگام نوح فرزندش را که در کناره ای بود؛ صدا زد :«ای فرزندم ! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش ».

گفت: «به زودی به کوهی پناه می برم که مرا از آب حفظ می کند !» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگه دارنده ای در برابر فرمان خدا نیست، مگر کسی که خدا به او رحم کند» و (نا گاه) موج در میان آن دو حائل شد، پس (او) ازغرق شدگان گردید.

و گفته شد :«ای زمین آبت را فرو بر، وای آسمان (بارانت را) فرو بند. و آب فرو نشست، و کار به انجام رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی قرار گرفت، و گفته شد :« دوری (و هلاکت) باد بر گروه ستمکاران».

و نوح پروردگارش را ندا داد، پس گفت: «پروردگارا ! همانا پسرم از خاندان من است، و بی گمان وعده ی تو (درباره ی نجات خاندانم ) حق است، و تو بهترین داورانی ».

فرمود :«ای نوح ! همانا اواز خاندان تو نیست، بی گمان او عمل غیر صالحی است. پس چیزی که به آن علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز می دهم (مبادا) که از جاهلان باشی ».

(نوح) گفت: «پروردگارا ! همانا من به تو پناه می برم، که از توچیزی بخواهم که به آن علم ندارم، واگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود».

گفته شد :«ای نوح به سلامتی از سوی ما و (همراه با) برکت ها(ی فراوان) بر تو و بر امتهای که با تواند؛ فرود آی، و امتهایی (نیز) هستند که به زودی آنها را (از نعمتها) بهرمند سازیم، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها خواهد رسید».

اینها از خبرهای غیب است که آن را به تو (ای پیامبر) وحی می کنیم، نه تو، و نه قومت پیش از این آن را نمی دانستید، پس صبر کن، بی گمان عاقبت از آن پرهیز گاران است.

و (ما) به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت:«ای قوم من ! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما نیست، وشما جز افترا زن نیستید (که بتها راشریک او قرار می دهید).

« ای قوم من ! بر (رساندن) این (دعوت) از شما پاداشی نمی طلبم، پاداش من تنها بر(عهده ی) که مرا آفرید، آیا خرد نمی ورزید ؟!

و ای قوم من ! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) تا (باران) آسمانی را پی در پی بر شما فرو ریزد، و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید، و گناهکارانه روی نگردانید».

گفتند :«ای هود ! برای ما دلیل روشنی نیاورده ای وما به (خاطر) گفتار تو معبودها یمان را رها نمی کنیم، و ما به تو ایمان نمی آوریم.

ما (چیزی) جزاین نمی گویم که« بعضی از معبودانمان آسیبی به تو رسانده اند». (هود) گفت :«همانا من خدا را گواه می گیرم، و شما (نیز) گواه باشید، که من از آنچه شریک (خدا) قرار می دهید، بیزارم،

غیر از او، پس همگی برای من نقشه بکشید، آنگاه مرا مهلت ندهید.

همانا من بر الله که پروردگارمن وپروردگار شماست توکل کردم، هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه او (= خداوند) گیرنده پیشانی اش است (و برآن چیره است) بی گمان پرودگارم بر راه راست است.

پس اگر روی برگردانید، به راستی که (من) آنچه را که با آن به سوی شما فرستاده شده بودم به شما رساندم، و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما خواهد کرد، و (شما)هیچ زیانی به او نمی توانید برسانید، بی گمان پروردگارم بر همه چیز نگهبان است ».

و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، هود وکسانی که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خویش نجات دادیم، و آنها را از عذاب سخت رهاندیم.

و این (قوم) عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و از پیامبران او نا فرمانی کردند، و از فرمان هر سرکش دشمن حق، پیروی کردند.

آنها در این دنیا و(نیز) روز قیامت، لعنت به دنبال دارند، آگاه باشید که (قوم) عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند، هان بر عاد، قوم هود دوری (وهلاکت) باد.

و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت:«ای قوم من ! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، او شما را از زمین پدید آورد، و شما را در آن به آباد کردنش گمارد، پس از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی اوبازگردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم نزدیک (و) اجابت کننده است »

گفتند: «ای صالح! پیش از این ما به تو امید می داشتیم، آیا ما را از پرستش آنچه نیاکانمان می پرستیدند، باز می داری ؟ و به راستی ما ازآنچه ما را به سوی آن دعوت می کنی سخت در شک و تردید هستیم ».

گفت :«ای قوم من ! به من خبر دهید که اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از جانب خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس اگر نافرمانی او کنم، چه کسی مرا در برابر خدا یاری می کند ؟! پس شما جز زیان بر من نخواهید افزود.

ای قوم من ! این ماده شترِ خداوند است، که برای شما نشانه ای است، پس بگذاریدش در زمین خدا بچرد، و هیچ آزاری به آن نرسانید، که (آنگاه) عذابی نزدیک شما را فرا گیرد».

پس آنها، آن (ماده شتر) را پی کردند، آنگاه (صالح به آنها) گفت: « سه روز در خانه هایتان بهرمند گردید، (و بعد از آن عذاب خواهد آمد) این وعده ای است که دروغ نخواهد بود».

پس چون فرمان (عذاب) ما فرا رسید، صالح وکسانی که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از(سوی) خویش (از آن عذاب) و از رسوایی آن روز نجات دادیم، بی گمان پروردگار تو همان قوی پیروزمند است.

و کسانی که ستم کرده بودند، صیحه ی ( = بانگی مرگبار) فرو گرفت، پس در خانه های خود به روی افتادند و مردند.

چنان که گویی در آن (دیار) نبوده اند، آگاه باشید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر می ورزیدند، هان! بر (قوم) ثمود دوری (و هلاکت) باد.

به راستی فرستندگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند، گفتند:«سلام»، (ابراهیم نیز در پاسخ) گفت:«سلام» پس طولی نکشید که گوساله ای بریان (برای آنان) آورد.

پس چون دید دستانشان به سوی آن نمی رسد ( و نمی خورند) به آنها گمان بد برد، و (در دل) از آنان احساس ترس کرد، (فرشتگان) گفتند :« نترس، بی شک ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم ».

و همسرش (ساره) ایستاده بود، پس (از خوشحالی) خندید، آنگاه او را به اسحاق، وبعد از او به یعقوب بشارت دادیم.

(ساره) گفت :«ای وای بر من ! آیا من می زایم، در حالی که پیرزنم و این شوهرم (نیز) پیر است ؟! به راستی این چیز عجیبی است !»

(فرشتگان) گفتند :«آیا از فرمان خدا تعجب می کنی ؟! رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستوده ی بزرگوار است ».

پس چون ترس از (دل) ابراهیم (بیرون) رفت، وبشارت به او رسید، در باره ی قوم لوط با ما مجادله (و گفت گو) شروع کرد.

بی گمان ابراهیم، برد بار، لابه گر بازگشت کننده (به سوی خدا) بود.

ای ابراهیم! از این(سخن) بگذر، که به راستی فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسیده است، و مسلماً عذابی بدون برگشت برایشان خواهد آمد.

و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از (آمدن) آنان نگران ودلتنگ شد، و گفت :«این روز بسیار سختی است ».

و قوم او شتابان به سوی اوآمدند، و پیش از این کارهای زشت مرتکب می شدند، (لوط) گفت :«ای قوم من ! اینها دختران من هستند، (با آنها ازدواج کنید) آنان برای شما پاکیزه ترند، و از خدا بترسید و مرا در(مورد) مهمانانم رسوا نکنید، در میان شما یک مرد عاقلی وجود ندارد ؟! ».

گفتند :« به راستی تو می دانی که ما به دختران تو نیازی نداریم، و تو خوب می دانی که ما چه می خواهیم».

(لوط) گفت:«کاش در برابر شما قدرتی داشتم، ویا به تکیه گاه محکمی پناه می بردم ».

(فرشتگان ) گفتند :« ای لوط ! ما فرستادگان، پروردگار تو هستیم، (آنها ) هرگز به تو نخواهند رسید، پس در پاسی از شب گذشته خانواه ات را (از این شهر ) ببر، و هیچ یک از شما روی بر نگرداند جز همسرت، که به او خواهد رسید آنچه که به آنها رسد، بی گمان وعده گاه شان (وقت) صبح است، آیا صبح نزدیک نیست ؟!».

پس چون فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و سرزمین) را زیر و رو کردیم، و بر (سر) آنها سنگهای از سنگ و گل متراکم روی هم فرو باریدیم.

( سنگهای که) نزد پروردگارت نشاندار بود، و این (سنگها و عذاب) از (سایر) ستمگران دور نیست.

و به سوی (قوم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم). گفت:« ای قوم من! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، و پیمانه و میزان را کم نکنید، من شما را در نعمت می بینم، و من بر شما از عذاب روز فراگیر می ترسم.

و ای قوم من ! پیمانه و میزان را با عدالت، تمام (و کامل) دهید، و اشیاء مردم را کم ندهید، ودر زمین به فساد (وتباهی) نکوشید.

اگر ایمان داشته باشید، باقی گذاشته خداوند (از مال حلال) برای شما بهتر است، ومن بر شما نگهبان نیستم ».

گفتند :«ای شعیب ! آیا نمازت به تو فرمان می دهد که آنچه را که نیاکانمان می پرستیدند، رها کنیم، یا آنچه را می خواهیم در اموالمان انجام دهیم ؟! بی گمان تو (مردی) بردبارعاقلی هستی ! ».

(شعیب) گفت :«ای قوم من !به من خبر دهید؛ اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از سوی خود رزق نیکوی به من عطا کرده باشد، (آیا نباید از او اطاعت کنم ؟!)و من نمی خواهم با شما مخالفت کنم، در باره ی چیزی که شما را از آن نهی می کنم، (و خود مرتکب شوم) من جز اصلاح؛ - تا آنجا که توانای دارم- نمی خواهم، و توفیق من جز به (فضل) خدا نیست، بر او توکل کردم، و به سوی او باز می گردم.

وای قوم من ! دشمنی (ومخالفت) با من سبب نشود که به شما (نیز، عذابی) برسد، همانند آنچه که به قوم نوح یا قوم هود، یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.

و از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم مهربان دوستدار است ».

گفتند :«ای شعیب ! بسیاری از آنچه را که می گویی، نمی فهمیم، و به درستی که ما تو را در میان خود ناتوان می بینیم، و اگر(احترام) قبیله ات نبود؛ مسلماً تو را سنگسار می کردیم، وتو نزد ما گرانقدر نیستی »

(شعیب) گفت:« ای قوم من ! آیا قبیله ی من نزد شما گرامی تر از خداوند است ؟! و (فرمان) او را پشت سر خویش انداخته اید ! بی گمان پروردگارم به آنچه انجام می دهید احاطه دارد.

و ای قوم من ! شما به روش خودتان عمل کنید، من هم (به روش خود) عمل می کنم، به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغشان می آید که رسوایش کند، و چه کسی خود دروغگو است! شما انتظار بکشید و من (نیز) با شما در انتظارم !»

و چون فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خود نجات دادیم وکسانی را که ستم کردند؛ صیحه ای (= بانگی مرگبار) فرو گرفت، پس در دیار خود به رو افتادند (و مردند ).

چنان که گویی هر گز در آن (دیار) نبودند! آگاه باشید! دوری (وهلاکت) باد بر (قوم) مدین، همان گونه که (قوم) ثمود دور (و هلاک) شدند !

و به راستی موسی را با آیات خود و دلیلی آشکار فرستادیم.

به سوی فرعون و اطرافیانش ؛ پس (آنها) از فرمان فرعون پیروی کردند، و فرمان فرعون درست (و بخردانه) نبود.

(فرعون) روز قیامت پیش رو قومش است، پس آنها را وارد آتش (جهنم) کرد، و(جهنم) چه بد آبشخور (و جایگاهی) است که بر آن وارد شدند.

و در این (دنیا) و روز قیامت لعنتی به دنبال دارند، چه بد عطایی است (لعنت) که (به آنها ) داده شد.

این (برخی) از اخبار (آبادیها و) شهرهاست که آن را برای تو باز گو می کنیم، که برخی از آنها (هنوز) باقی است، وبرخی (دیگر) درو شده (و از بین رفته) است.

و (ما) به آنها ستم نکردیم، ولیکن آنها خود بر خویشتن ستم کردند، پس هنگامی که فرمان پروردگارت فرا رسید، معبودان شان که به جای خداوند می خواندند؛ پس چیزی از آنان دفع نکردند (و یاریشان ندادند) و آنها را جز هلاکت (ونا بودی) نیفزودند.

و این چنین است (مجازات و) گرفت پروردگارت، هنگامی که فرو گیرد و مجازات کند آبادیها و شهرها را که (مردمش) ستمکار باشند، بی گمان (مجازات و) گرفت او دردناک سخت است.

یقیناً در این، (پند و) نشانه ای است برای کسی که از عذاب آخرت بترسد، آن (روز) روزی است که مردم (همه) در آن گرد آورده شوند، و آن (روز) روزی است که (همگی) حاضر شوند.

و ما آن را مدتی معین به تأخیر نمی اندازیم.

روزی بیاید که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید، پس بعضی از آنها بدبختند، و (بعضی دیگر) خوشبخت.

اما کسانی که بدبخت شدند، پس در آتش (دوزخ) اند، برای آنها در آن ناله و فریاد (= دم و بازدم) است.

در آن جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمین (باقی) است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بی گمان پروردگارت آنچه را که بخواهد؛ انجام دهد.

و اما کسانی که خوشبخت (و سعادتمند) شدند، پس جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین (باقی) است. مگر آنچه پروردگارت بخواهد، عطایی است قطع نشدنی.

پس از (باطل بودن) آنچه اینان می پرستند در شک مباش. آنها نمی پرستند جز همانگونه که نیاکانشان از پیش می پرستیدند، و مسلماً ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد.

و به راستی (ما) به موسی کتاب دادیم، پس در آن اختلاف شد، و اگر فرمان پیشین پروردگارت نبود، قطعاً در میان آنان داوری می شد، و همانا آنها در این (قرآن) سخت در شک وتردید هستند.

و بی گمان هر کدام (چون بر انگیخته شوند) پروردگارت (پاداش) اعمالشان را قطعاً بطور کامل و تمام خواهد داد، زیرا که او به آنچه می کنند؛ آگاه است.

پس (ای پیامبر!) همانگونه که فرمان یافته ای، (در برابر مشرکان) استقامت کن، و (نیز) کسی که با تو (به خدا) رو آورده است (باید استقامت کند ) و سر کشی نکنید، بی گمان او به آنچه که می کنید؛ بیناست.

به کسانی که ستم کردند تمایل (و تکیه) نکنید، که آتش (جهنم) به شما خواهد رسید، و برای شما (سرپرست و) دوستانی جز خداوند وجود ندارد، آنگاه یاری نمی شوید.

و(ای پیامبر!) در دو طرف روز، و ساعاتی از شب، نماز را بر پادار، بی شک نیکیها بدیها را از بین می برند، این پندی برای پند پذیران است.

و (ای پیامبر!) صبر کن، پس بی گمان خداوند پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهد کرد.

پس چرا از امتهایی پیش از شما، خردمندانی نبودند که (مردمان را) از فساد در زمین باز دارند ؟! مگر اندکی از آنان که نجاتشان دادیم، و کسانی که ستم کردند، از لذات (دینوی) و آسودگی پیروی کردند، و گناهکار بودند (و نابود شدند).

و (ای پیامبر!) پروردگارت چنین نبود که شهرها (و آبادیها) را به ظلم نابود کند، در حالی که اهل آن (افرادی شایسته و) نیکو کار باشند.

و اگر پروردگارت می خواست، (همه ی) مردم را یک امت قرار می داد، ولی (آنها) همواره مختلف اند.

مگر کسی که پروردگارت (بر او) رحم کند، و برای همین آنها را آفریده است، و سخن پروردگار تو محقق شد که: مسلماً جهنم را از همه ی (عاصیان و مجرمان) جن وانس پر خواهم کرد.

و ما هر یک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیله ی آن، دلت را استوار گردانیم، و در این (قرآن) برای تو حق، و برای مؤمنان موعظه و تذکری آمده است.

و به کسانی که ایمان نمی آورند، بگو: « بر روش خودتان عمل کنید، ما (نیز بر روش خود) عمل می کنیم،

و منتظر باشید، ما هم منتظریم!».

و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین، از آن خداست، و همه ی کارها به سوی او باز گردانده می شود، پس او را بپرست و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه می کنید؛ (هرگز) غافل نیست.
Icon