ترجمة سورة هود

الترجمة الفارسية للمختصر في تفسير القرآن الكريم
ترجمة معاني سورة هود باللغة الفارسية من كتاب الترجمة الفارسية للمختصر في تفسير القرآن الكريم .
من تأليف: مركز تفسير للدراسات القرآنية .

﴿الٓر﴾ سخن در مورد حروف مشابه این حروف در آغاز سورۀ بقره بیان شد. قرآن کتابی است که آیاتش از نظر نظم و معنا استحکام یافته است، چنان‌که هیچ خلل و نقصانی در آن مشاهده نمی‌کنی، سپس از جانب ذاتی‌که در تدبیر و تشریعش بسیار داناست، و از احوال و مصالح بندگانش بسیار آگاه است، با ذکر حلال و حرام و امر و نهی و وعد و وعید و قصص و مانند آن بیان شده است.
آیات نازل ‌شده بر محمد صلی الله علیه وسلم این مضامین را دربردارد: نهی بندگان از اینکه غیر الله را همراه او تعالی عبادت کنند، - ای مردم- همانا من ترسانندۀ شما از عذاب الله هستم اگر به او کفر ورزید و از او نافرمانی کنید، و مژده ‌دهندۀ شما به پاداش او تعالی هستم اگر به او ایمان آورید و به شریعتش عمل کنید.
و -ای مردم- آمرزش گناهان‌تان را از پروردگارتان بخواهید، و با پشیمانی از آنچه در راه او کوتاهی کرده‌اید به‌سوی او بازگردید، که شما را در زندگی دنیایی‌تان تا پایان عمرتان که سررسیدی مشخص دارد از کالایی نیکو بهره‌مند سازد، و به هرکس که دارای افزوده‌ای در طاعت و عمل باشد جزای افزوده‌اش را به صورت کامل و بدون کاستی بدهد، و اگر از ایمان به آنچه از جانب پروردگارم آورده‌ام روی بگردانید همانا من از عذاب روزی‌که صحنه‌های هولناک سختی دارد یعنی روز قیامت بر شما می‌ترسم.
- ای مردم- بازگشت شما در روز قیامت فقط به‌سوی الله است، و او سبحانه بر هر چیزی تواناست، هیچ‌چیز او را ناتوان نمی‌سازد، پس زنده‌ گردانیدن و حسابرسی شما پس از مرگ و برانگیختن‌تان او را ناتوان نمی‌سازد.
بدانید که این مشرکان به‌سبب جهلی که به الله دارند سینه‌های‌شان را می‌گردانند تا شک و تردید موجود در آن را از او تعالی پنهان دارند، بدانید آن‌گاه که سرهای‌شان را با لباس‌های‌شان می‌پوشانند، الله از آنچه که پنهان و آنچه که آشکار می‌کنند آگاه است، به‌راستی که او به آنچه سینه‌ها نهان می‌دارند بسیار داناست.
و هیچ مخلوقی نیست که بر روی زمین بجنبد هر اندازه که باشد مگر اینکه الله از روی لطف به او روزی‌اش را تضمین کرده است، و او سبحانه محل استقرار او در زمین را می‌داند، و از محل مرگش که در آنجا می‌میرد آگاه است، پس تمام جنبندگان و روزی‌شان و مواضع استقرار و مواضع مرگشان، در کتابی آشکار یعنی لوح محفوظ است.
و او سبحانه ذاتی است که آسمان‌ها و زمین را با وجود گستردگی‌اش، و تمام آنچه را در این دو وجود دارد در شش روز آفرید، و قبل از آفرینش آسمان‌ها و زمین، عرش او تعالی بر آب بود؛ تا -ای مردم- شما را بیازماید که کدام‌یک از شما با انجام آنچه که الله را راضی می‌سازد نیکوکارترید، و کدام‌یک از شما با انجام آنچه که او تعالی را خشمگین می‌سازد بدکارترید، آن‌گاه هر یک را به آنچه که استحقاق دارد جزا دهد. و -ای رسول- اگر بگویی: - ای مردم- همانا شما پس از مرگ برانگیخته می‌شوید تا مورد محاسبه قرار گیرید به‌طور قطع کسانی‌که به الله کفر ورزیده‌اند و رستاخیز را انکار کرده‌اند خواهند گفت: این قرآن که آن را تلاوت می‌کنی جز سحری آشکار نیست، و باطلی است که بطلانش آشکار است.
و اگر عذاب در زندگی دنیا را از مشرکان که سزاوارش هستند تا روزهای معدودی به تأخیر اندازیم به‌طور قطع از روی مسخره این‌گونه خواستار تعجیل در آن خواهند شد: چه چیزی عذاب را از ما بازمی‌دارد؟ بدانید عذابی که سزاوارش هستند سررسید مشخصی نزد الله دارد، و روزی‌که آنها را فراگیرد هیچ بازدارنده‌ای نخواهند یافت تا عذاب را از آنها بازدارد، بلکه بر آنها واقع می‌شود، و عذابی را که از روی مسخره و ریشخند خواهان تعجیل در آن بودند آنها را احاطه خواهد کرد.
و اگر از جانب خود نعمتی مانند نعمت سلامتی و ثروت به انسان عطا کنیم، سپس آن نعمت را از او بگیریم به‌راستی‌که او از رحمت الله بسیار نومید، و در برابر نعمت او تعالی بسیار ناسپاس است، و هرگاه الله نعمت را از او بگیرد آن را فراموش می‌کند.
و اگر گشایش در روزی و سلامتی پس از فقر و بیماری‌ای که به او رسیده است به او بچشانیم به‌طور قطع خواهد گفت: آسیب از من برطرف شد، و زیان از بین رفت، و در قبال این کار شکر الله را به جای نمی‌آورد، همانا او از روی ناسپاسی بسیار سَرخوش است، و به آنچه الله بر او ارزانی داشته است در برابر مردم فخر فروشی و مباهات می‌کند.
مگر کسانی‌که در برابر سختی‌ها و طاعات و گناهان شکیبایی ورزیده، و اعمال صالح انجام داده‌اند، که حال دیگری دارند، چون نه ناامیدی آنها را فرامی‌گیرد، و نه ناسپاسی در برابر نعمت‌های الله، و نه فخر فروشی بر مردم؛ برای اینها که دارای صفات مذکور هستند آمرزشی از جانب پروردگارشان برای گناهان‌شان، و پاداشی بزرگ در آخرت است.
- ای رسول- به‌سبب رویارویی با کفر و سرسختی و پیشنهاد آیات از سوی آنها - مبادا تبلیغ برخی از آنچه را که الله تو را به تبلیغ آن فرمان داده است و عمل به آن برای‌شان دشوار است رها کنی، و مبادا سینه‌ات به‌سبب تبلیغ آن تنگ گردد به‌خاطر اینکه نگویند: چرا گنجی بر او فرو فرستاده نمی‌شود تا او را بی‌نیاز سازد، یا چرا فرشته‌ای همراهش نمی‌آید تا او را تصدیق کند، پس به خاطر این کار بخشی از آنچه را که به تو وحی می‌شود رها نکنی، زیرا تو فقط انذار دهنده هستی، آنچه الله تو را به تبلیغ آن فرمان داده است ابلاغ کن، و آوردن آیاتی که به تو پیشنهاد می‌دهند برعهدۀ تو نیست، و الله بر همه چیز نگهبان است.
بلکه آیا مشرکان می‌گویند: محمد قرآن را ساخته، و از جانب الله وحی نشده است، - ای رسول- برای طلبیدن آنها به مبارزه بگو: پس ده سورۀ ساختگی مانند این قرآن، که ادعا کردید ساختگی است بیاورید و در این کار ملزم به راستگویی نیستید، و هرکس را که می‌توانید فراخوانید، تا در این کار به شما یاری رسانند، اگر در این ادعا که قرآن ساختگی است راستگو هستید.
پس اگر به‌سبب ناتوانی نتوانستند آنچه را که از آنها طلب می‌کنید بیاورند، - ای مؤمنان- به یقین بدانید که قرآن را فقط الله با علم خویش بر رسولش فرو فرستاده است، و ساختگی نیست، و بدانید که معبود برحقی جز الله نیست، پس آیا شما بعد از این دلایل قاطع در برابر او گردن می‌نهید؟
و هرکس به عمل خویش زندگی دنیا و کالاهای فانی آن را بخواهد، و آخرت را نجوید، پاداش اعمال‌شان را در دنیا برای‌شان می‌دهیم: سلامتی، و امنیت، و گشایش در روزی، و ذره‌ای از پاداش عمل‌شان کاسته نمی‌شود.
اینها که به این هدف نکوهیده متصف هستند، روز قیامت پاداشی جز جهنم که در آن داخل می‌شوند ندارند، و ثواب اعمال‌شان از دست‌شان رفته است، و اعمال‌شان باطل است؛ زیرا پیش از انجام آن، ایمان و هدفی صحیح نداشته‌اند، و با آن رضایت الله و سرای آخرت را نخواسته بودند.
پیامبر محمد صلی الله علیه وسلم که برهانی از جانب پروردگار متعالش همراه دارد و گواهی از جانب پروردگارش، یعنی جبریل علیه السلام نیز همراه اوست، و پیش از این، تورات که برای رهبری مردم و رحمت بر آنها بر موسی علیه السلام نازل شده است به نبوت او گواهی می‌دهد. او و کسانی‌که همراهش ایمان آورده‌اند با این کافرانِ غرقِ در گمراهی، یکسان نیستند. آنها به قرآن و به محمد صلی الله علیه وسلم که قرآن بر او نازل شده است ایمان می‌آورند، و هر یک از پیروان آیین‌ها که به او کفر می‌ورزد وعده‌گاهش در روز قیامت جهنم است، پس -ای رسول- در مورد قرآن و وعده‌گاه آنها تردید نکن، زیرا حقیقتی است که تردیدی در آن راه ندارد، و اما بیشتر مردم با وجود انبوهِ دلایل آشکار و براهین روشن ایمان نمی‌آورند.
و هیچ‌کس ستمکارتر از کسی نیست که با نسبت ‌دادن شریک یا فرزند به الله دروغی بر او تعالی بسازد، اینها که بر الله دروغ می‌بندند در روز قیامت در برابر پروردگارشان عرضه می‌شوند تا در مورد اعمال‌شان از آنها بپرسد، و فرشتگان و فرستادگان که علیه آنها گواهی می‌دهند می‌گویند: اینها همان کسانی هستند که با نسبت ‌دادن شریک و فرزند به الله بر او تعالی دروغ بستند. بدانید که الله کسانی را که با بستن دروغ بر او تعالی بر خودشان ستم کردند از خود رانده است.
کسانی‌که مردم را از راه راست الله بازمی‌دارند، و خواهان انحراف از راستی در راه او تعالی هستند تا هیچ‌کس آن را نپیماید، همان‌ها به رستاخیز پس از مرگ کفر می‌ورزند و آن را انکار می‌کنند.
اینها که این صفات را دارند نمی‌توانند از عذاب الله آن‌گاه که بر آنها نازل شود در زمین فرار کنند، و هم‌پیمانان و یاورانی غیر از الله ندارند که کیفر الله را از آنها دفع کنند؛ به‌سبب اینکه خودشان و دیگران را از راه الله بازداشتند عذاب روز قیامت بر آنها افزوده می‌شود. آنها در دنیا توان شنیدن حق و هدایت به قصد پذیرش را نداشتند، و آیات الله در هستی را آن‌گونه که برای‌شان فایده برساند نمی‌دیدند؛ زیرا رویگردانی زیادی از حق داشتند.
اینها همان کسانی هستند که با قرار دادن خودشان در معرض نابودی با انتخاب شریکانی همراه الله به خودشان زیان رساندند، و شریکان و شفیعانی را که ساخته بودند از دست‌شان رفته است.
به‌درستی آنها در روز قیامت زیانکارترین معامله‌کنندگان هستند، چون کفر را جایگزین ایمان، دنیا را جایگزین آخرت، و عذاب را جایگزین رحمت کرده‌اند.
همانا کسانی‌که به الله و رسولش ایمان آورده‌اند، و اعمال صالح انجام داده‌اند، و برای الله خضوع و فروتنی کرده‌اند، همان‌ها ساکنان بهشت هستند، که برای همیشه در آن می‌مانند.
مَثل دو گروه کافر و مؤمن مانند کوری است که نمی‌بیند، و کری که نمی‌شنود، و این مثال گروه کافران است که حق را به قصد قبول کردن نمی‌شنوند، و آن را به‌گونه‌ای که به آنها فایده برساند نمی‌بینند، و مَثل شنوا و بیناست، که مَثل گروه مؤمنان است که هم می‌شنوند و هم می‌بینند، آیا این دو گروه حال و صفت یکسانی دارند؟! یکسان نیستند، آیا از یکسان‌ نبودن این دو پند نمی‌گیرند؟!
و نوح را به عنوان رسولی به‌سوی قومش فرستادیم، آن‌گاه به آنها گفت: ای قوم من، همانا من انذار دهنده‌ای برای شما از عذاب الله، و بیانگر چیزی هستم که با آن به‌سوی شما فرستاده شده‌ام.
و شما را فرامی‌خوانم که تنها الله را عبادت کنید، پس جز او را عبادت نکنید، همانا من از عذاب روزی درد آور بر شما می‌ترسم.
آن‌گاه بزرگان و سران قومش که کافر بودند گفتند: هرگز فراخوان تو را نمی‌پذیریم؛ زیرا تو امتیازی بر ما نداری، چون انسانی مانند ما هستی. آن‌گونه که برایمان آشکار است، نمی‌بینیم کسی جز افراد پست ما از تو پیروی کرده باشد. و شرف و مال و جایگاه بیشتری هم ندارید که شما را شایسته گرداند تا از شما پیروی کنیم، بلکه گمان می‌کنیم که شما در ادعای خویش دروغگو هستید.
نوح علیه السلام به آنها گفت: ای قوم من، به من خبر دهید اگر بر برهانی از جانب پروردگارم باشم که به راستگویی من گواهی می‌دهد، و ایمان ‌آوردن به من را بر شما واجب می‌گرداند، و رحمتی از جانب او تعالی که همان نبوت و رسالت است به من عطا شده باشد، و به‌سبب جهل شما به آن بر شما پوشیده مانده باشد؛ آیا به زور شما را بر ایمان به آن مجبور می‌سازیم و آن را در دل‌های‌تان وارد می‌کنیم؟! توان این کار را نداریم، زیرا ذاتی‌که به ایمان هدایت می‌کند همان الله است.
و ای قوم من، در قبال تبلیغ رسالت مالی از شما درخواست نمی‌کنم، زیرا پاداش من جز بر الله نیست، و مؤمنان فقیری را که خواستار راندن آنها هستید از مجلس خویش دور نمی‌کنم، آنها در روز قیامت پروردگارشان را ملاقات می‌کنند، و او تعالی پاداش ایمان‌شان را به آنها می‌دهد، و اما من شما را قومی می‌بینم که حقیقت این دعوت را نمی‌فهمند چون راندن مؤمنان ضعیف را طلب می‌کنید.
و ای قوم من، اگر این مؤمنان را از روی ستم و بدون گناه برانم چه کسی عذاب الله را از من دفع می‌کند؟ آیا پند نمی‌گیرید، و برای آنچه که برای‌تان مناسب‌تر و سودمندتر است نمی‌کوشید؟!
و- ای قوم من- به شما نمی‌گویم: گنجینه‌های رزق الله نزد من است، که اگر ایمان بیاورید از آن بر شما انفاق کنم، و به شما نمی‌گویم: من غیب می‌دانم، و به شما نمی‌گویم: من از فرشتگان هستم، بلکه من انسانی مانند خودتان هستم، و در مورد فقیرانی که در نظر شما خوار و کوچک به نظر می‌رسند نمی‌گویم: الله توفیق و هدایت به آنها عطا نمی‌کند، الله به نیات و احوال‌شان آگاه‌تر است، به‌راستی که اگر من این موارد را ادعا کنم از ستمکارانی خواهم بود که سزاوار عذاب الله هستند.
آنها از روی آزار و تکبر گفتند: ای نوح، همانا با ما جدال و مناظره کردی، و بسیار هم جدال و مناظره کردی، پس عذابی را که به ما وعده می‌دهی برایمان بیاور اگر در ادعای خویش از راستگویان هستی.
نوح علیه السلام به آنها گفت: من عذاب را بر شما نمی‌آورم، بلکه فقط الله است که اگر بخواهد آن را بر شما می‌آورد، و اگر الله عذاب خویش را بر شما بخواهد نمی‌توانید از عذابش فرار کنید.
و اگر الله به‌سبب سرسختی شما بخواهد شما را از راه راست گمراه سازد، و در هدایت یاری نرساند، اندرز و یادآوری من به شما سودی برای‌تان نمی‌رساند. او پروردگار شماست، و اوست که مالک کارتان است، پس اگر بخواهد شما را گمراه می‌سازد، و روز قیامت فقط به‌سوی او بازگردانیده می‌شود، آن‌گاه شما را در قبال اعمال‌تان مجازات می‌کند.
سبب کفر قوم نوح علیه السلام این بود که آنها ادعا می‌کردند نوح علیه السلام این دین را که آورده است بر الله دروغ بسته است، - ای رسول- به آنها بگو: اگر آن را ساخته باشم، کیفر گناهم فقط به دوش خودم است، و ذره‌ای از گناه تکذیب شما نیز به دوش نمی‌کشم، چون از آن بیزارم.
و الله این‌گونه به نوح علیه السلام وحی کرد: - ای نوح- جز کسانی‌که پیش از این ایمان آورده‌اند کسی از قوم تو ایمان نخواهد آورد، پس -ای نوح- به‌سبب تکذیب و ریشخندی که در خلال این مدت طولانی مرتکب می‌شدند اندوه مدار.
و کشتی را زیر نظر ما و تحت حفاظت ما، و به وحی ما که به تو آموزش می‌دهیم آن را چگونه بسازی، بساز، و از من نخواه به کسانی‌که به‌سبب کفر بر خودشان ستم کرده‌اند مهلت بدهم، زیرا آنها - بدون تردید- به کیفر اصرارشان بر کفر با طوفان غرق می‌شوند.
آن‌گاه نوح علیه السلام از فرمان پروردگارش اطاعت، و شروع به ساختن کشتی کرد، و هرگاه بزرگان و سران قومش بر او می‌گذشتند او را مسخره می‌کردند؛ چون در حالی کشتی را می‌ساخت که در سرزمینش نه آبی بود و نه هیچ رودی، پس چون بارها او را مسخره کردند؛ به آنها گفت: - ای سران- اگر امروزه که کشتی را می‌سازیم ما را مسخره می‌کنید، همانا ما شما را به خاطر جهل‌تان به سرانجام کارتان که غرق ‌شدن است مسخره خواهیم کرد.
پس به‌زودی خواهید دانست که چه کسی را عذابی خوار کننده و تحقیر کننده در دنیا فرا خواهد گرفت، و در روز قیامت عذابی همیشگی و جاویدان بر او فرو فرستاده می‌شود.
و نوح علیه السلام ساختن کشتی‌ای را که الله او را به ساختن آن فرمان داده بود به پایان رساند، تا اینکه فرمان ما بر نابودی‌شان آمد، و آب از تنوری که در آن نان می‌پختند فوران کرد؛ تا اعلامی باشد بر آغاز طوفان؛ به نوح گفتیم: در این کشتی از هر صنف حیوان روی زمین یک جفت سوار کن: نر و ماده، و خانواده‌ات را سوار کن جز کسی‌که بر غرق‌ شدن او حکم رفته است؛ به این سبب که ایمان نیاورد، و کسانی از قومت را که همراه تو ایمان آورده‌اند سوار کن، و با وجود طولانی ‌بودن مدتی‌که در میان آنها ماند و آنها را به‌سوی ایمان به الله دعوت می‌کرد جز شمار اندکی کسی از قومش ایمان نیاورده بود.
و نوح علیه السلام به کسانی از خانواده و قومش که ایمان آورده بودند گفت: در کشتی سوار شوید، حرکت کردن کشتی با نام الله است، و لنگر انداختنش نیز با نام الله است، همانا پروردگارم نسبت به گناهان بندگان توبه‌کارش آمرزنده، و نسبت به آنها بسیار مهربان است، و از جمله رحمت او تعالی بر مؤمنان این است که آنها را از نابودی نجات داده است.
و کشتی با مردم و سایر مسافرانش در موجی بزرگ مانند کوه حرکت می‌کرد، و نوح علیه السلام از روی مهر پدری به پسر کافرش، که در مکانی جدا از پدر و قومش قرار داشت، این‌گونه ندا زد: ای پسرم همراه ما در کشتی سوار شو؛ تا از غرق‌ شدن نجات یابی، و همراه کافران مباش، که در این صورت نابودی با غرق که به آنها رسد تو را نیز فرا می‌گیرد.
پسر نوح علیه السلام به او گفت: به‌زودی به کوهی مرتفع پناه می‌برم؛ تا از رسیدن آب به من مرا محافظت کند، نوح علیه السلام به پسرش گفت: امروز هیچ بازدارنده‌ای از عذاب الله با غرق‌ شدن به‌وسیلۀ طوفان نیست مگر الله مهربان و منزّه، به رحمت خویش هرکس را بخواهد، از غرق ‌شدن نجات می‌دهد، موج میان نوح علیه السلام و پسر کافرش جدایی انداخت، آن‌گاه پسرش به‌سبب کفر خویش از غرق ‌شدگان به‌وسیلۀ طوفان بود.
و الله پس از پایان طوفان به زمین فرمود: ای زمین، آنچه از آب طوفان که بر روی توست فرو بر، و به آسمان فرمود: ای آسمان، خودداری کن و باران نفرست، و آب کاهش یافت تا اینکه زمین خشک شد، و الله کافران را نابود کرد، و کشتی بر کوه جودی ایستاد، و گفته شد: به‌سبب کفر، بر قوم متجاوز از حدود الله، دوری و نابودی باد.
و نوح علیه السلام برای طلب یاری از پروردگارش به او تعالی ندا داد، و گفت: پروردگارا، همانا پسرم از خانواده‌ام است که نجات آنها را به من وعده داده‌ای، و به‌راستی که وعدۀ تو سخن راستی است که هیچ خلافی در آن راه ندارد، و تو عادل‌ترین و داناترین حاکمان هستی.
الله به نوح علیه السلام گفت: ای نوح، همانا پسرت که نجاتش را از من خواستی از خانواده‌ات که نجات‌شان را به تو وعده داده‌ام نیست؛ زیرا او کافر است، ای نوح همانا سزاوار تو نیست که چنین درخواستی کنی، و سزاوار کسی‌که در جایگاه تو قرار دارد نیز نیست، پس آنچه که به آن علم نداری از من مخواه، همانا من تو را برحذر می‌دارم از اینکه از جاهلان باشی، و چیزی از من بخواهی که مخالف علم و حکمت من است.
نوح علیه السلام گفت: پروردگارا، همانا به تو پناه می‌برم و متوسل می‌شوم از اینکه چیزی را که علمی به آن ندارم از تو بخواهم، و اگر گناهم را نبخشایی، و به رحمت خویش بر من رحم نکنی، از زیانکارانی خواهم بود که به بهره‌شان در آخرت زیان وارد کرده‌اند.
الله به نوح علیه السلام فرمود: ای نوح، به سلامتی و امنیت، و با نعمت‌های زیادی از جانب الله بر تو، و بر فرزندان مؤمنانی که همراه تو در کشتی بودند که پس از تو می‌آیند بر روی زمین فرود آی، و امت‌های دیگری از فرزندان‌شان خواهند بود که به‌زودی آنها را در این زندگی دنیا بهره‌مند خواهیم کرد، و آنچه که با آن زندگی می‌کنند به آنها خواهیم داد، سپس در آخرت عذابی رنج‌آور از جانب ما به آنها می‌رسد.
- ای رسول- این قصۀ نوح علیه السلام از اخبار غیبی است، که پیش از این وحی که بر تو فرو فرستادیم نه تو آن را می‌دانستی، و نه قومت آن را می‌دانستند، پس در برابر آزار و تکذیب قومت شکیبایی پیشه کن، همان‌گونه که نوح شکیبایی کرد، زیرا پیروزی و غلبه برای کسانی است که از اوامر الله فرمان‌برداری می‌کنند، و نواهی‌اش را ترک می‌کنند.
و به‌سوی عاد برادرشان هود را فرستادیم، به آنها گفت: ای قوم من، تنها الله را عبادت کنید، و هیچ‌کس را همراه او شریک نگردانید، معبود برحقی جز او سبحانه ندارید، و در این ادعای‌تان که شریکی دارد به جز افرادی دروغگو نیستید.
ای قوم من، در قبال آنچه از جانب پروردگارم به شما ابلاغ می‌کنم و شما را به آن فرامی‌خوانم، پاداشی از شما نمی‌خواهم، پاداش من جز بر الله، ذاتی‌که مرا آفریده نیست. آیا در این امر نمی‌اندیشید، و آنچه را که شما را به آن فرامی‌خوانم نمی‌پذیرید؟!
و ای قوم من، از الله آمرزش بخواهید، سپس از گناهان‌تان - که بزرگ‌ترین آن شرک است- به‌سوی او تعالی توبه کنید تا به پاس پاداش این کار باران زیادی بر شما فرو فرستد، و با زیاد کردن فرزندان و اموال نیرویی بر نیروی‌تان بیفزاید، و از آنچه شما را به آن فرا می‌خوانم روی نگردانید، که به‌سبب رویگردانی از دعوت من، و کفرتان به الله و تکذیب آنچه آورده‌ام از جنایتکاران خواهید بود.
قومش گفتند: ای هود حجتی روشن برایمان نیاوردی که ما را وا دارد به تو ایمان بیاوریم، و به خاطر سخن تو که خالی از حجت است از پرستش معبودهای‌مان دست برنمی‌داریم، و در اینکه ادعا می‌کنی رسولی هستی، از مؤمنان به تو نیستیم.
چیزی نمی‌گوییم جز اینکه بعضی معبودهای ما به‌سبب اینکه ما را از عبادت آنها نهی می‌کردی به تو جنون رسانده‌اند، هود علیه السلام گفت: همانا من الله را گواه می‌گیرم، و شما هم گواه باشید که من از عبادت معبودهای‌تان که آنها را به جای الله عبادت می‌کنید بیزارم،
پس شما و معبودهای‌تان که ادعا می‌کنید به من جنون رسانده‌اند به من مکر بزنید، آن‌گاه به من مهلت ندهید.
همانا من فقط بر الله توکل کردم، و در کارم بر او اعتماد کردم؛ زیرا او پروردگار من و پروردگار شماست. هیچ‌چیزی بر روی زمین نمی‌جنبد مگر اینکه تحت فرمانروایی و قدرت الله، در برابر او تعالی فروتن است، هرگونه که بخواهد آن را می‌گرداند، همانا پروردگار من بر حق و عدالت است، پس شما را بر من مسلط نمی‌کند؛ زیرا من برحق و شما بر باطل قرار دارید.
پس اگر از آنچه که من آورده‌ام روی بگردانید و به آن پشت کنید جز ابلاغ به شما برعهدۀ من نیست، و من تمام آنچه را که الله مرا با آن فرستاده است، و به ابلاغ آن فرمان داده است به شما ابلاغ کرده‌ام، و حجت بر شما اقامه شده است، و به‌زودی پروردگارم شما را نابود می‌کند، و قومی غیر از شما می‌آورد که آنها را جانشین شما قرار می‌دهد، و با تکذیب و رویگردانی‌تان ضرری نه بزرگ و نه کوچک به الله نمی‌رسانید؛ زیرا او تعالی از بندگانش بی‌نیاز است. همانا پروردگارم بر هر چیزی نگهبان است، پس او ذاتی است که مرا از آسیبی که با آن به من نیرنگ می‌زنید محافظت می‌کند.
و آن‌گاه که فرمان ما به نابودی‌شان فرا رسید هود و کسانی را که همراهش ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خویش که به آنها رسید نجات دادیم، و آنها را از عذاب سختی که قوم کافرش را با آن عذاب کردیم رهانیدیم.
و این قوم عاد بود که به آیات الله، پروردگارشان کفر ورزیدند، و از رسول‌شان هود علیه السلام نافرمانی کردند، و فرمان هر گردن‌کش علیه حق، و طاغوتی که حق را نمی‌پذیرد و به آن اذعان نمی‌کند اطاعت کردند.
و در این دنیا به خواری و رانده‌ شدن از رحمت الله گرفتار شدند، و در روز قیامت نیز از رحمت الله به دور هستند، و این امر به‌سبب کفرشان به الله تعالی است. بدانید که الله آنها را از هر خیری دور ساخته است، و به هر شری نزدیک گردانیده است.
و به‌سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم من، تنها الله را عبادت کنید، معبودی جز او ندارید که سزاوار عبادت باشد، او شما را از خاک زمین با آفرینش پدرتان آدم علیه السلام از آن آفریده است، و شما را آبادگران زمین قرار داده است، پس از او آمرزش بخواهید سپس با انجام طاعات و ترک گناهان به‌سوی او بازگردید. همانا پروردگار من به کسی‌که عبادت را برای او خالص گرداند نزدیک است، و دعایش را اجابت می‌کند.
قومش به او گفتند: ای صالح، قبل از این دعوت خویش، در میان ما صاحب جایگاهی بلند بودی، پس امیدوار بودیم که خردمندی صاحب خیرخواهی و مشورت باشی. - ای صالح- آیا ما را از عبادت آنچه که پدرانمان آن را عبادت می‌کردند نهی می‌کنی؟ و همانا ما در عبادت الله به یگانگی که ما را به آن فرامی‌خوانی در تردیدی هستیم، که ما را وا می‌دارد تو را به نسبت دادن دروغ بر الله متهم کنیم.
صالح علیه السلام در پاسخ قومش گفت: ای قوم من، به من خبر دهید که اگر بر حجتی روشن از جانب پروردگارم باشم، و رحمتی از جانب خویش که همان نبوت است به من عطا کرده باشد، پس اگر من با ترک تبلیغ آنچه که مرا به تبلیغ آن فرمان داده است از او نافرمانی کنم چه کسی مرا در برابر عذاب او محافظت می‌کند؟ آن‌گاه غیر از گمراهی و دوری از رضایت او تعالی چیزی بر من نمی‌افزایید.
و ای قوم من، این ماده‌ شترِ الله برای شما نشانه‌ای بر راستگویی من است، پس او را رها کنید تا در زمین الله بِچَرَد، و هیچ آزاری به او نرسانید که عذابی نزدیک از لحظه‌ای که آن را پی کنید شما را فرا می‌گیرد.
پس با زیاده‌‌روی در تکذیب، ماده ‌شتر را پی کردند، آن‌گاه صالح علیه السلام به آنها گفت: به زندگی در این سرزمین‌تان به مدت سه روز از زمانی‌که او را پی کردید بهره‌مند شوید، سپس عذاب الله شما را فرا می‌گیرد، همانا عذاب او تعالی پس از این مدت، وعده‌ای محقق، بدون تردید و غیر دروغ، بلکه وعده‌ای راست است.
پس وقتی فرمان ما مبنی بر نابودی‌شان آمد صالح علیه السلام و کسانی را که همراهش ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خویش نجات دادیم، و آنها را از خواری و ذلت آن روز رهانیدیم، - ای رسول- همانا پروردگار تو ذات نیرومند و شکست ‌ناپذیری است که هیچ‌کس بر او چیره نمی‌شود، و از این رو امت‌های تکذیب ‌کننده را نابود کرده است.
و بانگی شدید و مرگبار ثمود را فرا گرفت که از شدت آن مردند، و بر صورت‌های‌شان سرنگون شدند، و صورت‌های‌شان به خاک چسبید.
گویی هرگز در سرزمین‌شان در نعمت و زندگی مُرَفَّه اقامت نداشته‌اند، بدانید که ثمود به الله پروردگارشان کفر ورزیدند، و همیشه از رحمت الله به دور هستند.
و فرشتگان در شکل مردانی به ابراهیم علیه السلام و همسرش، مژده اسحاق و از پی آن یعقوب را دادند، آن‌گاه فرشتگان گفتند: سلام، ابراهیم علیه السلام این‌گونه به آنها پاسخ داد: سلام، و سریع رفت، سپس گوساله‌ای بریان برای‌شان آورد؛ تا از آن بخورند چون گمان می‌کرد که آنها مهمان هستند.
اما وقتی دید دست‌های‌شان به‌سوی گوساله دراز نمی‌شود، و از آن نمی‌خورند این کار آنها را نپسندید، و ترس از آنها را در خودش پنهان کرد، پس وقتی فرشتگان ترس او را دیدند گفتند: از ما نترس، الله ما را به‌سوی قوم لوط فرستاده است تا آنها را عذاب کنیم.
و زن ابراهیم علیه السلام «ساره» ایستاده بود، [توسّط همان فرشتگان] برایش خبری خوش مژده دادیم، و آن اینکه اسحاق را وضع حمل می‌کند، و برای اسحاق فرزندی یعنی یعقوب است، پس خندید و از آنچه که شنید خوشحال شد.
ساره پس از اینکه فرشتگان آن بشارت شگفت‌آور را برایش دادند گفت: چگونه فرزند می‌آورم درحالی‌که سالخورده و ناامید از فرزند هستم، و این شوهرم به سن کهولت رسیده است؟! همانا تولد فرزند در این حالت امر شگفتی است، و امری عادی نیست.
فرشتگان به ساره که از این بشارت تعجب کرده بود گفتند: آیا از قضا و قدر الله تعجب می‌کنی؟ زیرا بر مانند تو پوشیده نیست که الله برای انجام چنین کاری تواناست، - ای اهل بیت ابراهیم- رحمت و برکات الله بر شما باد، همانا الله در صفات و افعالش پسندیده، و بزرگوار و بلند مرتبه است.
پس وقتی ترسی که به ابراهیم علیه السلام از مهمانانش که طعامش را نخوردند، پس از اینکه دانست آنها فرشتگانی هستند برطرف شد، و خبر خوشحال‌ کننده به او رسید که اسحاق علیه السلام، و از پی آن یعقوب علیه السلام برایش متولد می‌شود، در مورد قوم لوط علیه السلام با فرستادگان ما شروع به مجادله کرد، به این امید که عذاب را از آنها به تأخیر اندازند، و به این امید که لوط علیه السلام و اهلش را نجات دهند.
همانا ابراهیم علیه السلام بسیار بردبار بود، که تأخیر کیفر را می‌خواست، بسیار زاری ‌کننده به‌سوی پروردگارش، بسیار دعاگو، و بازگشت ‌کننده به‌سوی او تعالی بود.
فرشتگان گفتند: ای ابراهیم، از این جدال در مورد قوم لوط خودداری کن، زیرا فرمان پروردگارت بر وقوع عذابی که برای‌شان مقدر کرده آمده است، و به‌طور قطع عذابی بزرگ قوم لوط را فرا می‌گیرد، و نه جدالی آن را باز می‌گرداند؛ و نه دعایی.
و هنگامی‌که فرشتگان در شکل مردانی نزد لوط علیه السلام آمدند از آمدن آنها اندوهگین شد، و به‌سبب ترس بر آنها از قومش که از روی شهوت به جای زنان با مردان نزدیکی می‌کردند سینه‌اش تنگ گردید، و لوط علیه السلام گفت: این روزی سخت است؛ زیرا گمان می‌کرد قومش در مورد مهمانانش بر او چیره خواهند شد.
و قوم لوط به سرعت و به قصد انجام فاحشه با مهمانان لوط نزدش آمدند، درحالی‌که قبل از آن عادت‌شان نزدیکی با مردان از روی شهوت به جای زنان بود. لوط برای بازداشتن قومش و معذور داشتن خود در برابر مهمانانش گفت: اینها دختران من از جمله زنان‌تان هستند پس با آنها ازدواج کنید؛ زیرا آنها از انجام فاحشه برای‌تان پاکیزه‌تر هستند، پس از الله بترسید، و در مورد مهمانانم به من ننگ وارد نسازید، - ای قوم من- آیا مردی عاقل و فهمیده در میان‌تان نیست که شما را از انجام این کار زشت نهی کند؟!
قومش به او گفتند: - ای لوط- خوب می‌دانی که ما نه به دخترانت و نه به زنان قومت، نیاز و شهوتی نداریم، و به‌راستی که به خوبی می‌دانی ما چه می‌خواهیم، پس جز مردان نمی‌خواهیم.
لوط علیه السلام گفت: کاش نیرویی داشتم که شما را با آن دفع می‌کردم، یا قبیله‌ای که مرا محافظت می‌کردند، آن‌گاه میان شما و میان مهمانانم مانع می‌شدم.
فرشتگان به لوط علیه السلام گفتند: ای لوط، همانا ما فرستادگانی از جانب الله هستیم، قوم تو هرگز آسیبی به تو نمی‌رسانند، پس شبانه در ساعتی تاریک خانواده‌ات را از این شهر بیرون ببر، و هیچ‌یک از شما نباید به پشت سرش بنگرد، جز زنت که از روی مخالفت به پشت سرش خواهد نگریست؛ زیرا عذابی که به قومت می‌رسد او را نیز فرا می‌گیرد، همانا وعده‌گاه نابودی آنها صبح است، که وعده‌گاهی نزدیک است.
پس چون فرمان ما بر نابودی قوم لوط فرا رسید، بالاترین سرزمین شان را فروترینش نمودیم و بر روی سرشان زیرو و رو کردیم، و سنگ‌هایی از گل سخت و به صورت لایه لایه و پیاپی بر روی یکدیگر بر آنها فرو ریختیم.
این سنگ‌ها با علامت مخصوصی نزد الله مشخص شده هستند، و این سنگ‌ها از ستمکاران قریش و غیر آنها دور نیست، بلکه نزدیک است و هرگاه الله فرو فرستادن آنها را مقدّر کند بر آنها فرو فرستاده می‌شود.
و به‌سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من، تنها الله را عبادت کنید، معبودی جز او ندارید که سزاوار عبادت باشد، و پیمانه و ترازو را آن‌گاه که برای مردم پیمانه یا وزن می‌کنید کم نکنید. همانا من شما را در روزی و نعمت گسترده می‌بینم، پس نعمت الله بر خودتان را با گناهان تغییر ندهید، و همانا من از عذاب روزی فراگیر که هر یک از شما را احاطه می‌کند، و هیچ گریزگاه و پناهگاهی از آن نمی‌یابید بر شما می‌ترسم.
و ای قوم من، اگر برای دیگران پیمانه یا وزن کردید پیمانه و ترازو را با عدالت کامل کنید، و ذره‌ای از حقوق مردم را با کم ‌فروشی و خیانت و فریب نکاهید، و با قتل و سایر گناهان در زمین فساد برپا مکنید.
باقی‌ماندۀ حلال الله که آن را بعد از ایفای حقوق مردم به عدالت، برای‌تان باقی می‌گذارد، برای‌تان سودمندتر و با برکت‌تر است از افزوده‌ای که از راه کم‌ فروشی و برپا کردن فساد بر روی زمین به دست می‌آید، اگر واقعاً مؤمن هستید به این باقی‌مانده راضی باشید. و من نگهبان بر شما نیستم که اعمال‌تان را برشمارم، و شما را در قبال آن محاسبه کنم. نگهبان بر این کار فقط همان ذاتی است که از راز و سخن‌های درگوشی آگاه است.
قوم شعیب به او گفتند: ای شعیب، آیا نمازت که آن را برای الله می‌گزاری به تو امر می‌کند که پرستش بت‌هایی را که پدران‌مان می‌پرستیدند رها کنیم، و به تو امر می‌کند که تصرف در اموال‌مان را به آنچه که می‌خواهیم آن را رشد دهیم رها کنیم؟! همانا تو بردبار و عاقل هستی، زیرا تو چنان‌که پیش از این دعوت تو را می‌شناختیم عاقل و دانا هستی، پس چه چیزی به تو رسیده است؟!
شعیب علیه السلام به قومش گفت: ای قوم من، از حال ‌تان به من خبر دهید اگر من بر برهانی آشکار و بصیرتی از جانب پروردگارم باشم، و از جانب خویش رزقی حلال، از جمله نبوت به من روزی داده باشد، و نمی‌خواهم که شما را از چیزی نهی کنم که خودم با انجام آن با شما مخالفت کنم. با دعوت شما به‌سوی توحید و طاعت پروردگارتان به اندازۀ توانم، فقط اصلاح شما را می‌خواهم، و توفیق من برای رسیدن به این امر جز بر الله سبحانه نیست، در تمام امورم فقط بر او توکل کردم، و به‌سوی او بازمی‌گردم.
و ای قوم من، دشمنی با من شما را بر تکذیب آنچه آورده‌ام نکشاند؛ از ترس اینکه مثل عذابی که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید شما را نیز فرا گیرد، و قوم لوط از شما دور نیستند، نه از نظر زمانی و نه از نظر مکانی؛ و از عذابی که به آنها رسید آگاه شده‌اید، پس عبرت بگیرید.
و از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس از گناهان‌تان به‌سوی او توبه کنید، همانا پروردگارم نسبت به توبه‌کاران بسیار مهربان است، و کسانی از آنها را که توبه کنند بسیار دوست دارد.
قوم شعیب به او گفتند: ای شعیب، بسیاری از آنچه را که آورده‌ای نمی‌فهمیم، و همانا ما تو را در میان خود به‌سبب ضعف یا نابینایی که به چشمانت رسیده است ضعیف می‌بینیم، و اگر طایفۀ تو بر آیین ما نبودند به‌طور قطع تو را با سنگسار می‌کشتیم، و تو بر ما نیرومند نیستی تا از قتل تو بترسیم، و تو را فقط برای احترام به طایفه‌ات نکشتیم.
شعیب علیه السلام به قومش گفت: ای قوم من، آیا طایفۀ من نزد شما از الله پروردگارتان گرامی‌تر و عزیزتر است؟! و الله را برکنار شده پشت سرتان رها کردید که به پیامبرش که او را به‌سوی شما فرستاد ایمان نیاوردید. همانا پروردگارم به آنچه انجام می‌دهید احاطه دارد. ذره‌ای از اعمال شما بر او پوشیده نمی‌ماند، و به‌زودی در قبال آن شما را در دنیا با نابودی، و در آخرت با عذاب مجازات خواهد کرد.
و ای قوم من، هر‌چه می‌توانید بر راه‌تان که آن را برگزیده‌اید عمل کنید، به‌راستی که من بر راهم که آن را برگزیده‌ام در حدّ توانم عمل می‌کنم. به زودی خواهید دانست کدام‌یک از ما را برای کیفرش عذابی خوار کننده فرا می‌گیرد، و کدام‌یک از ما در ادعای خویش دروغگوست. پس منتظر حکم الله باشید، من هم همراه شما انتظار می‌کشم.
و وقتی فرمان ما بر نابودی قوم شعیب فرا رسید شعیب و کسانی را که همراهش ایمان آورده بودند به رحمتی از جانب خویش نجات دادیم، و کسانی از قومش را که ستم کرده بودند بانگی شدید و مرگبار فرا گرفت که بر اثر آن مردند، و بر روی صورت‌های‌شان سرنگون شدند، و صورت‌های‌شان به خاک چسبید.
گویی از قبل در آنجا اقامت نداشته بودند، بدانید مدین با رسیدن خشم الله بر آنها از رحمت او تعالی رانده شد، همان‌گونه که ثمود با فرو فرستادن خشم الله بر آنها از رحمت او تعالی رانده شد.
و به تحقیق که موسی را با آیات دلالت‌ کنندۀ خویش بر توحید الله، و با حجت‌های آشکار و دلالت‌کنندۀمان، بر راستیِ آنچه که آورده بود فرستادیم.
او را به‌سوی فرعون و سران قومش فرستادیم، اما این سران، فرمان فرعون بر آنها مبنی بر کفر به الله را پیروی کردند، و فرمان فرعون فرمانی در راستای حق نیست که پیروی شود.
فوعون روز قیامت پیشاپیش قومش می‌رود تا آنها و خودش را وارد جهنم می‌کند، و چه ورودیِ بدی است که آنها را به آن وارد می‌کند.
و الله در زندگی دنیا لعنت و راندن و دور کردن از رحمت خویش را همراه با نابودی به‌وسیلۀ غرق شدن که آنها را فرا گرفت به آنها می‌رساند، و در روز قیامت راندن و دور شدن از رحمتش را به آنها می‌رساند. چه بد است از پی یکدیگر در آمدن دو لعنت و عذاب در دنیا و آخرت که برای‌شان حاصل شده است.
- ای رسول- اخبار مذکور در این سوره از سرگذشت آن شهرهاست که برایت حکایت می‌کنیم. آثار و بقایای بعضی از این شهرها پابرجاست، و بقایای بعضی از آنها از بین رفته است، و هیچ اثری از آن به جای نمانده است.
و با نابودی‌ای که به آنها رساندیم، ما به آنها ستم نکردیم، بلکه آنها به‌سبب کفر به الله با قرار دادن خویش در معرض نابودی به خودشان ستم کردند، پس -ای رسول- آن‌گاه که امر پروردگارت بر نابودی‌شان آمد معبودهای‌شان که آنها را به جای الله عبادت می‌کردند، عذابی را که بر آنها نازل شد از آنها دفع نکردند، و جز زیان و نابودی بر آنها نیفزودند.
و چنین بود گرفتن و ریشه ‌کنی‌ای که الله شهرهای تکذیب‌ کننده در هر زمان و مکانی را گرفت. همانا گرفتن شهرهای ستمگر توسط او تعالی، گرفتنی دردآور و قوی است.
همانا در گرفتن شدید آن شهرهای ستمگر از جانب الله، عبرت و پندی است برای کسی‌که از عذاب روز قیامت بترسد، آن روزی‌که الله مردم را برای حسابرسی گرد می‌آورد، و اهل محشر در آن روز حاضر می‌شوند.
و روز قیامت را جز تا زمان مشخصی به تأخیر نمی‌اندازیم.
وقتی‌که آن روز فرا رسد هیچ‌کس جز به اذن او تعالی به حجت یا شفاعتی سخن نگوید، و مردم در آن روز دو نوع هستند: بدبخت که وارد جهنم می‌شود، و خوشبخت که وارد بهشت می‌شود.
اما بدبختان که به‌سبب کفر و اعمال فاسدشان وارد جهنم می‌شوند، صداها و نفس‌های‌شان در اثر شدت سوزش آتش جهنم که رنج می‌بردند در جهنم بالا می‌رود.
برای همیشه در آن می‌مانند، و تا زمانی‌که آسمان‌ها و زمین پابرجاست از آن خارج نمی‌شوند، مگر کسی از گناهکاران یکتاپرست که الله خروجش را بخواهد، - ای رسول- همانا پروردگارت آنچه را که بخواهد انجام می‌دهد، زیرا هیچ اجبار کننده‌ای برای او سبحانه نیست.
و اما خوشبختان که به‌سبب ایمان و اعمال صالح‌شان خوشبختی از جانب الله بر آنها داده شده است، برای همیشه تا زمانی‌که آسمان‌ها و زمین باقی است در بهشت می‌مانند، مگر کسی از مؤمنان گناهکار که الله وارد کردن او به آتش را قبل از بهشت بخواهد، همانا نعمت‌های الله بر ساکنان بهشت همیشگی است.
پس - ای رسول- از فساد آنچه این مشرکان عبادت می‌کنند در تردید و شک نباش، زیرا نه برهانی عقلی بر صحت آن دارند و نه برهانی شرعی؛ و تنها مُشَوّق آنها برای عبادت غیر الله، تقلید آنها از پدران‌شان است، و همانا ما سهم آنها از عذاب را بدون کاستی، کامل می‌کنیم.
و تورات را به موسی علیه السلام دادیم، آن‌گاه مردم در آن اختلاف کردند. برخی از آنها به آن ایمان آوردند، و برخی دیگر کفر ورزیدند، و اگر حکمی از جانب الله نگذشته بود که عذاب را به تعجیل نیندازد، بلکه به حکمتی آن را تا روز قیامت به تأخیر اندازد، به‌طور قطع عذابی را که سزاوارش هستند در دنیا بر آنها نازل می‌شد، و همانا کافران، چه یهودیان و چه مشرکان، در شکی از قرآن هستند که به بدگمانی می‌اندازد.
و -ای رسول- همانا پروردگارت جزای اعمال تمام اختلاف‌کنندگان مذکور را به‌طور کامل می‌دهد، پس هر عملی که خیر باشد جزایش خیر است، و هر عملی که شر باشد جزایش شر است، به‌راستی که الله از جزئیات آنچه که انجام می‌دهند آگاه است، و ذره‌ای از اعمال‌شان بر او تعالی پوشیده نمی‌ماند.
- ای رسول- بر پایبندی به راه راست آن‌گونه که الله به تو فرمان داده است مداومت کن؛ یعنی اوامرش را اجرا، و نواهی‌اش را ترک کن، و مؤمنانی که با تو توبه کرده‌اند باید ایستادگی کنند، و با ارتکاب گناهان از حد تجاوز نکنید، همانا او تعالی آنچه را که انجام می‌دهید می‌بیند، و ذره‌ای از اعمال شما بر او پوشیده نمی‌ماند، و به زودی شما را در قبال اعمال‌تان جزا خواهد داد.
و با چاپلوسی یا مودت به‌سوی کفار ستمگر متمایل نشوید، که به‌سبب این تمایل، جهنمی می‌شوید، و دوستانی غیر از الله ندارید که شما را از آن نجات دهند، سپس کسی را نمی‌یابید که شما را یاری رساند.
و - ای رسول- نماز را به بهترین وجه در دو طرف روز یعنی اول و آخر روز برپادار، و در ساعاتی از شب آن را برپادار، همانا اعمال صالح گناهان صغیره را محو می‌کنند. این مورد پندی برای پندگیران، و عبرتی برای عبرت‌گیران است.
و بر انجام آنچه به آن فرمان یافته‌ای از استقامت و غیر آن و بر ترک آنچه از آن نهی شده‌ای از طغیان و تمایل به ستمگران شکیبایی کن، به‌راستی که الله پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد، بلکه بهترین کاری را که انجام داده‌اند از آنها می‌پذیرد، و پاداش آنها را برحسب نیکوترین کاری که انجام می‌دادند به آنها جزا می‌دهد.
پس چرا از میان امت‌های عذاب ‌شدۀ قبل از شما بازماندگانی از اهل فضل و صلاح نبودند که آن امت‌ها را از کفر و از فساد در روی زمین توسط ارتکاب گناهان نهی کنند، این بازماندگان در میان آنها نبودند، جز اندکی از آنها که از فساد نهی می‌کردند، پس هنگامی‌که قوم ستمکارشان را نابود کردیم آنها را نجات دادیم، و ستمکاران اقوام‌شان به دنبال نعمت‌هایی که در آن بودند رفتند، و با رفتن به دنبال این نعمت‌ها ستمکار بودند.
و -ای رسول- همانا پروردگارت نمی‌خواهد یکی از این شهرها را نابود کند آن‌گاه که ساکنانش در زمین اصلاحگر باشند، بلکه فقط در صورتی آن را نابود می‌کند که ساکنانش با کفر و ستم و گناهان فسادکار باشند.
و -ای رسول- اگر پروردگارت می‌خواست که مردم را امتی واحد برحق قرار دهد به‌طور قطع این کار را انجام می‌داد، اما او تعالی این امر را نخواست، پس به‌سبب پیروی از هوس و سرکشی، همیشه با حق اختلاف دارند.
مگر کسانی‌که الله با توفیق به هدایت بر آنها رحم کرده، که آنها در توحید او سبحانه اختلاف نمی‌کنند، و برای همین آزمایش کردن به‌وسیلۀ اختلاف، او سبحانه آنها را آفریده است، پس برخی از آنها بدبخت و برخی از آنها خوشبخت هستند، و -ای رسول- سخن پروردگارت که آن را در ازل بر پُر کردن جهنم از پیروان شیطان، چه جن‌ها و چه انسان‌ها، حکم کرده تحقق یافته است.
و -ای رسول- تمام خبرهایی از سرگذشت رسولان پیش از تو را که برایت حکایت می‌کنیم به این هدف است که قلبت را برحق استوار سازیم و تقویت کنیم، و در این سوره حقیقتی آمده است که شکی در آن راه ندارد، و در آن اندرزی برای کافران، و تذکری برای مؤمنان که از تذکر بهره می‌برند برایت آمده است.
و -ای رسول- به کسانی‌که به الله ایمان نمی‌آورند، و او را یکتا قرار نمی‌دهند بگو: بر راه‌تان در رویگردانی و بازداشتن از حق عمل کنید، ما نیز بر راه‌مان در استواری برحق، و دعوت به آن، و شکیبایی بر آن عمل می‌کنیم.
و انتظار بکشید که چه چیزی بر ما نازل می‌شود، ما نیز انتظار می‌کشیم که چه چیزی بر شما نازل می‌شود.
علم آنچه در آسمان‌ها، و آنچه در زمین نهان است فقط از آنِ الله است، و ذره‌ای از آن بر او تعالی پوشیده نمی‌ماند، و تمام امور در روز قیامت فقط به‌سوی او بازگردانیده می‌شود، پس -ای رسول- تنها او را عبادت کن، و در تمام کارهایت بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه که انجام می‌دهید غافل نیست، بلکه از آن آگاه است، و به زودی هرکس را بر اساس آنچه عمل کرده است جزا می‌دهد.
Icon