ﰡ
گویی میخواهی از (شدت غم و اندوه) اینکه آنها ایمان نمیآورند؛ خود را هلاک کنی!
اگر بخواهیم از آسمان بر آنها نشانهای نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن تسلیم (و خاضع) گردد.
و هیچ پند تازهای از سوی (الله) رحمان برای آنها نمیآید؛ مگر اینکه از آن روی گردان هستند.
به راستی آنها تکذیب کردند، پس به زودی اخبار آنچه را که به آن استهزاء (و تمسخر) میکردند؛ به آنها خواهد رسید.
آیا به زمین ننگریستهاند که چه قدر از هر گونه گیاهان (نیکو و) پر ارزش در آن رویاندهایم؟!
بیگمان در این نشانۀ (بزرگی) است، و بیشتر آنها مؤمن نیستند.
و به راستی پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
و (به یاد بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو،
قوم فرعون، آیا آنها نمیترسند؟!
(موسی) گفت: «پروردگارا! من میترسم که مرا تکذیب کنند!
و سینهام تنگ گردد و زبانم باز نشود، پس (برادرم) هارون را (نیز) رسالت ده (تا مرا یاری کند).
و آنها بر (گردن) من (ادعای) گناهی دارند، پس میترسم که مرا بکشند».
(الله) فرمود: «چنین نیست، پس شما هردو با آیات ما بروید، یقیناً ما با شما شنوندگان هستیم.
پس (به نزد) فرعون بروید، و بگویید: «ما فرستادۀ پروردگار جهانیان هستیم،
که بنی اسرائیل را با ما بفرست».
(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی نزد خود پرورش ندادیم، و سالهایی از عمرت را در میان ما نگذراندی؟!
و (بالاخره) آن کارت را (که نبایست انجام میدادی) انجام دادی، و تو از ناسپاسانی».
(موسی) گفت: «(من) آن (کار) را آنگاه انجام دادم که من از بیخبران بودم.
پس چون از شما ترسیدم از شما فرار کردم، آنگاه پروردگارم به من دانش (و نبوت) بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.
و آیا این نعمتی است که تو بر من منت میگذاری که بنی اسرائیل را بردۀ خود ساختهای؟!»
فرعون گفت: «پروردگار جهانیان چیست؟!»
(موسی) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید».
(فرعون) به آنهای که در اطرافش بودند؛ گفت: «آیا نمیشنوید؟»
(موسی) گفت: «(او) پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شماست.
(فرعون) گفت: «بیتردید پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است».
(موسی) گفت: «(او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است، اگر بیندیشید».
(فرعون) گفت: «اگر معبودی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد».
(موسی) گفت: «حتی اگر معجزۀ روشنی برای تو آورده باشم؟!»
(فرعون) گفت: «پس اگر از راستگویانی، آن را بیاور».
پس (موسی) عصای خود را افکند، که ناگهان آن اژدهایی آشکار شد.
و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد که ناگهان در برابر بینندگان سفید (و روشن) بود.
(فرعون) به اشرافی که اطراف او بودند؛ گفت: «بیگمان این (مرد) جادوگر دانایی است.
(او) میخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه نظر میدهید؟!»
گفتند: «(کار) او و برادرش را به تأخیر انداز، و جمع آوری کنندگان را در (همۀ) شهرها بفرست».
تا هر جادوگر ماهر (و) دانایی را نزد تو آورند».
پس (سرانجام) جادوگران برای وعدهگاه روز معینی گرد آورده شدند.
و به مردم گفته شد: «آیا شما (نیز) جمع میشوید،
تا اگر ساحران پیروز شدند، ما از آنها پیروی کنیم؟!»
پس هنگامیکه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «اگر ما پیروز شویم، آیا ما پاداشی خواهیم داشت؟!»
گفت: «آری، و بیگمان آنگاه شما از مقربان خواهید بود».
موسی به آنها گفت: «هر چه میخواهید بیفکنید، بیفکنید»
پس آنها ریسمانها و عصاهای خود را افکندند، و گفتند: «به عزت فرعون سوگند که، قطعاً ما پیروزیم».
پس موسی عصایش را افکند، ناگهان آنچه را به دروغ بر ساخته بودند، بلعید.
پس ساحران سجدهکنان (به زمین) افتادند.
گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلماً او بزرگتر شماست که سحر را به شما یاد داده است، پس به زودی خواهید دانست! دستانتان و پاهایتان را به عکس یکدیگر قطع میکنم، و همۀ شما را به دار میآویزم».
گفتند: «باکی نیست، ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، که ما از نخستین ایمان آورندگان بودیم».
و به موسی وحی کردیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) بیرون ببر، بیگمان شما تعقیب میشوید».
پس فرعون (چون از ماجرا آگاه گردید) گرد آورندگان (نیرو) را به شهرها فرستاد.
(و گفت:) اینها (= بنی اسرائیل) گروهی اندک (و ناچیز) هستند،
و اینها ما را به خشم آوردهاند،
و ما همگی آماده (و بیدار) هستیم».
پس آنها را از باغها و چشمهها بیرون کردیم.
و (نیز) از گنجها و منزلگاه نیکو (و قصرهای مجلل بیرون راندیم).
(آری) این چنین (کردیم) و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم.
پس آنها (صبحگاهان به) هنگام طلوع آفتاب به تعقیبشان پرداختند.
پس چون دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «یقیناً ما (در چنگال فرعونیان) گرفتار شدیم».
(موسی) گفت: «چنین نیست، بیگمان پروردگارم با من است، به زودی مرا هدایت خواهد کرد»
پس به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن» آنگاه (دریا) شکافته شد، پس هر بخشی (از آن) همچون کوه عظیمی شد.
و دیگران (= فرعون و فرعونیان) را (نیز) به آنجا نزدیک ساختیم.
و موسی و همراهانش را همگی نجات دادیم.
بیگمان در این (ماجرا) نشانهای (روشن) است، ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند.
و بیتردید پرورگارتو پیروزمند مهربان است.
و خبر ابراهیم را بر آنها بخوان.
هنگامیکه به پدر و قومش گفت: «چه چیز را میپرستید؟!».
گفتند: «بتهایی را میپرستیم، و پیوسته برای (عبادت) آنها معتکف هستیم.
(ابراهیم) گفت: «آیا هنگامیکه آنها را میخوانید (صدای) شما را میشنوند؟!
یا سود و زیانی به شما میرسانند؟!».
گفتند: «(نه) بلکه ما نیاکان خود را یافتیم که چنین میکردند».
(ابراهیم) گفت: «آیا دیدید چیزهایی را که پیوسته عبادت میکردید،
پس همۀ آنها دشمن من هستند، جز پروردگار جهانیان.
(همان) کسیکه مرا آفرید، پس او مرا هدایت میکند.
و کسیکه او به من غذا میدهد و سیراب مینماید.
و هنگامیکه بیمار شوم پس او مرا شفا میدهد.
و کسیکه مرا میمیراند؛ سپس زنده میکند.
و کسیکه امیدوارم گناهانم را در روز جزا برایم ببخشد.
پروردگارا! به من (دانش و) حکمت ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن.
و برای من در میان آیندگان آوازۀ نیک (و ذکر خیر) قرار بده.
و مرا از وارثان بهشت پر نعمت بگردان.
و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود.
و در روزیکه (همۀ مردم) برانگیخته میشوند، مرا رسوا (و شرمنده) مکن.
روزیکه مال و فرزندان سودی نبخشد.
مگر کسیکه با قلب سلیم (خالی از شرک و کفر و نفاق) به پیشگاه الله بیاید».
و (در آن روز) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک آورده شود.
و دوزخ برای گمراهان آشکار کرده شود.
و به آنها گفته میشود: «کجا هستند آنچه که به جای الله پرستش میکردید؟!
آیا آنها شما را یاری میکنند، یا (خود) انتقام میگیرند؟!
پس آنها و گمراهان (به رو) در آن افکنده میشوند.
و (نیز) همۀ لشکریان ابلیس.
آنها در آنجا در حالیکه با یکدیگر مخاصمه میکنند، گویند:
«به الله سوگند که ما در گمراهی آشکار بودیم.
چون شما را با پروردگار جهانیان برابر میدانستیم.
و کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد.
پس (اکنون) هیچ شفاعت کنندگانی برای ما نیست.
و نه هیچ دوست (مخلص و) مهربانی.
پس ای کاش بار دیگر (به دنیا) باز گردیم، تا از مؤمنان باشیم».
بیگمان در این (ماجرا) نشانهای (روشن) است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند.
هنگامیکه برادرشان نوح به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!».
مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم.
پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید.
و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدۀ) پروردگار جهانیان است.
پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید».
گفتند: «آیا به تو ایمان بیاوریم در حالیکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟!»
(نوح) گفت: «من چه میدانم آنها چه کارها کردهاند!
اگر میفهمید، حساب آنها تنها با پروردگار من است.
و من (هرگز) مؤمنان را طرد نخواهم کرد.
من جز بیم دهندۀ آشکار نیستم».
گفتند: «ای نوح! اگر (از دعوتت) دست بر نداری، حتماً سنگسار خواهی شد».
(نوح) گفت: «پروردگارا! همانا قوم من، مرا تکذیب کردند.
پس میان من و آنها داوری کن، و مرا و مؤمنانی را که با من هستند؛ نجات بده».
پس او و کسانی را که همراه او بودند، در (آن) کشتی پر (و انباشته) نجات دادیم.
بیگمان در این (ماجرا) نشانهای (روشن) است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
(قوم) عاد (نیز) پیامبران (الله) را تکذیب کردند.
هنگامیکه برادرشان هود به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!»
به راستی من برای شما پیامبری امین هستم.
پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید.
و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدۀ) پرودگار جهانیان است.
آیا بر هر مکان مرتفعی نشانهای (از روی هوا و هوس و) بیهوده میسازید؟!
و قصرها (و قلعههای) محکم و استوار بنا میکنید، گویی که (در دنیا) جاودانه میمانید.
و چون (کسی را) کیفر دهید، همچون جباران کیفر میدهید.
پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید.
و از کسی بترسید که شما را به آنچه میدانید مدد کرده است.
شما را به چهارپایان و فرزندان مدد (و یاری) فرموده است.
و (همچنین به) باغها و چشمهها.
همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما میترسم!»
گفتند: «برای ما یکسان است، چه ما را پند دهی یا پند ندهی.
این جز (همان) روش پیشینیان نیست.
و ما (هرگز) عذاب نخواهیم شد».
پس او (= هود) را تکذیب کردند، در نتیجه ما آنها را هلاک کردیم، بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
(قوم) ثمود پیامبران (الله) را تکذیب کردند.
هنگامیکه برادرشان صالح به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!
بیگمان من برای شما پیامبری امین هستم.
پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید.
و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدۀ) پروردگار جهانیان است.
آیا (می پندارید که) شما در (نعمتهایی) اینجا ایمن رها خواهید شد؟!
در (این) باغها و چشمهها.
و (در این) زراعتها و نخلهایی که شکوفههایش (نرم و) رسیده است؟!
و شادمانه از کوهها خانههایی میتراشید؟
پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید.
و فرمان اسراف کاران را اطاعت نکنید.
(همان) کسانیکه در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند».
گفتند: «(ای صالح) جز این نیست که تو از جادوشدگانی.
تو جز بشری همانند ما نیستی، پس اگر از راستگویانی نشانهای بیاور».
(صالح) گفت: «این ماده شتری است، که برای او یک نوبت آب خوردن، و برای شما (نیز) نوبت روز معینی است.
و (کمترین) آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرو میگیرد».
پس آن را پی کردند، آنگاه (از کردۀ خود) پشیمان شدند.
پس عذاب (الهی) آنها را فرو گرفت، بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
قوم لوط (نیز) پیامبران (الله) را تکذیب کردند.
هنگامیکه برادرشان لوط به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!
بیگمان من برای شما پیامبری امین هستم.
پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید.
و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدۀ) پروردگار جهانیان است.
آیا در میان جهانیان شما به سراغ مردان میروید؟!
و همسرانیکه الله برای شما آفریده است؛ رها میکنید، بلکه شما قومی متجاوز هستید.
گفتند: «ای لوط، اگر دست بر نداری، یقیناً از اخراج شدگان خواهی بود».
(لوط) گفت: «من دشمن سرسخت عمل شما هستم.
پروردگارا! من و خانواده ام را از (عاقبت) آنچه (اینها) انجام میدهند، نجات بده».
پس او و خانوادهاش را همگی نجات دادیم.
مگر پیر زنی که در میان بازماندگان بود.
سپس دیگران را نابود ساختیم.
و بر آنها بارانی (از سنگ) بارانیدیم، پس باران بیم داده شدگان چه بد بود.
بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
اصحاب ایکه (= قوم شعیب) پیامبران (الله) را تکذیب کردند.
هنگامیکه شعیب به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!
همانا من برای شما پیامبری امین هستم.
پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید.
و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدۀ) پروردگار جهانیان است.
پیمانه را تمام بدهید، و از کاهندگان (و کم فروشان) نباشید.
و با ترازوی درست وزن کنید.
و چیزهای مردم را کم ندهید (و حق آنها را ضایع نکنید) و در زمین به فساد نکوشید.
و از کسیکه شما و آفریدگان نخستین را آفرید بترسید.
گفتند: «(ای شعیب!) جز این نیست که تو از جادو شدگانی،
تو جز بشری همانند ما نیستی، و تو را از دروغگویان میپنداریم.
پس اگر از راستگویانی، پارهای از آسمان را بر (سر) ما بینداز»
(شعیب) گفت: «پروردگارم! به آنچه انجام میدهید؛ داناتر است.
پس او را تکذیب کردند، آنگاه عذاب روز سایه آنها را فرو گرفت، بیگمان آن عذاب روز بزرگی بود.
بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند.
و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است.
و همانا این (قرآن) نازل شده (از جانب) پروردگار جهانیان است.
روح الامین (= جبرئیل) آن را فرود آورده است.
بر قلب تو، تا از هشدار دهندگان باشی.
(آن را) به زبان عربی روشن (نازل کرد).
و همانا (توصیف) آن در کتابهای پیشینیان (نیز آمده) است.
آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل [ مانند عبدالله بن سلام رضی الله عنه و دیگران. (تفسیر ابن کثیر)] از آن (قرآن) آگاهند؟!
و اگر آن را بر بعضی از عجمیان (= غیر عربها) نازل میکردیم.
پس او آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآورند.
(آری) این گونه آن (تکذیب) را در دلهای مجرمان در آوردیم.
به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را (با چشم خود) ببینند.
پس ناگهان در حالیکه بیخبرند به سراغ آنها میآید.
آنگاه میگویند: «آیا مهلتی به ما داده خواهد شد؟!»
آیا برای عذاب ما شتاب میکنند؟!
آیا دیدی که اگر سالیانی آنها را (از این زندگی دنیا) بهرهمند سازیم.
سپس آنچه که به آنها وعده داده شده است به سراغشان بیاید.
این بهرهمندیشان (از دنیا) سودی برای آنها نخواهد داشت.
و هیچ قریهای را هلاک نکردیم؛ مگر اینکه هشدار دهندگانی (از پیامبران) داشتند.
برای پند دادن، و ما هرگز ستمکار نبودیم.
و شیطانها (هرگز) این (قرآن) را نازل نکردهاند.
و برای آنها سزاوار نیست؛ و نمیتوانند.
بیگمان آنها از شنیدن (وحی، و استراق سمع) برکنارند.
پس (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با الله مخوان، که از عذاب شدگان خواهی بود.
و خویشاوندان نزدیکت را هشدار بده.
و بال (رحمت و فروتنی) خود را برای مؤمنانیکه از تو پیروی میکنند؛ بگستر.
پس اگر از (فرمان) تو سرپیچی کردند، بگو: «همانا من از آنچه انجام میدهید؛ بیزارم».
و بر الله پیروزمند مهربان توکل کن.
(همان) کسیکه تو را به هنگامیکه (برای عبادت) بر میخیزی میبیند.
و (نیز) حرکت (و نشست و بر خاست) تو را میان سجدهکنندگان (میبیند).
آیا به شما خبردهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟!
بر هر دروغگوی گنهکار نازل میگردند.
(به شیاطین) گوش فرا میدهند و بیشترشان دروغگو هستند.
و شاعران (کسانی) هستند که گمراهان از آنها پیروی میکنند.
آیا ندیدی که آنها در هر وادیی سرگشته (و حیران) هستند؟!
و بیگمان آنها چیزی میگویند که (خود به آن) عمل نمیکنند؟!
مگر کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و الله را بسیار یاد کردند، و بعد از آن که ستم دیدند، انتقام گرفتند، (و با شعر خود از اسلام و مسلمین دفاع نمودند)، و کسانیکه ستم کردند؛ به زودی خواهند دانست به چه بازگشتگاهی باز میگردند.